از منابع معتبری چون نهج البلاغه برداشت می‌شود که کمیل بن زیاد بن نُهَیک نَخَعى کوفى(متوفای ۸۲ق)[۱] با وجود تمام برجستگی‌ها و نقاط قوّت، اما دارای ضعف در فرماندهی نظامی بود و به همین جهت توسط امام علی(ع) توبیخ شد، اما مطلبی یافت نشد، که این توبیخ از حد تذکر زبانی فراتر رفته باشد.
در این‌جا به برخی نقل‌ها درباره علت توبیخ کمیل بن زیاد توسط امام علی(ع) اشاره می‌شود:
۱ – امام على(ع)ـ در نامه‌اش به کمیل بن زیاد نَخَعى کارگزار هِیت
[۲] – فرمود: «وا نهادن آدمى آنچه را عهده‌دار است و بر دوش گرفتن وظیفه‌اى که مسئول معیّنى دارد، ناتوانىِ آشکار و اندیشه نادرستى است. اقدام تو به غارت اهل قرقیسیا و خالى نهادن پاسگاه‌هاى مرزى حوزه مسئولیت از کسانى که جلوى دشمن را بگیرند و لشکرش را برانند، رأیى پریشان و آشفته است. تو پلى شده‌اى تا دشمنانت از تو بگذرند و بر دوستانت غارت بَرَند. نه قدرت جنگیدن دارى و نه هیبت ترساندن. نه مرزى را بسته‌اى و نه شوکت دشمنى را شکسته‌اى. نه نیاز مردم شهر را برآورده‌اى و نه فرمانروایت را خشنود کرده‌اى».[۳]

۲ – ابن ابی الحدید(متوفای ۶۵۶ق) در شرح نهج البلاغه می‌گوید: کمیل بن زیاد، کارگزار على(ع) در بود. او کارگزار ناتوانى بود. گروه‌هاى اعزامى معاویه از [نزدیک] او می‌گذشتند و اطراف عراق را غارت می‌کردند و او نمی‌توانست آنان را بازگردانَد و براى جبران این ناتوانى به اطراف منطقه تحت نفوذ معاویه، مانند قَرقیسیا[۴] و دیگر دهکده‌هاى کنار فرات، یورش می‌بُرد و آن‌جا را غارت می‌کرد. على(ع) این کار او را نپسندید و فرمود: «ناتوانىِ آشکارى است که کارگزار، مسئولیت خود را وا نهد و به آنچه وظیفه‌اش نیست، بپردازد».[۵]
البته لحن این توبیخ‌ها نشانگر آن است که هیچ خیانت و نیز تعمّدی در سستی از طرف کمیل مشهود نبود، بلکه او هرچند میدان نبرد را ترک نکرد، اما با دشمن بر اساس سلیقه‌ای رفتار می‌کرد که با اصول پذیرفته‌شده نظامی هم‌خوان نبود و تذکرات حضرت علی(ع) نیز در همین راستا بود.

 

منبع: اسلام کوئست


[۱]. کمیل در سال ۸۲ هجرى قمری به دست حَجّاج به شهادت رسید. ابن عساکر، ابو القاسم علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج ‏۵۰، ص ۲۵۷، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق؛ شیخ مفید، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج ‏۱، ص ۳۲۷، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.

[۲]. هِیت: از مناطق ساحلى فرات و در کنار بغداد و بالاتر از انبار است. یاقوت حموی، شهاب الدین ابو عبد الله، معجم البلدان، بیروت، دار صادر، ج ‏۵، ص ۴۲۰ -۴۲۱، چاپ دوم، ۱۹۹۵م.

[۳]. سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، محقق، صبحی صالح، ص ۴۵۰ – ۴۵۱، قم، هجرت، چاپ اول، ۱۴۱۴ق؛ ر.ک: بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق، زکار، سهیل، زرکلی، ریاض، ج ‏۲، ص ۴۷۳ – ۴۷۴، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.

[۴]. قرقیسا: منطقه‌اى در عراق، کنار رود خابور و نزدیک به صفّین و رَقّه است. در آن‌جا خابور به فرات می‌ریزد. ر.ک: معجم البلدان، ج ۴، ص ۳۲۸.

[۵]. ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبه الله، شرح نهج البلاغه، ج ‏۱۷، ص ۱۴۹ – ۱۵۰، قم، مکتبه آیه الله المرعشی النجفی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.