قرآن کریم می‌فرماید: «وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً»؛[۱] و هر کس تقواى الهى پیشه کند، خداوند راه نجاتى براى او فراهم می‌کند.
این آیه نشان می‌دهد که اگر در هر پیشامدى انسان تقواى خدا را عملی کند و از حدود خدایى تجاوز ننماید بی‌گمان راه فرج و گشایشی براى او پیش خواهد آمد، که این وعده تخلف ناپذیر خدا است: «إِنَّ اللَّهَ لا یُخْلِفُ الْمِیعادَ»؛[۲] به یقین که خدا از وعده تخلّف نکند.
اما در ارتباط با مسئله پیش آمده برای شما، اولاً: در جایی که اجبار باشد گناهی بر آدم نیست.
ثانیاً: اگر واقعاً شنیدن اجباری ترانه‌ای شما را به گناه می‌انداخت، راه برون رفت آن فقط آن نبود که وسیله نیمه خراب شما که باید تعویض و یا تعمیر می‌شد، به صورت معجزه آسا درست شود، بلکه راه برون رفت آن بود که شما نهی از منکر کنید، شاید تأثیر می‌کرد که در این صورت هم خود از گناه نجات می‌یافتید و هم از این‌که دیگران به گناه بیفتند جلوگیری می‌نمودید. و اگر امر به معروف در این‌جا کارساز نبود می‌توانستید از اتوبوس پیاده شده، و با وسیله دیگری به راه خود ادامه می‌دادید، و یا آن‌که خودتان زیر لب، دعا و قرآنی خوانده و ذهنتان را منحرف می‌کردید و … . بنابر این نباید کارساز بودن آیه را مورد نقد قرار داد.
این برداشت که در صورت تقوا، خدا همواره از راه‌های غیر عادی و معجزه‌آمیز، انسان را پشتیبانی می‌کند، برداشت نادرستی است که از همان ابتدای نزول این آیه نیز وجود داشته است:
«راوی می‌گوید امام صادق(ع) به من فرمود: عمر بن مسلم چه کار می‌کند؟ گفتم فدایت شوم. وی به عبادت روی آورده و کار و تجارت را رها نموده است. امام فرمود وای بر او، آیا نمی‌داند که کسی که کار و طلب روزی را ترک کند دعای وی اجابت نمی‌شود! زمانی که آیه «وَ مَنْ‏ یَتَّقِ‏ اللَّهَ‏ یَجْعَلْ‏ لَهُ‏ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ‏»، نازل شد، گروهی از اصحاب پیامبر(ص) درهای منزل را به روی خود بستند و به عبادت روی آوردند و گفتند همین آیه ما را کفایت می‌کند! این خبر به گوش پیامبر رسید، پس به دنبال آنها فرستاد، و از آنان پرسید که چه چیزی شما را به این کار واداشت؟! آنان گفتند: ای رسول خدا! روزی ما تضمین شده و ما به عبادت روی آورده‌ایم! آن‌حضرت فرمود: کسی که چنین کند، دعایش اجابت نمی‌شود، بر خیزید و به دنبال روزی بروید».[۳]

 

 منبع:اسلام کوئست


پی نوشت:

[۱]. طلاق، ۲٫

[۲]. آل عمران، ۹٫

[۳]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ‏۵، ص ۸۴، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.