تقدیس کعبه

خانه‌ی کعبه نزد همه‌ی ملّت‌ها مقدّس بود. هندی‌ها معتقدند که روح سیفا اقنوم سوم آنان در حجر الاسود حلول کرده است. صائبان و کلدانیان، کعبه را یکی از هفت خانه‌ی بزرگ می‌دانستند. یهودیان مدّعی‌اند که مطابق آیین ابراهیم (علیه السّلام) خداوند را در خانه‌ی کعبه می‌پرستند…[۱] به هر حال کعبه نزد همه‌ی امّت‌ها و طوایف خصوصاً مردم عرب مقدّس بود. این تقدّس در طول عصر جاهلی نیز تداوم داشت. خصوصاً که مردم عرب آن را منبع عزّت و جای آرزوهای خود می‌دانستند. اقوام دیگر به واسطه‌ی کعبه به چشم حسادت و کینه به آنان می‌نگریستند. بارها برای ربودن این افتخار از مردم عرب اقدام کردند و دست کم برای کاستن از اهمّیّت آن تلاش نمودند؛ چنان‌که در رقابت با آن، در جاهای مختلف کعبه‌هایی برای خود ساختند؛ از جمله:

  1. غسانی‌ها در حیره خانه‌ای در مقابل کعبه ساختند.[۲]
  2. در نجران خانه‌ای شبیه و مثل کعبه ساخته شد. کعبه‌ی نجران در شعر اعشی آمده است.[۳]
  3. در سرزمین شام، کعبه‌ی شام به پا شد.[۴]
  4. در یمن کعبه‌ی یمانی را ساختند.[۵]

ابرهه در یمن خانه‌ای ساخت و مردم را واداشت که آن را گرامی بدارند و به دور آن طواف کنند. او به پادشاه حبشه نوشت؛ کلیسایی برای تو ساخته‌ام که تا کنون احدی نساخته است. مردم عرب را رها نخواهم کرد تا حج آنان را از خانه‌ی کعبه به این خانه بگردانم.[۶] ابرهه آن‌جا را زینت کرد و با بهترین و گران‌بهاترین فرش‌ها، فرش نمود، امّا نتوانست مردم یمن را از رفتن به مکّه بازدارد تا چه رسد به این‌که سایر مردم و از جمله مردم مکّه را از کعبه بگرداند. مردم عرب و از جمله اهالی یمن به انجام مناسک حج در اطراف کعبه ادامه دادند. پس از آن‌که یکی از افراد بنی کنانه، کلیسای ابرهه را آلوده کرد، موجبات خشم و غضب وی را فراهم نمود. ابرهه چنان‌که مشهور است، تصمیم گرفت با سپاه فیل‌سوار خود، خانه‌ی کعبه را از بین ببرد، امّا خداوند با فرستادن پرندگانی به نام ابابیل، او و سپاهیانش را نابود کرد.[۷]

  1. پیش از ابرهه، تبع بن حسّان کوشید، با انهدام کعبه، سنگ‌های آن را به یمن ببرد و در آن‌جا خانه‌ای بسازد که مورد احترام عرب باشد. خداوند شرّ او را هم دفع کرد.[۸]

کعبه و بت‌ها

می‌گویند: عمرو بن لحی بزرگ قبیله‌ی خزاعه، آن هنگام که سرپرستی کعبه را بر عهده داشت، در سفری به شام، بت معروف هبل را با خود به مکّه آورد و آن را در خانه‌ی کعبه قرار داد. این اوّلین بتی بود که بر روی کعبه قرار گرفت. سپس دیگران از او پیروی کردند؛ چنان‌که بت‌پرستی در میان مردم عرب رواج پیدا کرد و هر قبیله برای خود بتی بر روی کعبه گذاشت و از نقاط مختلف برای پرستش آن به مکّه می‌آمدند. شمار بت‌های کعبه به سیصد بت رسید. هر گاه می‌خواستند حج بگذارند، نزد بت خود می‌ایستادند، نماز می‌خواندند، سپس تلبیه می‌گفتند تا به مکّه می‌رسیدند.[۹] در هر خانه یک بت بود که اعضای خانواده آن را می‌پرستیدند. هر گاه کسی می‌خواست سفر کند، آخرین کارش در خانه این بود که بت را مسح کند و چون از سفر باز می‌گشت، نخستین کارش در خانه، مسح بت بود. از این رو برخی عقیده دارند که پیش از انتقال هبل توسط عمرو بن لحی، از شام به مکّه، کسی در حجاز بت‌پرست نبود.[۱۰]

در مقابل گروهی عقیده دارند که فرزندان اسماعیل از مکّه بیرون نمی‌رفتند تا این‌که جمعیّت آنان زیاد شد و شهر مکّه گنجایش آنان را نداشت. بین آن‌ها جنگ‌هایی به وقوع پیوست. گروهی مجبور شدند از مکّه بیرون روند و در سرزمین‌های دیگر پراکنده شوند.

هر گروهی که از مکّه بیرون می‌رفتند، یکی از سنگ‌های حرم را با خود می‌بردند و آن‌جا که فرود می‌آمدند، نصب می‌کردند و پیرامون آن طواف می‌نمودند؛ چنان‌که پیرامون کعبه طواف می‌کردند. این کار به سنگ‌پرستی انجامید. بعدها دین پدرانشان را که دین اسماعیل بود، فراموش کردند و بت‌پرستی پیش گرفتند.[۱۱] با این حال چیزهایی از عهد ابراهیم و اسماعیل باقی بود که بدان عمل می‌کردند. از جمله: گرامیداشت و طواف به دور خانه‌ی کعبه، حج و عمره، وقوف در عرفات و مشعر الحرام و قربانی؛ البتّه چیزهایی هم وارد مناسک حج کرده بودند که از آن نبود.[۱۲]

از دیدگاه ما، راز بت‌پرستی اعراب موضوع دوم است، امّا عمرو بن لحی، نخستین کسی است که پشت بام و پیرامون کعبه بت گذاشت و دیگران از او تبعیت کردند.

سرپرستی کعبه

این منصب در ابتدا در دست فرزندان اسماعیل بود. سپس به دایی‌های جرهمی آنان رسید. گفته می‌شود: پس از آن عمالقه منصب تولیت کعبه را به دست گرفتند، امّا دوباره به جرهم رسید. سپس هنگامی که شمار فرزندان اسماعیل رو به فزونی گذاشت و قدرت و توانی به دست آوردند، به رهبری رئیس خزاعه با جرهم جنگیدند و تولیت کعبه را از آنان گرفتند. این منصب همچنان در اختیار آنان بود تا این‌که قصی بن کلاب، جدّ چهارم رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از آنان گرفت.

تولیت کعبه به دست حلیل خزاعی پدرزن قصی بود. او منصب تولیت را پس از مرگ خود به دخترش که همسر قصی بود، واگذار کرد، امّا کلید خانه را نزد مردی به نام ابوغبشان گذاشت. قصی آن را به یک خمره شراب از وی خرید؛ چنان‌که این معامله ضرب المثل رایج عرب شد که می‌گویند:

ارزان‌تر از فروش ابوغبشان.

در اثر این کار، جنگ‌هایی بین قریش و خزاعه روی داد که در نهایت قریش به پیروزی رسید.[۱۳]

دیدگاه دیگر در انتقال تولیت کعبه آن است که قصی تولیت آن را پس از جنگ‌هایی با خزاعه، به زور از آنان گرفت.[۱۴] دیدگاه سوم آن است که حلیل خزاعی به هنگام مرگ وصیت کرد که تولیت کعبه از دامادش قصی باشد. این نظر خزاعی‌ها است.[۱۵]

به هر حال، قصی در قرن دوم پیش از هجرت، خانه‌ی کعبه را تجدید بنا کرد[۱۶] و در کنار آن، دار الندوه را ساخت. قریش برای حکومت، قضاوت و مشورت در این محل گرد هم می‌آمدند.[۱۷]

این مطلب اقتباسی از فصل اوّل بخش سوم ترجمه‌ی کتاب الصحیح من سیره النبی الاعظم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) می باشد.


[۱]. ر.ک: المیزان، ۳/۳۶۱-۳۶۲٫

[۲]. حیاه محمّد (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، ۶۳٫

[۳]. معجم البلدان، ۶/۲۶۸٫

[۴]. البدایه و النهایه، ۲/۱۹۲٫

[۵]. همان.

[۶]. الاصنام، ۴۷٫

[۷]. امالی، طوسی، ۷۸؛ بحار الانوار، ۱۵/۱۳۶-۱۴۰؛ انساب الاشراف، ۱/۶۸؛ تاریخ ابن الوردی، ۱/۱۲۷؛ سیره ابن هشام، ۱/۵۱؛ تاریخ الخمیس، ۱/۱۸۹؛ سیره حلبی، ۱/۵۹-۶۱؛ بحار الانوار، ۱۵/۶۶-۷۲؛ ۱۳۱-۱۴۰٫

[۸]. ثمرات الاوراق، ۲۸۷٫

[۹]. تاریخ یعقوبی، ۱/۲۵۵٫

[۱۰]. ر.ک: سیره‌ی حلبی، ۱/۱۰-۱۱٫

[۱۱]. الاصنام، ۶٫

[۱۲]. همان.

[۱۳]. البدایه و النهایه، ۲/۱۲۰٫

[۱۴]. تاریخ یعقوبی، ۱/۲۴۰؛ البدایه و النهایه، ۲/۲۰۷٫

[۱۵]. تاریخ یعقوبی، ۱/۲۳۹٫

[۱۶]. تاریخ الخمیس، ۱/۱۹٫

[۱۷]. ر.ک: سیره‌ی حلبی، ۱/۱۲-۱۵؛ تاریخ الخمیس، ۱/۱۵۵؛ تاریخ الامم و الملوک، ۲/۱۸-۱۹٫