۱ – «تقدیس الهی» چیست؟ ۲-  و با چه الفاظی گفته میشود؟ ۳ – و چه فرقی با «تسبیح الهی» دارد؟

پاسخ اجمالی

منظور از تقدیس، تطهیر است یعنی پاک دانستن خداوند از داشتن اوصافی که تناسب با خداوند ندارد … و در معنای «نُقَدِّسُکَ‏» گفته شده یعنی تو را به تقدیس توصیف میکنم.[۱]
تقدیس میتواند با هر کلامی که این معنا را برساند ادا شود، چه از آن ریشه باشد مانند سبوح قدوس و چه نباشد.
در تفسیر بیان السعاده به بیان تفاوتهای تسبیح و تقدیس اشاره شده است که در اینجا به آن میپردازیم: در عرف عام تسبیح و تقدیس به یک معنا است که پاک کردن و منزه داشتن میباشد، ولى آنگاه که به خداى تعالى نسبت داده شود، مراد از تسبیح، پاک گرداندن از زشتى‏ها و نقص‏ها است نه به شرط موجود نبودن صفتها و اضافات و کثرت‏ها، بلکه با باقى ماندن صفتها و اضافات و کثرتها.
و مقصود از تقدیس، پاک گردانیدن از هر نسبت و اضافات و از بین بردن کثرتها است.
از تقدیس معنایى را مى‏شود اراده کرد که اعم از تنزیه از زشتى‏ها و نسبت‏ها و ثبوت کثرتها باشد. به سخن دیگر، ملاحظه حق اول به سبب اسم واحد او با همه صفات ثبوتیه و سلبیّه و همه اضافاتش تسبیح خداى تعالى است. ملاحظه حق اول از جهت اسم احد او بدون ملاحظه اسم و صفت، کثرت و تعیّن، بلکه با ملاحظه عدم آن موارد، تقدیس خداى تعالى است.
البته گاهى تنزیه و تقدیس هر یک به معناى دیگرى استعمال مى‏شود؛ مانند لفظ فقراء و مساکین که هرگاه با هم استعمال شوند. هر کدام معناى خاص خودش را دارد و هر گاه تنها استعمال شود هر کدام به معناى دیگرى و هر دو به یک معنا است.
معناى «سبحان اللّه» خدا را از همه کمّى و کاستى مبرّا دانستن است. و معناى قدّس اللّه، خدا را از اضافات و اعتبارات منزّه دانستن است.
معناى سخن امام صادق(ع) در جواب آنکه در معناى «اللّه اکبر» گفت: خدا بزرگتر از چه چیزى است فرمودند: مگر غیر از خدا هم چیزى وجود دارد؟ اشاره به مقام قدس او است نه مقام تسبیح حضرت حق. کمتر اتفاق افتاده است که تسبیح بدون ذکر حمد بیاید و حمد دلالت بر اتّصاف خداى تعالى به اوصاف پسندیده دارد؛ چون عامه مردم مبتلا به کثرتها مى‏باشند از تقدیس که دلالت بر نفى کثرت‏ها دارد جز در مواردى اندک نامى به میان نمى‏آید.[۲]

 

 

منبع:اسلام کوئست


پی نوشت:

[۱]. راغب اصفهانی، حسین، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، صفوان عدنان داود، ص ۶۶۰، دارالعلم الدار الشامیه، چاپ اول، دمشق بیروت، ۱۴۱۲ ق.

[۲]. گنابادی، سلطان محمد، بیان السعاده، مترجمان، خانى، رضا، حشمت الله، ریاضی، ج‏۱، ص ۶۰۳ و ۶۰۴، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، چاپ دوم، بیروت، ۱۴۰۸ ق.