«عراقی‌ها هنوز گلوله‌ای نساخته‌‌اند که انفجار آن بتواند پلک‌های چشم حسین را بهم بزند.»

این جمله در میان بچّه‌های لشکر معروف بود، زیرا او در شدیدترین گلوله باران‌های دشمن نه تنها خم نمی‌شد، بلکه کوچکترین تغییری در چهره‌اش مشاهده نمی‌گردید. او در این کلام حضرت علی (علیه السلام) به درجه‌ی یقین رسیده بود که:

«بزرگترین مانع برای کشته شدن تو اجل است.»

می‌گفت: «تا زمان آن نرسد به تو صدمه‌ای نخواهد رسید.»

صبح عملیات کربلای ۴، از میان خانه‌های گلی که سنگر فرماندهی را از دید دشمن پنهان کرده بود، به حاشیه‌ی اروند آمدیم، حاجی از سنگر کنار آب، استحکامات دشمن در جزیره «بوارین» را با دقت زیر نظر گرفت. گردان موسی بن جعفر (علیه السلام) را به جزیره‌ی ام الرصاص روانه کرد و منتظر نتیجه بود. در راه بازگشت به سنگر فرماندهی، اطراف ما به شدت زیر آتش خمپاره قرار گرفت. چند نفری که با حاجی بودیم همه سینه‌خیز شدیم. اما حاج حسین همچنان راست راست راه می‌رفت و می‌خندید. می‌گفت: از خمپاره و توپ نترسید.


رسم خوبان ۲۴ – توکّل و اعتماد به خدا، ص ۱۵ و ۱۶٫ / هزار قله‌ی عشق، صص ۱۳۸ ۱۳۷٫