با تحقیق و جست‌وجویی که در منابع تاریخی انجام گرفت؛ تعداد غزوه‌های پیامبر گرامی اسلام(ص) ۲۸ غزوه گزارش شده است که از سال دوم هجری شروع شده و تا سال نهم هجری ادامه داشته است.

با تحقیق و جست‌وجویی که در منابع تاریخی انجام گرفت؛ تعداد غزوه‌های پیامبر گرامی اسلام(ص) ۲۸ غزوه گزارش شده است.
در سیره حلبیه آمده است: جنگ‌هایى که رسول خدا(ص) در آنها بود، «غزوه» و آنچه که آن‌حضرت در آنها شرکت نداشته «سریه» نامیده می‌شود. به شرط آن‌که بیش از یک تن در آنها حضور داشته باشند و چنانچه آن‌حضرت فقط یک تن را گسیل می‌داشت بدان «بعث» گفته می‌شود.[۱]
مسعودى می‌نویسد: «غزوات؛ یعنى سفرهاى جنگى پیامبر(ص) که شخصاً در آن شرکت داشت بیست و شش غزوه بود. بعضى گفته‌اند ۲۷ غزوه بود. گروه اول رفتن پیامبر(ص) را از خیبر تا وادى القرى یک غزوه گرفته‌اند، اما معیار ۲۷ غزوه آن است که رفتن به وادى القرى غزوه‌ای مستقل از غزوه خیبر به شمار آید؛ زیرا پیامبر وقتى خیبر را گشود بی‌آنکه به مدینه باز گردد از آن‌جا سوى وادى القرى رفت».[۲]
گفتنی است؛ در برخی از کتاب‌های روایی می‌بینیم؛ جنگ‌هایی که پیامبر اسلام(ص) در آن شرکت نکرده‌اند، نیز نام غزوه را بر آن گذاشته‌اند؛ مانند غزوه موته که بحثش خواهد آمد.
شماره غزوه‌هاى پیامبر گرامی اسلام(ص)
۱ – 
غزوه «أبواء»:[۳] ماه صفر سال دوّم.[۴]
۲ – 
غزوه «بُواط»: ربیع الاول[۵] یا ربیع الآخر[۶] سال دوّم؛ بواط در نواحی کوه «رضوى» در مدینه واقع شده است؛[۷]طبرسی(ره) که تاریخ وقوع این غزوه را در ماه ربیع الآخر می‌داند، می‌نویسد: «حضرت رسول در ماه ربیع الآخر براى جنگ قریش از مدینه بیرون شدند و تا “بواط” تشریف بردند، ولى با کسى برخورد نکرده و نجنگیدند».[۸]
۳ – 
غزوه «عُشَیره»: جمادى الأولى سال دوّم؛[۹] عشیره، نام جایى است ما بین مکه و مدینه[۱۰]؛ پیامبر(ص) براى جنگ قریش خارج شدند، و تا «عُشیره» در نزدیکى‏ «یَنبُع» رفتند، و چند روزى از جمادى الاولى و جمادى الآخره را در آن‌جا توقف کردند، و با بنی مُدلِج و بنى ضَمرَه قراردادهایى گذاشتند.[۱۱]
۴ – غزوه «بدر أولى» (سفوان): جمادى الآخره[۱۲] یا ربیع الأول[۱۳] سال دوّم.
۵ – غزوه «بدر کبرى»:[۱۴] هفدهم رمضان سال دوّم.[۱۵]
۶ – غزوه «بنى سلیم»: شوّال سال دوّم.[۱۶]
۷ – 
غزوه «بنى قینقاع»: شوّال سال دوّم.[۱۷] اما مسعودى آن‌را در شماره غزوه‌ها در سال دوم هجری نیاورده‌اند.[۱۸]
۸ – 
غزوه «سَویق»: ذی‌حجّه سال دوّم.[۱۹]
۹ – 
غزوه «ذی امر» (غطفان) در سرزمین نجد: رسول خدا(ص) پس از مراجعت از غزوه سویق باقیمانده ذی‌حجه و محرم را در مدینه بود و در ماه صفر به عزم جنگ با قبیله غطفان [که به گفته مورّخان در صدد حمله به مدینه برآمده بودند] از مدینه بیرون آمد و عثمان بن عفان را در مدینه منصوب فرمود. ولى [چون قبیله غطفان از ترس لشگر اسلام فرار کردند] پیامبر(ص) بدون آن‌که با دشمن برخورد کند پس از گذشتن ماه ربیع الاول یا اواخر آن ماه بود که به مدینه بازگشت.[۲۰]
۱۰ – 
غزوه «أحد»:[۲۱] شوّال سال سوّم.[۲۲] جنگ احد یک سال پس از واقعه بدر روى داد و فرمانده مشرکان در این غزوه ابو سفیان بن حرب بود. رسول خدا(ص) هنگامى که به احد رسیدند آماده جنگ شدند پرچم مهاجرین را به امام علی(ع) و پرچم انصار را به سعد بن عباده دادند و خودش نیز زیر پرچم انصار قرار گرفتند. در این جنگ بود که لشکر اسلام به جهت نافرمانی برخی مسلمانان از پیامبر اکرم(ص) و حرص و طمع جمع‌آوری غنیمت شکست خورد.[۲۳]
۱۱ – غزوه «حمراء الأسد»: این غزوه در روز یکشنبه هشتم ماه شوّال[۲۴] سال سوّم هجری واقع شد.[۲۵] «حمراء الأسد» نام مکانی است که در هشت میلى مدینه قرار دارد.
۱۲ – 
غزوه «بحران»: (معدنى است در حجاز، در ناحیه «فرع») ربیع الآخر سال سوّم.[۲۶]
۱۳ – 
غزوه «خندق» یا «احزاب»: درباره زمان وقوع جنگ خندق چندین نظر وجود دارد؛
الف. ماه شوال سال چهارم هجری.[۲۷]
ب. ماه شوال سال پنجم هجری.[۲۸]
ج. از روز سه شنبه هشتم ذى قعده تا چهارشنبه ۲۳ ذى قعده سال پنجم هجرى.[۲۹]
بیهقى در جهت اثبات این‌که تعارضى میان دو نظریه اول وجود ندارد، دو توجیه ارائه داده است؛ یکى آن‌که وقتى گفته می‌شود بدر در سال دوم بوده، در اصل بعد از یک سال و نیم از هجرت بوده، همین‌طور احد، دو سال و نیم بعد از هجرت؛ در این صورت جنگ احزاب هم بعد از چهار سال و قبل از پنج سال بوده است. پس به یک اعتبار می‌توان گفت که جنگ احزاب در سال چهارم بوده است.[۳۰] و توجیه دیگر آن‌که برخى از مورّخان، مبدأ تاریخ را از محرّم بعد از ربیع الاول- ماه هجرت- آغاز می‌کنند؛ یعنى عملًا ده ماه را از سال هجرى خارج می‌کنند. بر اساس این محاسبه، جنگ احزاب در سال چهارم رخ داده است.[۳۱]
به هر روى عقیده بیهقى آن است که جنگ احزاب در سال پنجم رخ داده است؛[۳۲] زیرا توجیهات مزبور نیز تنها توجیه صورى نظر دیگر است.[۳۳]
۱۴ – غزوه «بنى نضیر»: ربیع الأوّل سال چهارم هجری.[۳۴]
۱۵ – 
غزوه «ذات الرقاع»: در سرزمین «نخل»، و ماه جمادى الأولى یا ماه ربیع الآخر سال چهارم.[۳۵]
۱۶ – 
غزوه «بدر الموعد»: ماه شعبان سال چهارم.[۳۶] «واقدی» نام این جنگ را «بدر الموعد» نامیده و می‌نویسد: «این جنگ در اول ماه ذی‌قعده، که ۴۵ ماه هجرت بود، صورت گرفت».[۳۷] علت این‌که این جنگ را بدر الموعد خوانده‌اند آن بود که ابو سفیان وقتى می‌خواست روز احد بازگردد فریاد زد و گفت: وعده ما سر سال در محل بدر الصفراء. بدر الصفراء یکى از بازارهاى عرب بود که (هر سال) از اوّل ذی‌قعده تا هشتم این ماه برپا می‌شد.[۳۸]
۱۷ – 
غزوه «دومه الجندل»: ربیع الأوّل سال پنجم.[۳۹]
۱۸ – 
غزوه «بنى قریظه»: ذی‌قعده و ذی‌حجّه سال پنجم.[۴۰]
۱۹ – 
غزوه «بنى لحیان»: جمادی الأولى سال ششم.[۴۱]
۲۰ – 
غزوه «ذى قرد»: نام دیگر آن «غابه» است که برای تاریخ وقوع آن دو نقل وجود دارد: ‌ربیع الاول[۴۲] و ربیع الآخر از سال ششم نقل کرده‌اند.[۴۳]
۲۱ – 
غزوه «بنى المصطلق»:  این جنگ را «مریسیع» هم گفته‌اند. در ماه شعبان سال پنجم[۴۴] و یا سال ششم[۴۵] رُخ داد.
۲۲ – 
غزوه «حُدَیبیه»: ذی‌قعده سال ششم.[۴۶] نام دیگر آن پیمان حدیبیه است
۲۳ – 
غزوه «خیبر»:[۴۷] محرّم سال هفتم،[۴۸] و یا ذی‌حجه سال ششم[۴۹] همچنین واقدی (متوفّی: ۲۰۷ق) می‌نویسد: «پیامبر(ص) در ماه ذی‌حجه سال ششم از حدیبیه به مدینه مراجعت فرمود، و تمام آن ماه و محرّم را در مدینه اقامت کرد، و در صفر سال هفتم، و نیز گفته شده است که در آغاز ربیع الاول آن سال عازم خیبر شدند».[۵۰]
۲۴ – 
غزوه «فتح مکّه»: رمضان سال هشتم.[۵۱]
۲۵ – 
غزوه «حنین»: شوّال سال هشتم.[۵۲]
۲۶ – 
غزوه «طائف»: شوّال سال هشتم.[۵۳]
۲۷ – 
غزوه موته: در جمادی ‌الاولی سال هشتم هجری.[۵۴] برخی نیز به جهت این‌که پیامبر(ص) در این جنگ حضور مستقیم نداشته، «سریه» نامیده‌اند.[۵۵] این جنگ در نزدیکی دهکده موته، بین مسلمانان عرب پیرو پیامبر گرامی اسلام(ص) و ارتشی از امپراتوری روم شرقی درگرفت. پیامبر(ص) فرماندهی این لشکر را به عهده زید بن حارثه گذاشته و فرمود: «اگر وى را آسیبى رسید فرماندهى لشکر در اختیار جعفر بن ابی‌طالب باشد، و اگر او هم کشته شد، عبد اللَّه بن رواحه فرماندهی مسلمین را تحت نظر بگیرد، و اگر او هم از بین رفت مسلمانان یکى از میان خود را براى پرچمدارى اختیار نمایند».[۵۶] در روایت دیگری از حضرت امام صادق(ع) نقل شده که «پیامبر(ص) ابتدا فرماندهی آن‌را به جعفر بن ابی‌طالب سپرد. و اعلام کرد که اگر جعفر کشته شود، زید بن حارثه فرمانده سپاه خواهد بود و اگر او نیز کشته شود، عبدالله بن رواحه فرمانده خواهد بود».[۵۷]
۲۸ – 
غزوه «تبوک»: رجب سال نهم.[۵۸]

 

منبع: اسلام کوئست


پی نوشت ها

[۱]. ابوالفرج حلبی، علی بن ابراهیم، السیره الحلبیه، ج ‏۳، ص ۲۱۳، دارالکتب العلمیه، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۲۶ق.

[۲]. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق: داغر، اسعد، ج ‏۲، ص ۲۸۰ – ۲۸۱، دار الهجره، قم، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.

[۳]. ر.ک«غزوۀ ابواء»، سؤال ۱۵۱۸۰.

[۴]. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج ‏۱، ص ۱۶۴، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، چاپ اول، ۱۴۱۷ق؛ ابن حزم اندلسى‏، جوامع السیره النبویه، ص ۷۶، دار الکتب العلمیه، بیروت، بی‌تا؛ واقدی، محمد بن عمر، المغازی‏، ج ۱، ص ۱۱ – ۱۲، اعلمى‏، بیروت، چاپ سوم، ۱۴۰۹ق.

[۵]. ابن هشام،عبد الملک، السیره النبویه، تحقیق: السقا، مصطفی، الأبیاری، ابراهیم، شلبی، عبد الحفیظ، ج ‏۱، ص ۵۹۸، دار المعرفه، بیروت، چاپ اول، بی‌تا؛ سهیلی، عبد الرحمن، الروض الانف فی شرح السیره النبویه، ج ‏۵، ص ۵۸، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.

[۶]. إعلام الورى، ج ‏۱، ص ۱۶۴؛ بیهقی، ابو بکر احمد بن حسین، دلائل النبوه و معرفه أحوال صاحب الشریعه، تحقیق: قلعجی، عبد المعطی، ج ‏۳، ص ۱۱، دار الکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، ۱۴۰۵ق؛ جوامع السیره النبویه، ص ۷۷.

[۷]. اسکندرى، نصر بن عبد الرحمن، الأمکنه و المیاه و الجبال و الآثار و نحوها المذکوره فى الأخبار و الآثار، ج ‏۱، ص ۲۱۴، مرکز الملک فیصل للبحوث و الدراسات الاسلامیه، ریاض، چاپ اول، ۱۴۲۵ق. «رضوى» نام کوهى است در هفت منزلى مدینه و همان کوهى است که کیسانیه معتقد بودند که محمد بن حنیفه در آن غایب شده و هم‌چنان در آنجا زنده است تا روزى که خدا بخواهد از آن کوه ظاهر گردد. ر.ک: حسینى علوى، ابو المعالى محمد، بیان الأدیان در شرح ادیان و مذاهب جاهلى و اسلامى، مصحح: اقبال، عباس، دانش پژوه، محمد تقى، ص ۷۳، ‏انتشارات روزنه، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۶ش؛ طباطبایى، سید محمدحسین، شیعه در اسلام، ص ۶۴، دفتر نشر اسلامى، قم، چاپ سیزدهم، ۱۳۷۸ش.

[۸]. إعلام الورى، ج ‏۱، ص ۱۶۴؛ جوامع السیره النبویه، ص ۷۷؛ دلائل النبوه، ج ‏۳، ص ۱۱.

[۹]. إعلام الورى، ج ‏۱، ص ۱۶۴؛ السیره النبویه، ج ‏۱، ص ۵۹۹؛ دلائل النبوه، ج ‏۵، ص ۴۶۹.

[۱۰]. یاقوت حموی، شهاب الدین ابو عبد الله، معجم البلدان، ج ‏۴، ص ۱۲۷، دار صادر، بیروت، چاپ دوم، ۱۹۹۵م.

[۱۱]. إعلام الورى، ج ‏۱، ص ۱۶۴ – ۱۶۵؛ جوامع السیره النبویه، ص ۷۸؛ السیره النبویه، ج ‏۱، ص ۵۹۹.

[۱۲]. السیره النبویه، ج ‏۱، ص ۶۰۱؛ خلیفه بن خیاط، تاریخ خلیفه، ص ۲۰، دار الکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.

[۱۳]. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، ج ‏۱، ص ۱۲، مؤسسه الأعلمی، بیروت، چاپ سوم، ۱۴۰۹ق؛ ابن سید الناس‏، عیون الأثر، ج‏ ۱، ص ۲۶۳، دار القلم‏، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۴ق؛ امین عاملی‏، سید محسن، اعیان الشیعه، ج ‏۱، ص ۲۴۶، دار التعارف للمطبوعات‏، بیروت، ۱۴۰۳ق.

[۱۴]. ر.ک«کمک فرشتگان در جنگ بدر»، سؤال  ۳۱۲۱۴؛ «مبارزه تن به تن امام علی(ع) و حمزه در جنگ بدر»، سؤال ۳۵۱۳۴.

[۱۵]. إعلام الورى، ج ‏۱، ص ۱۶۸؛ السیره النبویه، ج ‏۱، ص ۲۴۰؛ جوامع السیره النبویه، ص ۸۶.

[۱۶]. دلائل النبوه، ج ‏۳، ص ۱۶۳؛ السیره النبویه، ج ‏۲، ص ۴۳ – ۴۴.

[۱۷]. إعلام الورى، ج ‏۱، ص ۱۷۵؛ ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب(ع)، ج ‏۱، ص ۱۹۰، انتشارات علامه، قم، چاپ اول، ۱۳۷۹ق؛ المغازی، ج ‏۱، ص ۱۷۶؛ دلائل النبوه، ج ‏۳، ص ۱۷۳؛ عیون الأثر، ج ‏۱، ص ۳۴۳ و ۳۵۲.

[۱۸]. ر. ک: مروج الذهب و معادن الجوهر، ج ‏۲، ص ۲۸۸.

[۱۹]. دلائل النبوه، ج ‏۳، ص ۱۶۴؛ السیره النبویه، ج ‏۲، ص ۴۴؛ المغازی، ج ‏۱، ص ۱۸۲؛ جوامع السیره النبویه، ص ۱۲۱.

[۲۰]. السیره النبویه، ج ‏۲، ص ۴۶.

[۲۱]. ر.ک«بخشش فراریان جنگ احد»، سؤال ۲۹۲۶.

[۲۲]. السیره النبویه، ج ‏۲، ص ۶۰؛ دلائل النبوه، ج ‏۳، ص ۱۷۷؛ جوامع السیره النبویه، ص ۱۴۰.

[۲۳]. ر.ک: إعلام الورى، ج ‏۱، ص ۱۷۶ – ۱۸۳؛ المغازی، ج ‏۱، ص ۱۹۹.

[۲۴]. المغازی، ج ‏۱، ص ۳۳۴؛ أعیان الشیعه، ج ‏۱، ص ۲۵۹.

[۲۵]. عیون الأثر، ج ‏۲، ص ۳۵۲؛ ر.ک«غزوه حمراء الاسد»، سؤال ۴۰۸۰۲.

[۲۶]. السیره النبویه، ج ‏۲، ص ۴۶؛ عیون الأثر، ج ‏۱، ص ۳۵۲ و ۳۵۶.

[۲۷]. إعلام الورى، ج  ‏۱، ص ۱۹۰؛ طبری، عماد الدین حسن بن على،‏ مناقب الطاهرین،‏ ج ‏۱، ص ۱۷۳، سازمان چاپ و انتشارات‏، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۹ش؛  قطب الدین راوندی، سعید بن هبه الله، قصص الأنبیاء(ع)، محقق و مصحح: عرفانیان یزدی، غلامرضا، ص ۳۴۴، مرکز پژوهش های اسلامی، مشهد، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.

[۲۸]. السیره النبویه، ج ‏۲، ص ۲۱۴؛ جوامع السیره النبویه، ص ۱۴۷؛ الروض الأنف فی شرح السیره النبویه، ج ‏۶، ص ۲۶۰؛ عیون الأثر، ج ‏۲، ص ۸۳؛ حموی، محمد بن اسحاق‏، أنیس المؤمنین‏،  ص ۲۱، بنیاد بعثت‏، تهران، ۱۳۶۳ش.

[۲۹]. المغازی، ج ‏۲، ص ۴۴۰.

[۳۰]. دلائل النبوه، ج ‏۳، ص ۳۹۵.

[۳۱]. همان، ص ۳۹۶.

[۳۲]. همان، ص ۳۹۵

[۳۳] . جعفریان، رسول، سیره رسول خدا(ص)، ص ۵۵۰، دلیل ما، قم، چاپ سوم، ۱۳۸۳ش.

[۳۴]. السیره النبویه، ج ‏۲، ص ۱۹۱؛ عیون الأثر، ج ‏۲، ص ۷۰؛ المغازی، ج ‏۱، ص ۳۶۳.

[۳۵]. السیره النبویه، ج ‏۲، ص ۲۰۳؛ جوامع السیره النبویه، ص ۱۴۵؛ دلائل النبوه، ج ‏۳، ص ۳۶۹ – ۳۷۰؛ الروض الأنف، ج ‏۶، ص ۲۲۱ – ۲۲۲.

[۳۶]السیره النبویه، ج ‏۲، ص ۲۰۹؛ الروض الأنف، ج ‏۶، ص ۲۲۸.

[۳۷]. المغازی، ج ‏۱، ص ۳۸۴.

[۳۸]. أعیان الشیعه، ج ‏۱، ص ۲۶۱.

[۳۹]السیره النبویه، ج ‏۲، ص ۲۱۳؛ جوامع السیره النبویه، ص ۱۴۷؛ الروض الأنف، ج ‏۶، ص ۲۶۰.

[۴۰]المغازی، ج ‏۲، ص ۴۹۶؛ بلاذری، احمد بن یحیی، أنساب الاشراف، ج ‏۱، ص ۳۴۷، دار الفکر، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.

[۴۱]السیره النبویه، ج ‏۲، ص ۲۷۹؛ جوامع السیره النبویه، ص ۱۵۹؛ دلائل النبوه، ج ‏۳، ص ۳۶۴.

[۴۲]. أنساب الأشراف، ج ‏۱، ص ۳۴۹؛ ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد‏، الطبقات الکبری‏، ج ‏۲، ص ۶۱، دار الکتب العلمیه، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۱۸ق.

[۴۳]. المغازی، ج ‏۲، ص ۵۳۷.

[۴۴]. إعلام الورى، ج ‏۱، ص ۱۹۶؛ دلائل النبوه، ج ‏۳، ص ۳۹۷؛ المغازی، ج ‏۱، ص ۴۰۴؛ أعیان الشیعه، ج ‏۱، ص ۲۶۱.

[۴۵]. السیره النبویه، ج ‏۲، ص ۲۸۹؛ جوامع السیره النبویه، ص ۱۶۱.

[۴۶]. السیره النبویه، ج ‏۲، ص ۳۰۸؛ دلائل النبوه، ج ‏۳، ص ۳۹۷؛ جوامع السیره النبویه، ص ۱۶۴؛ الروض الأنف، ج ‏۶، ص ۴۵۲؛ أعیان الشیعه، ج ‏۱، ص ۲۶۸.

[۴۷]. ر.ک«آیات جنگ خیبر در قرآن»، سؤال ۲۷۶۰۳.

[۴۸]. السیره النبویه، ج ‏۲، ص ۳۲۸؛ دلائل النبوه، ج ‏۴، ص ۱۹۷؛ جوامع السیره النبویه، ص ۱۶۷؛ الروض الأنف، ج ‏۶، ص ۴۹۹.

[۴۹]. إعلام الورى، ج ‏۱، ص ۲۰۷.

[۵۰]. المغازی، ج ‏۲، ص ۶۳۴.

[۵۱]. السیره النبویه، ج ‏۲، ص ۳۸۹؛  الروض الأنف، ج ‏۷، ص ۴۹؛ مناقب الطاهرین، ج ‏۱، ص ۲۶۵؛ أعیان الشیعه، ج ‏۱، ص ۲۷۴.

[۵۲]. دلائل النبوه، ج ‏۵، ص ۱۵۶؛ المغازی، ج ‏۳، ص ۸۹۲؛ جوامع السیره النبویه، ص ۱۹۲؛ الروض الأنف، ج ‏۷، ص ۱۶۱؛ أعیان الشیعه، ج ‏۱، ص ۲۷۸.

[۵۳]. إعلام الورى، ج ‏۱، ص ۲۳۳؛ دلائل النبوه، ج ‏۵، ص ۱۵۶؛ مناقب الطاهرین، ج ‏۱، ص ۲۲۴.

[۵۴]. ر.ک:  إعلام الورى، ج ‏۱، ص ۲۱۲؛ السیره النبویه، ج ‏۲، ص ۳۷۳؛ جوامع السیره النبویه، ص ۱۷۴؛ دلائل النبوه، ج ‏۴، ص ۳۵۸ – ۳۵۹.

[۵۵]. ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد‏، الطبقات الکبری‏، ج ‏۲، ص ۹۷، دار الکتب العلمیه، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۱۸ق.

[۵۶]. إعلام الورى بأعلام الهدى، ج ‏۱، ص ۲۱۲.

[۵۷]. همان.  

[۵۸]. السیره النبویه، ج ‏۲، ص ۵۱۵؛ دلائل النبوه، ج ‏۵، ص ۴۶۹؛ أعیان الشیعه، ج ‏۱، ص ۲۸۲؛ ر.ک«غزوه تبوک»، سؤال ۱۰۳۴۳.