مهم‌ترین اموری که شیخ و پیروانش آنها را موجب تکفیر مسلمانان می‌دانند، در حقیقت موجبات تکفیر نیستند، بلکه جمعی از علمای عالم اسلام ارتکاب آنها را جایز می‌دانند، حتی خود حنابله، علی‌رغم سخت‌گیری‌هایشان آنها را جایز می‌دانند، – مانند امام حنبل، ابراهیم حربی حنبلی، عبدالله بن احمد بن حنبل،- و در میان غیر حنبلی‌ها نیز به طریق اولی علمایی هستند که انجام دادن آنها را مجاز می‌دانند. پس شایسته است این روند غلط مسلم ستیزی را کنار بگذاریم، دست از تکفیر مسلمانان به بهانه های واهی بر داریم و با دشمنان راستین اسلام به نبرد و جهاد برخیزیم، نه اینکه برادر کشی را شایع کنیم. در ادامه به یکی از این امور اشاره می شود:

بررسی موارد تصویر سازی دروغین از کفار قریش، قیاس مع الفارق با مسلمین؛ و مباح کردن دماء مسلمین در کلام شیخ محمد بن عبدالوهاب[۱]

۱-شیخ محمد بن عبد الوهاب در مقدمه کتاب کشف الشبهات می گوید: «و آخرین فرستاده ی خدا، محمد صلی الله ‌و ‌علیه ‌و ‌آله ‌و ‌سلم  را -که مجسمه ی آن صالحان را شکست، به سوی قومی فرستاد که عبادت می کردند، حج به جا می آوردند، صدقه می دادند و ذکر خدا می گفتند[۲]

Sanad-Bareztarin-Eterazat-36  Sanad-Bareztarin-Eterazat-38  Sanad-Bareztarin-Eterazat-37

 توضیح و نقد:

شیخ تصویر زیبا و در عین حال غیر واقعی از کفار قریش را ترسیم می کند، تا تکفیر مسلمانان را بر آن پایه ریزی نماید؛ از این رو می گوید: «آنها اهل عبادت، حج، صدقه و ذکر خدا بودند.» و این قیاس آن گونه که بیان شد قیاس مع الفارق آشکاری است. [و نه تنها قیاس مع الفارق است، بلکه دروغی بیّن و واضح است که با آیات و روایات صحیحین و اسناد تاریخی در تضاد می باشد.]

***

  1. شیخ محمد بن عبد الوهاب می گوید: «این گروه مشرک [کفار قریش] شهادت می دادند: خدا تنها آفریدگار است و شریکی ندارد و رازقی جز او نیست، تنها او زنده می کند و می میراند؛ و هستی مدبری جز او ندارد و تمام آسمان ها و کسانی که در آنها هستند، و زمین های هفت گانه و کسانی که در آن هستند، همه ی بندگان او و تحت تصرف و قدرت او قرار دارند. سپس آیاتی در این زمینه نقل می کند.»[۳]

Sanad-Bareztarin-Eterazat-39  Sanad-Bareztarin-Eterazat-40

 توضیح و نقد:

شیخ در اینجا نیز چهره ای تابناک از مشرکان ترسیم می کند، [در حالی که از یقینیات است که کفار قریش] منکر قیامت هستند و اعتقادشان این بوده که تنها روزگار آنها را می میراند؛ و پسران فلان و فلان باران نازل می کنند. همچنین شیخ ربا خواری، قتل نفس، زنده به گور کردن دختران و دیگر ستم ها و گناهان آنان؛ و نیز زشت ترین توصیف های آنها از پیامبر صلی الله ‌و ‌علیه ‌و ‌آله ‌و ‌سلم، تکذیب او، آزار مسلمانان و کشتار مستضعفان به دست آنان را یادآور نشده و از آن غفلت نموده است.

  1. عمده دلایل شیخ برای اثبات مدعای خود، آیاتی است که به پیامبر صلی الله ‌و ‌علیه ‌و ‌آله ‌و ‌سلم فرمان می دهد از مشرکان اقرار بگیر که خدایتان کیست؟ یا خالق و رازق شما چه کسی است؟ اینها تنها اعترافاتی است که وجدان آدمی گریزی از آن ندارد و اگر مشرکین در اعترافات خود صادق بودند، باید به شهادتین اقرار می کردند و به لوازم این اعترافات،همچون انجام دادن عبادات ظاهری- ملتزم می شدند.
  2. [دلیل دیگر در رد نظریه شیخ، این است که صریح آیات قرآن، به ما می فهماند که] خداوند به پیامبرش امر می کند که مشرکان را به لوازم این اعترافات آگاه کند؛ از جمله می فرماید: پس بگو: «آیا تقوا پیشه نمی کنیدیا بگو: «آیا متذکر نمی شوید؟»؛ گویی خداوند آنان را به دلیل دروغ گویی و ایمان نداشتن به خالق و رازق بودن خدا توبیخ می کند.
  3. معنا ندارد آنان در همان حال که به رازقیت و خالقیت خدا شهادت می دهند، بت ها را خالق زمین و آسمان بدانند!

در نتیجه اگر این پاسخ ها به ادعای شیخ ضعیف است، ادعای کسانی که کفار قریش را به پندار خود برتر از مسلمانان عصر شیخ می دانند ضعیف تر است.

***

  1. شیخ محمد بن عبد الوهاب می گوید: «هنگامی که معلوم شود آنان به این موضوع معترف اند [منظور خالقیت و رازقیت خداوند است،] و این اعتراف باعث ورود آنان به قلمرو توحیدی که پیامبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله به سوی آن دعوتشان می کرد نشده است، در می یابی توحیدی که انکار می کردند، توحید در پرستش بود؛ آنچه که امروز مشرکان زمان ما به آن اعتقاد می گویند».[۴]

Sanad-Bareztarin-Eterazat-41

 توضیح و نقد:

  1. خداوند شیخ را عفو فرماید، چرا که این عبارت دال بر تکفیر آشکار تمام یا بسیاری از علمای عصر اوست. اگر منظور او همه ی کسانی باشد که واژه ی اعتقاد را در کتاب های اعتقادی به کار می برند، او تمام علمای عصر خود را تکفیر کرده است، و چنانچه منظور او اعتقاد به باور خاصی مانند « عقیده ی صوفیه» باشد، برخی از علما را بدون توجه به تأویل های آنان تکفیر کرده است، با وجود اینکه تأویل، یکی از موانع بزرگ تکفیر به شمار می رود.
  2. نکته دیگر این است که در کلام شیخ محمد بن عبد الوهاب تلویحاً اشاره شده است که این گروه صالحان را پرستش می کنند، اما این سخن نادرست است، چرا که همه ی مسلمانان، اعم از صوفیان، علما و عوام، جز خدا را پرستش نمی کنند، برخلاف مشرکان قریش و امثال آنها که برای بت ها سجده می کردند. اگر این موضوع روشن نشود، نمی توان میان امور دیگری که ابهام شدیدتری دارد، تفاوت قائل شد.
  3. در ضمن، همسان دانستن کفار قریش با مسلمانان، نسبت به همسان دانستن وهابیان با خوارج، ظالمانه تر و از حق دورتر است؛ زیرا خوارج به احتمال قوی مسلمان اند و صحابه آنان را تکفیر نکردند، در حالی که احدی در کفر کفار قریش تردید ندارد.

***

  1. شیخ محمد بن عبد الوهاب در توصیف محاسن کفار قریش می گوید: «شب و روز به درگاه خدای سبحان دعا می کردند! سپس برخی از آنها از ملائکه می خواستند به سبب پاکی و قربشان به خدا، از او بخواهند آنان را بیامرزد. یا شخص صالحی مثل لات! یا پیامبری مانند عیسی علیه السلام را عبادت می کردند. و دانستی که پیامبر خدا صلی الله ‌و ‌علیه ‌و ‌آله ‌و ‌سلم به سبب این شرک با آنان جنگید و به اخلاص در عبادت دعوتشان کرد. بنابراین پیامبر صلی الله ‌و ‌علیه ‌و ‌آله ‌و ‌سلم با آنان جنگید تا همه ی دعاها، نذرها، قربانی ها، استغاثه ها و عباداتشان برای خدا باشد»[۵]

Sanad-Bareztarin-Eterazat-42  Sanad-Bareztarin-Eterazat-43

 توضیح و نقد:

این یکی از تصویرهای زیبای فراوانی است که شیخ در آنها کفار قریش را ستایش می کند، البته این ستایش به خاطر ابراز محبت به آنان نیست، بلکه زمینه چینی است برای ایجاد توهم در تشابه این دو گروه، تا بتواند میان آنان و مسلمانان عصر خود مقایسه کند و آنگاه براساس این مقایسه ی ناقص و توهمِ تشابه آن دو گروه، برتری آنان بر مسلمانان را اثبات کرده و پس از آن، برمبنای این مقدمات تکفیر مسلمانان و حلال بودن جنگ با آنان را ثابت کند. 

***

  1. شیخ محمد بن عبد الوهاب می گوید: «هرگاه فهمیدی چیزی را که مشرکان زمان ما نام «اعتقاد» بر آن می گذارند، همان شرکی است که در باره آن آیه نازل شد و پیامبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله با مردم بر سر آن نبرد کرد، بدان که به دو دلیل شرک مشرکان آن زمان ضعیف تر از شرک اهل زمان ما بود….».[۶]

Sanad-Bareztarin-Eterazat-45  Sanad-Bareztarin-Eterazat-44

شیخ در این کلام، مسلمانان زمان خود را صریحاً تکفیر می کند، مگر مسلمانانی که پیرو مسلک خودش هستند، زیرا واژه اعتقاد و کتاب های اعتقادی را جز علمای برجسته و طلاب علوم دینی آن زمان نمی شناختند، پس اگر شرک آنان از شرک کفار قریش شدیدتر باشد، وای به حال بقیه مسلمانان.

***

  1. شیخ محمد بن عبد الوهاب می گوید: «کسانی که پیامبر با آنان نبرد کرد از جهت عقل بهتر، و شرک آنها ضعیف تر از اینان بود[۷]

Sanad-Bareztarin-Eterazat-46

 توضیح و نقد: این کلام، تکفیر آشکار مسلمانان است.

***

  1. شیخ محمد بن عبد الوهاب می گوید: «بدان که اینان در صحت آنچه بیان کردیم شبهه دارند که مهمترین شبهه ی آنان و پاسخ آن به این شرح است:
  • آنها می گویند: کسانی که قرآن در میان آنان نازل شد، شهادت به توحید «لااله الا الله» نمی دادند، پیامبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله را تکذیب می کردند، منکر قیامت بودند، قرآن را تکذیب می کردند و آن را سحر می دانستند؛ ولی ما شهادت می دهیم: خدایی جز خدای یگانه وجود ندارد، محمد رسول خداست، قرآن را تصدیق می کنیم، به قیامت ایمان داریم، نماز می خوانیم و روزه می گیریم، پس چرا ما را با آنها یکسان به شمار می آورید؟

سپس شیخ در پاسخ به این استدلال می گوید جواب آنها این است: میان علما هیچ اختلافی نیست که اگر شخصی فرموده ی رسول خدا صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله را نسبت به چیزی تصدیق و نسبت به چیز دیگری تکذیب کند کافر است و اسلام نیاورده است. و نیز هرگاه به برخی از قرآن ایمان آورد و برخی را انکار کند مانند کسی است که به توحید اقرار کرده و وجوب نماز را انکار کند. [و در ادامه می گوید:] اگر [دقت شود که] خداوند در کتابش تصریح کرده است: «هر کسی به برخی از قرآن ایمان بیاورد و برخی را رد کند، او واقعاً کافر است و مستحق آنچه گفت شده می باشد»، آنگاه شبهه برطرف خواهد شد.[۸]

 Sanad-Bareztarin-Eterazat-48Sanad-Bareztarin-Eterazat-47

 

توضیح و نقد:

شیخ محمد بن عبد الوهاب در این کلام انکار گزینشی برخی از اجزای دین توسط مسلمین را خاطر نشان می شود و با قیاس های ناصحیح خود، به آیاتی استدلال می کند که ایمان به برخی از قرآن و رد بعض دیگر را همانند کفر می داند؛ در نتیجه با این قیاس حکم به تکفیر مسلمین می نماید. در پاسخ به این کلام باید گفت:

اولاً: اینان آگاهانه چیزی از ضروریات دین را انکار نکرده اند؛ و نمونه هایی که شیخ ذکر کرد، همچون نماز، زکات، حج، یا ایمان به بعض قرآن و کفر به بعض دیگر، مثال های ناصحیحی است که در حق مسلمین صدق نمی کند. ثانیاً: [بنابر مبانی اهل تسنن] میان کسی که عمدا و به قصد اهانت به رسول خدا صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله بخشی از آنچه پیامبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله آورده است را انکار می کند، در حالی که یقین دارد آن حکم را پیامبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله فرموده است، با کسی که بر اثر تأویل یا جهل به آن یا به گمان اینکه آن حکم منسوخ شده یا تخصیص خورده یا مقید شده است بخشی از آنچه حکم پیامبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله است را انکار می کند، تفاوت بزرگی وجود دارد.

ثالثاً: شیخ نمی تواند در برخورد با چنین افرادی، تواند آنان را به انکار احکامی که پیامبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله آورده است متهم کند، زیرا اینان منکرآن احکام نیستند، بلکه تأویل می کنند. انکاری که با علت مکابره و مقابله با حق است، با انکاری که بر اثر تأویلی که از روی دلیل و شبهه عارض شده است، یا ترک عملی که دلیل آن را ضعیف می دانند، متفاوت است. پس این انکار به معنای آن نیست که آنان بعض کتاب ایمان آورده اند و به بعضی کافر شده اند، یا به بعضی از احکامی که پیامبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله آورده ایمان دارند و بعضی را رد می کنند.

رابعاً: شیخ در کلام خود جهل به حکم را مورد توجه قرار نداده است، در حالی که جهل به حکم مانع اطلاق کفر بر جاهل می شود.

لازمه قول شیخ: بر اساس این دیدگاه شیخ، علمایی که با هم اختلاف نظر دارند می توانند یکدیگر را تکفیر کنند، زیرا ادعای هر یک از این علما آن است که دیگری منکر حکمی از احکامی است که پیامبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله آورده است و این انکار مانند این است که پیامبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله را به طور کلی تکذیب کرده است، درحالی که این برخورد نادرست است، چرا که او نمی گوید: حکمی از احکامی را که پیامبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله آورده قبول ندارند، بلکه می گوید: برای من ثابت نشده که آن حکم با سخن دیگری تعارض دارد.[۹]

خامساً: این کلام را تمام گروهای مسلمان می توانند نسبت به هم بکار ببرند، حتی مخالفان سلفیت و وهابیت می گویند: اولین کافر در میان مسلمانان شما هستید، نه دیگران، زیرا شما به بعضی از قرآن کفر می ورزید و بعض دیگر را تأیید می کنید، مانند: حلال دانستن ریختن خون مسلمین و روا دانستن تکفیر ایشان. بنابراین از دیدگاه آنان شما مومن به بعض کتاب و کافر به بعض آن هستید! و برای ادعای خود به واقعیات استدلال کرده و می گویند: ما همواره شاهد تکفیر مسلمانان و جنگ با آنان به وسیله ی شما بوده ایم؛ و در این روزها نظاره گر پیامدهای آن در کشورمان و در بسیاری از کشورهای عربی هستیم.

 منبع: مبلغ نه پیامبر / حسن بن فرحان مالکی / نشر ادیان 


[۱] این بخش شامل تجمیع اشکالات دوم، سوم، چهارم، پنجم، بیست، بیست و یک و بیست و دوم از کتاب «مبلغ نه پیامبر»، در نقد سخنان شیخ محمد در کتاب «کشف الشبهات» می باشد، که به علت ارتباط تنگاتنگ این اشکالات با یکدیگر، بهتر دانستیم آنها را ذیل این عنوان تجمیع کنیم.

[۲] کشف الشبهات، ص ۵٫ – اشکال دوم کتاب «مبلغ نه پیامبر» بر کشف الشبهات شیخ

[۳] کشف الشبهات، ص ۷٫ اشکال سوم کتاب «مبلغ نه پیامبر» بر کشف الشبهات شیخ

[۴]  کشف الشبهات، ص ۹٫ اشکال چهارم، کتاب «مبلغ نه پیامبر» بر کشف الشبهات شیخ.

[۵] کشف الشبهات، ص ۹٫ اشکال پنجم، کتاب «مبلغ نه پیامبر» بر کشف الشبهات شیخ.

[۶] کشف الشبهات، ص ۳۹٫ اشکال بیست، کتاب «مبلغ نه پیامبر» بر کشف الشبهات شیخ.

[۷] کشف الشبهات، ص ۴۳٫ اشکال بیست و یک، کتاب «مبلغ نه پیامبر» بر کشف الشبهات شیخ.

[۸] کشف الشبهات، ص ۴۳٫ اشکال بیست و دوم، کتاب «مبلغ نه پیامبر» بر کشف الشبهات شیخ.

[۹] مانند اعتراض ابن ابی ذئب بر امام مالک، به خاطر رد حدیث “المتبایعان بالخیار” که درباره اش می گوید: از او درخواست توبه می شود، اگر توبه نکرد گردنش زده می شود! دلیل او این است که او آن حدیث را رد کرده است یا حکمی از احکامی را که رسول خدا صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله آورده است ترک کرده است. این برخورد حاکی از تنگ نظری ابن ابی ذئب – رحمه الله – است، زیرا امام مالک به خاطر ضعفی که در آن حدیث دیده یا نسخ و یا مانند اینها آن را ندیده گرفته است. خداوند هر دو را رحمت کند!