«علی» همیشه می‌گفت: «هیچ کاری جای جبهه را برای من پر نمی‌کند و هیچ خدمتی به اندازه‌ی جهاد ارزش ندارد.» هرگاه از او خواسته می‌شد در «کازرون» بماند. جواب می‌داد: «هر لحظه از عمر من که در این‌جا سپری می‌شود، رزمندگان در جبهه زیر آتش توپ و گلوله به راز و نیاز با خالق خویش مشغولند. پس چگونه می‌توان در پشت جبهه ماند و به زندگی عادّی روزمره ادامه داد.»

همه با هم به قصد جبهه از «تهران» حرکت کرده بودند. ولی پس از پایان مأموریت، «علی» با وجود داغ سنگین که از جدایی دوستش متحمّل شده بود، به «تهران» برگشت و امتحانات پایان ترم را با موفقیت، پشت سر گذاشت، امّا اندک زمانی نگذشته بود که «علی» دوباره برای مدّت شش ماه عازم جبهه شد.

او نه تنها دانشگاه و تحصیل را مانع و سدّی برای حضور خود در جبهه نمی‌دانست، بلکه الگو و مشوّق دیگران بود. همیشه هنگام عملیات حتی در حساس‌ترین موقعیّت درسی و امتحان، جبهه را بر دانشگاه ترجیح می‌داد.»


رسم خوبان ۱۷- تعهد و عمل به وظیفه، ص ۳۲ و ۳۳٫/ چکیده‌ی عشق، صص ۵ ۶٫