گاهی اتفاق می‌افتاد که ما منطقه‌ای را به سختی تصرّف می‌کردیم و اخبار آن توسط رسانه‌های داخلی و خارجی اعلام می‌شد، امّا هیچ گونه فیلم یا گزارش جامعی از منطقه‌ی عملیّات نداشتیم؛ به دلیل این‌که آتش دشمن روی منطقه، فوق العاده سنگین بود و خبرنگاران هم که معمولاً فقط برای عملیّات به منطقه می‌آمدند، با این سر و صداها و تک و پاتک‌ها غریب بودند. به هر تقدیر، دشمن با استفاده از این خلاء تبلیغاتی، به ترفندهای تبلیغاتی دست می‌زد و اعلام می‌کرد:

«مواضعی را که ایران ادّعا می‌کند تصرّف کرده، دست ماست و…»

به عنوان مثال، در عملیّات بزرگ فتح المبین، ما بیش از هزار کیلومتر مربع از اراضی میهن اسلامی را از دست متجاوزان بعثی آزاد کرده و هزارن سرباز عراقی را به اسارت درآورده بودیم. تعداد اسرا به حدّی بود که ما با وسایل نظامی قادر به تخلیه‌ی آن‌ها نبودیم و از مردم خواسته بودیم، با وسائل نقلیه‌ی شخصی خود، ما را در این امر یاری کنند. مردم هم با انواع و اقسام ماشین‌ها، از اتوبوس گرفته تا ژیان و وانت بار، به کمک ما آمده بودند و اسرا را به کمپ می‌بردند، تا از آن‌جا با قطار به تهران منتقل شوند. امّا در همین لحظات، رادیو عراق از ضعف تبلیغات ما سوء استفاده کرده بود و اعلام می‌کرد:

-‌ »هم اکنون سربازان شجاع ما در دیسفول [دزفول] و اندیمشک، ایّام مرخّصی و استراحت خود را می‌گذرانند.»

و ادامه می‌داد که: «نیروهای ارتش شجاع عراق، نه تنها موفّق به دفع حمله ایرانی‌ها شدند، بلکه به موضع جدید دیگری هم دست یافته و در عمق خاک ایران در حال پیشروی هستند و…!»

راست هم می‌گفت! چرا که در همین حال، اسرای عراقی با چند قطار به سمت تهران در حال حرکت بودند! وقاحت و بی‌شرمی رادیو عراق به آن‌جا رسیده بود که در نهایت فریبکاری، وضعیّت آب و هوای شهرهای دزفول، اندیمشک و شوش را در بخش‌های خبری خود گزارش می‌داد. درست در این مقطع زمانی بود که باید پاسخ دندان شکنی به رژیم عراق، که این چنین افکار جهانی را به بازی گرفته بود، می‌دادیم.

در اخبار ساعت ۸ شب، چهره‌ی پاک و نورانی برادر غلامرضا رهبر در صفحه‌ی تلویزیون دیده شد که از عمق مواضع، خاکریزها و استحکامات متعدّد عراقی‌ها در مناطق آزاد شده، نتایج عملیّات را با رشادت، صلابت و قاطعیّت هر چه تمامتر گزارش می‌کرد و تصاویر متعدّدی از مناطق آزاد شده، اسرای عراقی، اجساد مزدوران عراقی و تانک‌ها و خودروهای منهدم شده را به نمایش درمی‌آورد. او در نهایت مهربانی، در جمع اسرای عراقی می‌نشست و با کمک مترجم، جدیدترین اخبار و اعترافات افسران و سربازان عراقی را به اطّلاع مردم مقاوم و قهرمان میهن اسلامی می‌‌رساند و در دل‌هایشان، بذر امید و شادمانی می‌ پاشید.


رسم خوبان ۱۱- بینش و شگردها، ص ۱۷ تا ۱۹٫/ روایت عشق، صص ۱۳۰ ۱۲۸٫