بر پایه روایات، رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم به حاضران فرمود:

«معاشر الناس؛ قولوا: أعطیناک على ذلک عهدا من أنفسنا و میثاقا بألسنتنا و صفقه بأیدینا نؤدِّیه إلى اولادنا و اهالینا لانبغی بذلک بدلاً و انت شهیدٌ علینا و کفی بالله شهیداً.

 قولوا ما قلت لکم و سلموا على علی بإمره المؤمنین و قولوا:

 «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدانا لِهذا وَ ما کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّهُ».[۱]

 فإن الله یعلم کل صوت و خائنه کل نفس «فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّما یَنْکُثُ عَلى‏ نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفى‏ بِما عاهَدَ عَلَیْهُ اللَّهَ فَسَیُؤْتِیهِ أَجْراً عَظِیماً».[۲]

 قولوا ما یرضى الله عنکم «فإِنْ تَکْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنْکُمْ».[۳]

ای گروه مردم؛ بگویید: از صمیم قلب با تو پیمان بستیم و با زبان عهد کردیم و بر این امر دست بیعت دادیم، عهد و پیمان و بیعتی که آن را به فرزندان و کسان خود برسانیم و در پی بدل و جایگزینی برای آن نباشیم، ‌و تو گواه بر ما هستی و خداوند از حیث گواهی کافی است.

آنچه را به شما گفتم، بگویید و به علی به امارت مؤمنان سلام کنید و بگویید: «ستایش خدایی را که ما را بدین [راه] هدایت کرد و اگر خدا ما را رهبری نمی‌کرد ما خود هدایت نمی‌یافتیم.»

همانا خداوند هر صدایی را می‌شناسد و به خیانت هر چشمی واقف است: «پس هر که پیمان شکنی کند، تنها به زیان خود پیمان می‌شکند و هر که بر آنچه با خدا عهد بسته وفادار بماند، به زودی خدا پاداشی بزرگ به او می بخشد.»

چیزی بگویید که خداوند را از شما خشنود می‌کند. پس اگر کفر ورزید، خدا از شما سخت بی نیاز است.

زید بن ارقم گفت:

در این هنگام مردم رو به رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم گفتند:

«سَمِعْنا وَ أَطَعْنا عَلَى أَمْرِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ بِقُلُوبِنَا: شنیدیم و از صمیم قلب، امر خدا و رسولش را فرمان بردایم.» سپس دستان خود را به سوی رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم و علی علیه السّلام  دراز کردند و اوّل کسانی که دست خود را به عنوان اطاعت و بیعت به پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم و علی علیه السّلام  رساندند، ابوبکر و عمر و عثمان و طلحه و زبیر بودند با باقی مهاجرین و انصار و سایر مردم تا هنگامی که نماز ظهر و عصر در یک وقت خوانده شد و این جریان ادامه یافت تا نماز مغرب و عشاء نیز در یک وقت خوانده شد و کار دست دادن و بیعت تا سه روز پیوسته ادامه داشت.[۴]

سپس رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم در خیمه اختصاصی خود جلوس فرمود و حسب امر حضرت، امیر المؤمنین علیه السّلام  در خیمه دیگر نشست و طبقات مردم را امر فرمود که به خیمه وی روند و او را تهنیت گویند. پس از پایان تهنیت مردم، رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم همسران خود را امر فرمود که آن‌ها نیز نزد آن حضرت روند و تهنیت گویند و آنان نیز به این وظیفه اقدام کردند.

از جمله کسانی که از اصحاب به علی، تهنیت گفت: عمر به خطاب بود که گفت:

ای پسر ابوطالب؛ تو را گوارا باد (به‌به) که مولای من و مولای همه مردان و زنان مؤمن شدی.[۵]

در متن دیگری آمده است:

ابوبکر و عمر گفتند: به‌به! تو را ای پسر ابوطالب که مولای هر مرد و زن مؤمن گشتی.[۶]

 

منبع: اقتباسی از ترجمه کتاب الصحیح من سیره النبی الاعظم صلى الله علیه وآله، ج۱۱ 


[۱]ـ اعراف: ۴۳٫

[۲]ـ فتح: ۱۰٫

[۳]ـ زمر: ۷٫ ر. ک: الغدیر، ۱/۵۰۸ـ ۵۰۹؛ از: طبری در کتاب الولایه؛ خلیلی در مناقب علی بن ابی‌طالب (علیه السّلام) و: النشر و الطی؛ ر.ک: الصراط المستقیم، ۱/۳۰۳؛ بحار الانوار، ۳۷/۲۱۷٫

[۴]ـ الغدیر، ۱/۵۰۸ـ ۵۰۹؛ الصراط المستقیم؛ ۱/۳۰۳؛ الاحتجاج، ۱/۸۴؛ الیقین، ۳۶۰؛ بحار الانوار، ۳۷/۲۱۷؛ التفسیر الصافی، ۲/۶۷؛ نهج الایمان، ۱۱۲؛ العدد القوبه، ۱۸۳٫

[۵]ـ روضه الصفا، ۲/۵۴۱؛ حبیب السیر، ۱/۴۱۱٫ درباره‌ی تبریک و تهنیت عمر، ر. ک: المصنّف، ابن ابی‌شیبه، ۱۲/۷۸؛ مسند احمد، ۴/۲۸۱؛ جامع البیان، ۳/۴۲۸؛ الغدیر، ۱/۲۷۳ـ ۲۷۴؛ الریاض النضره، ۳/۱۱۳؛ حیاء علی بن ابی‌طالب (علیه السّلام)، ۲۸؛ نظم درر السمطین، ۱۰۹؛ الفصول المهمه، ۴۰؛ مناقب الامام علی (علیه السّلام)، ابن المغازلی، ۱۸؛ سر العالمین، ۲۱؛ الملل و النحل، ۱/۱۴۵؛ المناقب، خوارزمی، ۹۴؛ التفسیر الکبیر، ۱۲/۴۹؛ النهایه فی غریب الحدیث، ۵/۲۲۸؛ اسد الغابه، ۴/۱۰۸؛ تذکره الخواص، ۲۹؛ وسیله المتعبدین، ۵/۲/۱۶۲؛ فرائد المسطین، ۱/۷۷؛ مشکاه المصابیح، ۳/۳۶۰؛ بدیع المعانی، ۷۵؛ البدایه و النهایه، ۵/۲۰۹ـ ۲۱۰؛ الخطط، ۱/۳۸۸؛ کنز العمّال، ۱۳/۱۳۳؛ شرح دیوان امیر المؤمنین (علیه السّلام)، ۴۰۶؛ وفاء الوفاء، ۳/۱۰۱۸؛ المواهب اللدنیه، ۳/۳۶۵؛ وسیله المآل، ۱۱۷؛ نزل الابرار، ۵۲؛ الروضه الندیه، ۱۵۵؛ وسیله النجاه، ۱۰۲؛ مرآه المؤمنین، ۴۱؛ تاریخ بغداد، ۸/۲۹۰٫

[۶]ـ ر. ک: الغدیر، ۱/۲۷۳؛ الصواعق المحرقه، ۴۴؛ کفایه الطالب، ۶۲ـ ۶۴؛ فیض القدیر، ۶/۲۱۸؛ شرح المواهب اللدنیه، ۷/۱۳؛ الفتوحات الاسلامیه، ۲/۳۰۶؛ الفضائل، ابن شادان، ۱۳۳؛ الولایه، ابن عقده، ۱۵۵؛ بحار الانوار، ۱۰۴/۱۱۷؛ خلاصه عبقات الانوار، ۷/۲۱۱؛ ۸/۸۲؛ ۹/۹۷؛ المراجعات، ۲۸۲؛ الغدیر، ۱/۱۱؛ ۲۷۳ـ ۲۸۲؛ شرح احقاق الحق، ۶/۳۶۶؛ ۲۰/۱۸۱ـ ۵۹۹؛ ۲۱/۵۰ـ ۵۶؛ ۳۱/۵۰۰؛ نهج الایمان، ۱۲۷٫