در این متن می خوانید:
      1. ۱٫ تبرک به شال و کمربند حضرت اسحاق (ع)
      2. ۲٫ تبرک بنی اسرائیل به صندوقچه
      3. ۳٫ تبرک صحابه و مسلمانان به خاک قبر حضرت حمزه (ع)
      4. ۴٫ تبرک به سنگی که در خانه فاطمه زهرا (ع) بود
      5. ۵٫ تبرک به خاک قبر سعدبن معاذ (متوفای ۵ هجری)
      6. ۶٫ تبرک به خاک قبر عبدالله بن غالب (متوفای ۸۳ هجری)
      7. ۷٫ تبرک به خاک قبر عبید بن سریج (متوفای ۹۸ هجری)
      8. ۸٫ تبرک شافعی به قبر ابوحنیفه
      9. ۹٫ تبرک به لباس و شمشیر شقیق بن ابراهیم (متوفای ۱۹۴هـ.ق)
      10. ۱۰٫ تبرک به قبر نذور
      11. ۱۱٫ تبرک به خاک قبر معروف کرخی (متوفای ۲۰۰ هجری)
      12. ۱۲٫ تبرک به احمد بن حنبل (متوفای ۲۴۱ هـ.ق)
      13. ۱۳٫ تبرک به خاک قبر بخاری (متوفای ۲۵۶ هـ.ق)
      14. ۱۴٫ تبرک به قبر ابراهیم حربی (متوفای ۲۸۵ هـ.ق)
      15. ۱۵٫ تبرک به پیراهن احمد بن حنبل
      16. ۱۶٫ تبرک به صحیح مسلم و بخاری
      17. ۱۷٫ تبرک به قبر ابن بشار حنبلی (متوفای ۳۱۳ هـ.ق)
      18. ۱۸٫ تبرک حنابله به کتاب خرقی
      19. ۱۹٫ تبرک به قبر ابوعبدالرحمن سلمی (متوفای ۴۱۲ هـ.ق)
      20. ۲۰٫ تبرک به خاک قبر محرز بن خلف (متوفای ۴۱۳ هـ.ق)
      21. ۲۱٫ تبرک به قبر اسفرایینی (متوفای ۴۱۸ هـ.ق)
      22. ۲۲٫ تبرک حنفی‌ها به کتاب مختصر قدوری
      23. ۲۳٫ تبرک به قبر علی بن محمد بغدادی حنبلی (متوفای ۴۶۸ هـ.ق)
      24. ۲۴٫ تبرک به خاک قبر عبدالخالق بن عیسی حنبلی (متوفای ۴۷۰ هـ.ق)
      25. ۲۵٫ تبرک به خاک قبر ابن عبدویه شافعی (متوفای ۵۲۵ هـ.ق)
      26. ۲۶٫ تبرک به قبر خضر بن نصر إربلی (متوفای ۵۶۷ هـ.ق)
      27. ۲۷٫ تبرک به قبر و آثار محمود بن زنکی (متوفای ۵۶۹ هـ.ق)
      28. ۲۸٫ تبرک به قبر ابن المنی حنبلی (متوفای ۵۸۳ هـ.ق)
      29. ۲۹٫ تبرک به پیراهن محمد بلخی (متوفای ۵۹۷ هـ.ق)
      30. ۳۰٫ تبرک به جنازه عرفه بن علی (متوفای ۶۰۲ هـ.ق)
      31. ۳۱٫ تبرک به جنازه شیخ عماد مقدسی حنبلی (متوفای ۶۱۴ هـ.ق)
      32. ۳۲٫ تبرک و استشفا به خط ابوطاهر شافعی (متوفای ۶۳۳ هـ.ق)
      33. ۳۳٫ تبرک حنفی‌ها به کتاب «النافع»
      34. ۳۴٫ تبرک به قبر ابوالعباس ملثم (متوفای ۶۷۲ هـ.ق)
      35. ۳۵٫ تبرک به جنازه و آب غسل ابن تیمیه (متوفای ۷۲۸ هـ.ق)
      36. ۳۶٫ تبرک به کتاب‌های ابن تیمیه
      37. ۳۷٫ تبرک علی بن عبدالکافی سبکی شافعی به فرش زیر پای نووی
      38. ۳۸٫ تبرک به جنازه محمد بن محمد جزری (متوفای ۸۳۲ هـ.ق)
      39. ۳۹٫ تبرک به خاک قبر مؤدب

وهابیان تبرک به آثار به جا مانده از صالحان پس از رحلتشان را نیز جایز نمی‌دانند. جهت روشن شدن سیره مسلمانان و عقلا در طول تاریخ،‌ به مواردی از این نوع تبرک نیز به عنوان نمونه اشاره می‌شود.

۱٫ تبرک به شال و کمربند حضرت اسحاق (ع)

فخر رازی اشعری شافعی در تفسیر آیه «قالوا إن یسرق فقد سرق أخ له من قبل فأسرها یوسف فی نفسه و لم یبدها لهم قال انتم شر مکانا و الله اعلم بما تصفون»[۱] می‌نویسد: علما در این که برادران حضرت یوسف (ع) سرقت چه چیزی را به او نسبت دادند، اختلاف دارند. یکی از اقوال این است که عمه حضرت یوسف (ع) او را بسیار دوست داشت و تصمیم گرفت حضرت یوسف (ع) را نزد خودش نگه دارد. او برای نگه داشتن حضرت یوسف (ع) پیش خود، دست به حیله زد و شال و کمربندی را که از حضرت اسحاق «ع» نزد او بود و به آن تبرک می‌جستند به کمر حضرت یوسف (ع) بست و ادعا کرد که حضرت یوسف (ع) آن را دزدیده است و با این حیله، حضرت یوسف (ع) را پیش خودش نگه داشت.[۲]

۲٫ تبرک بنی اسرائیل به صندوقچه

آلوسی در تفسیر آیه «و قال لهم نبیهم إن ءایه ملکه أن یأتیکم التابوت فیه سکینه من ربکم و بقیه مما ترک ءال موسی و ءال هرون تحمله الملئکه إن فی ذلک لأیه لکم إن کنتم مومنین»[۳] پس از نقل اقوال مختلف درباره صندوقی کهبرای حضرت طالوت آورده شد، به نقل از امام باقر (ع) می‌نویسد: صندوقچه‌ای که برای حضرت طالوت (ع) آورده شد، همان صندوقچه‌ای بود که برای مادر حضرت موسی نازل شد و ایشان حضرت موسی را در آن گذاشت و به دریا انداخت. این صندوقچه نزد بنی اسرائیل بود و آنان به این صندوقچه تبرک می‌جستند.[۴]

۳٫ تبرک صحابه و مسلمانان به خاک قبر حضرت حمزه (ع)

مسلمانان و صحابه برای حضرت حمزه عموی پیامبر اکرم (ص) که در سال سوم هجری در جنگ احد به شهادت رسید و پس از شهادت، از او به عنوان سیدالشهداء یاد می‌شد، احترام و جایگاه ویژه‌ای قائل بودند و به خاک قبر ایشان تبرک می‌جستند. زرکشی پس از بیان این مطلب که حمل و انتقال خاک مدینه به دلیل قداست و حرمت آن، به مناطق دیگر جایز نیست، می‌نویسد: خاک قبر حضرت حمزه از این حکم استثنا شده است زیرا همه مسلمانان اتفاق نظر دارند که برداشتن از خاک قبر حضرت حمزه و بردن آن برای مداوای مریضی‌ها، اشکالی ندارد.[۵]

صنهاجی می‌نویسد: درباره خاک قبوری که مردم آن را برای تبرک برمی‌دارند، از احمد بن یکوت پرسیدم: آیا این عمل جایز است؟

وی در پاسخ گفت: این عمل جایز است و هیچ اشکالی ندارد زیرا مردم و مسلمانان همیشه از خاک قبور علما، شهدا و صالحان برداشته و به آن تبرک جسته‌اند. خاک قبر حضرت حمزه نیز از همان صدر اسلام توسط مسلمانان برداشته شده و به آن تبرک جسته‌اند.[۶]

ابن فرحون می‌نویسد: مردم از خاک‌های اطراف قبر حضرت حمزه برداشته و با آن دانه‌هایی شبیه دانه‌های تسبیح درست می‌کنند.[۷]

۴٫ تبرک به سنگی که در خانه فاطمه زهرا (ع) بود

یحیی بن عباد می‌گوید: وقتی فاطمه دختر امام حسین (ع) و شوهرش حس بن حسن را از خانه حضرت فاطمه (ع) بیرون کردند و خانه را خراب کردند، حسن بن حسن فرزند بزرگش جعفر را فرستاد و به گفت: مواظب باش و ببین آیا سنیگ را که فلان صفت را دارد از خانه بیرون می‌آورند؟

جعفر به دستور پدر مراقب آنان بود و هنگامی که مشاهده کرد آنان اساس منزل را بیرون ریخته و آن سنگ را بیرون آوردند، سریعا به پدرش خبر داد. حسن بن حسن پس از شنیدن خبر، خدا را شکر کرد و گفت: این سنگ همان سنگی است که وقتی پیامبر اکرم (ص) به خانه دخترش فاطمه (ع) می‌امد، روی آن نماز می‌خواند یا این که حضرت فاطمه (ع) روی آن نماز می‌خواند. (شک از راوی یعنی یحیی بن عباد است). امام رضا (ع) می‌فرمایند: حضرت فاطمه (ع) امام حسن و امام حسین (ع) را روی همین سنگ به دنیا آورده است. یحیی بن عباد می‌گوید: حسین بن عبدالله بن عبدالله بن حسین هنگامی که مریض می‌شد سنگ‌ریزه‌ها را از روی این سنگ کنار می‌زد و بدنش را به آن می‌سایید.[۸] اگر سنگی به خاطر این که حضرت فاطمه (ع) دو فرزند بزرگوارش امام حسن و امام حسین (ع) را روی آن به دنیا آورده است و یا به خاطر این که پیامبر اکرم (ص) یا حضرت فاطمه (ع) روی آن نماز خوانده‌اند، مورد احترام واقع شده وبه این مقام رسیده است که مورد تبرک واقع شده و از آن شفای بیماری‌ها طلب می‌شود، چرا خاک و قبری که بدن مطهر نبی مکرم اسلام حضرت محمد (ص) را در برگرفته است، دارای این مقام نباشد؟ و تبرک و طلب شفای بیماری‌ها از آن جایز نباشد؟

۵٫ تبرک به خاک قبر سعدبن معاذ (متوفای ۵ هجری)

محمد بن شرحبیل بن حسنه می‌گوید: شخصی هنگام دفن سعد بن معاذ یک مشت از خاک قبر سعدبن معاذ را (به عنوان تبرک) برداشت و به همراه خود برد و از آن مراقبت می‌کرد. وی وقتی پس ازمدتی به سراغ خاک قبر سعد بن معاذ رفت، مشاهده کرد که خاک قبر تبدیل به مشک شده است.[۹]

۶٫ تبرک به خاک قبر عبدالله بن غالب (متوفای ۸۳ هجری)

عبدالله بن غالب حدانی[۱۰] یکی از تابعینی است که مردم از خاک قبر وی برداشته و به آن تبرک جسته‌اند. مسلمانان پس از دفن شدن  عبدالله بن غالب حدانی از خاک قبر او که بوی مشک می‌داد، برداشته و به لباس‌های خود می‌مالیدند.[۱۱]

۷٫ تبرک به خاک قبر عبید بن سریج (متوفای ۹۸ هجری)

اسحاق بن یعقوب عثمانی به نقل از پدرش می‌گوید: در ایام حج مقابل خانه عثمان بن عفان ایستاده بودم. دونفر سوار بر شتر که یک اسب و قاطر نیز به همراه داشتند، نزدیک شدند و از من خواستند تا آنان را به قبر عبید بن سریج[۱۲] راهنمایی کنم. همراه آنان به محله (بنی) ابی قاره که محل سکونت قبیله خزاعه بود، آمدم. قبیله خزاعه از موالیان عبید بن سریج بودند و از محل دفن وی الاع داشتند. از ابن ابی دباکل یکی از اهالی قبیله خزاعه خواستم تا این دو نفر را به قبر عبید بن سریج که در منطقه دسم قرارداشت، راهنمایی کند. ابن ابی دباکل بعدها ماجرای خود و آن دونفر را برایم این‌گونه تعریف کرد: هنگامی که آن دو نفر را کنار قبر عبید بن سریج رساندم، یکی از آنان از مرکب پیاده شد و هنگامی که عمامه را از سرش برداشت او را شناختم، او عبدالله بن سعید بن عبدالملک بن مروان بود. عبدالله بن سعید پس از پیاده شدن از ناقه، ان را پی کرد و با صدای بلند و سوزناک شروع به خواندن ابیاتی کرد. شخصی که همراه او بود نیز از ناقه پیاده شد و شترش را پی کرد. عبدالله بن سعید به او گفت: تو هم اشعار ابویحیی عبید بن سریج را بخوان. او نیز اشعاری از ابن سریج را خواند. ابن ابی دباکل می‌گوید: لحظاتی بعد عبدالله بن سعید بیهوش شد.شخصی که همراه او بود، شروع به آماده کردن زین قاطر کرد. از او پرسیدم: کیستی؟ گفت: از قبیله بنی جذیمه هستم. پرسیدم: از کدام طایفه بنی جذیمه هستی؟ گفت: از طایفه عبدالله بن منتشر. ابن ابی دباکل می‌گوید: عبدالله بن سعید لحظاتی بیهوش افتاده بود. همراه او که از قبیله بنی جذیمه بود، به صورت او آب می‌پاشید و در حالی که خودش را سرزنش می‌کرد، اسب را نزدیک‌تر آورد و عبدالله بن سعید را بر آن سوار کرد. از خورجین قاطر قدح و ظرف آبی را بیرون آورد. مقداری از خاک قبر عبید بن سریج را داخل قدح ریخت و کمی آب روی آن ریخت. از آبی که با خاک قبر عبید بن سریج مخلوط کرده بود به عبدالله بن سعید نوشاند و خودش هم مقداری از همان آب نوشید. سپس سوار قاطر شد و مرا نیز پشت سر خودش سوار کرد و به سمت مکه حرکت کردیم. هنگامی که نزدیک مکه رسیدیم مرا پیاده کرد و به عبدالله بن سعید اشاره‌ای کرد. عبدالله بن سعید بیست دینار به من داد و از هم جدا شدیم.[۱۳] این ماجرا در زمان ابوصفوان عبدالله بن سعید بن عبدالملک بن مروان اتفاق افتاده است. وی از مشایخ احمد بن حنبل، ابوداود سجستانی، نسائی، شافعی، علی بن مدینی، قتیبه بن سعید و نعیم بن حماد مروزی است و در حدود ۲۰۰ هجری قمری از دنیا رفته است. تمامی صاحبان صحاح و سنن ششگانه به جز ابن ماجه از او روایت نقل کرده‌اند. یحیی بن معین، علی بن مدینی، ابومسلم المستملی و دارقطنی او را توثیق کرده‌اند و ابن حبان نیز وی را در کتاب الثقات ذکر کرده است. ابوزرعه نیز درباره او می‌گوید: «لابأس به، صدوق»[۱۴]

۸٫ تبرک شافعی به قبر ابوحنیفه

علی بن میمون می‌گوید: از شافعی شنیدم که می‌گفت: من به ابوحنیفه تبرک می‌جویم و هر روز به زیارت قبر او می‌آیم.[۱۵]

۹٫ تبرک به لباس و شمشیر شقیق بن ابراهیم (متوفای ۱۹۴هـ.ق)

ابوعلی شقیق بن ابراهیم ازدی بلخی، شیخ خراسان و یکی از زهاد و مجاهدین در راه خدا می‌باشد که در سال ۱۹۴ هجری قمری در جنگ کولان کشته شده است. علی بن محمد بن شقیق بلخی می‌گوید: مردم تا امروز به لباس و شمشیر پدربزرگم تبرک می‌جویند.[۱۶]

۱۰٫ تبرک به قبر نذور

خطیب بغدادی شافعی می‌گوید: در نزدیکی مصلای نماز عید قبری است که به قبر نذور معروف است. گفته می‌شود این قبر مربوط به (عبیدالله بن محمد بن عمر بن علی بن الحسین بن علی بن أبی‌طالب (ع)) یکی از اولاد و فرزندان امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب (ع) می‌باشد. مردم به زیارت این قبر می‌آیند و به آن تبرک می‌جویند. کسانی که حاجتی دارند به زیارت این قبر می‌آیند ودر  کنار آن از خداوند می‌خواهند تا حاجت و خواسته آنان را برآورده سازد.[۱۷]

۱۱٫ تبرک به خاک قبر معروف کرخی (متوفای ۲۰۰ هجری)

ابومحفوظ معروف بن فیرزان کرخی[۱۸] از عباد و زهاد عراق، در سال ۲۰۰ هجری قمری در بغداد ازدنیا رفته است و در مقبره باب الدیر بغداد به خاک سپرده شده است.

مردم و عرفا در زمان حیات او به دیدن وی می‌رفتند و به او تبرک می‌جستند.[۱۹]وی یکی از اساتید احمدبن حنبل پیشوای فکری حنابله، به شمار می‌رود.[۲۰] ذهبی سلفی در ابتدای شرح حال معروف کرخی از او با عنوان «برکه العصر» یاد می‌کند.[۲۱] ابن جوزی درباره قبر معروف کرخی می‌گوید: قبر معروف کرخی در بغداد آشکار و مشخص است و مردم به قبر او تبرک می‌جویند.[۲۲] ابراهیم حربی می‌گوید: قبر معروف برای درمان دردها تجربه شده است.[۲۳] ذهبی سلفی در شرح کلام ابراهیم حربی می‌نویسد: یعنی دعا کنار قبر معروف کرخی مستجاب است زیرا دعا در بقعه‌ها و اماکن مقدس و مبارک به اجابت می‌رسد.[۲۴]

عبیدالله بن عبدالرحمن بن محمد زهری می‌گوید: قبر معروف کرخی برای به دست آوردن حاجات، تجربه شده است.[۲۵]

می‌گویند: هرکس صدبار سوره توحید را کنار قبر معروف کرخی قرائت کند، هر آنچه از خداوند بخواهد، خداوند خواسته او را اجابت می‌کند.[۲۶]

ابوعبدالله ابن محاملی می‌گوید: هفتاد سال است قبر معروف کرخی را می‌شناسم. هر مهموم و غم‌زده‌ای در کنار قبر او مشکلش را با خدا مطرح کرده است، خداوند مشکل او را برطرف کرده و او را از غم و غصه نجات داده است.[۲۷] احمد بن فتح پس از نقل رویایی درباره بشر بن حارث، احمد بن حنبل و معروف کرخی، می‌گوید: قبر معروف کرخی درمان تمامی دردهاست. هرکس حاجتی دارد کنار قبر معروف کرخی بیاید و خواسته خود را با خدا مطرح کند. خداوند دعای او را اجابت می‌کند.[۲۸]

ابن خلکان شافعی و یافعی شافعی می‌گویند: اهالی بغداد در مواقع خشکسالی به قبر معروف کرخی پناه می‌برند و نماز باران می‌خوانند و از خداوند طلب باران می‌کنند.[۲۹]

۱۲٫ تبرک به احمد بن حنبل (متوفای ۲۴۱ هـ.ق)

احمد بن حنبل پیشوای حنابله در سال ۲۴۱ هجری قمری از دنیا رفته است و در بغداد دفن شده است. قبر احمد بن حنبل نیز مورد تبرک مسلمانان واقع شده است.

ذهبی سلفی می‌نویسد: بسیاری از اولیای خدا از احمد بن حنبل تعریف و تمجید کرده‌اندو به او تبرک جسته‌اند.[۳۰]

ابومحمد تمیمی می‌گوید: هنگامی که پدرم ابوالفرج از دنیا رفت، نمی‌خواست او را در کنار احمد بن حنبل دفن کنم اما بالاخره تصمیم گرفتم اورا در کنار قبر احمدبن حنبل دفن کنم. پدرم شب به خوابم آمد و فرمود: با دفن کردن من کنار احمدبن حنبل جای احمد را تنگ کردی. گفتم: اگر دوست داری نبش قبر می‌کنم و در جای دیگری دفن می‌کنم؟ پدرم در جواب گفت: اگر به جای دیگری منتقل کنی به چه کسی تبرک بجویم؟[۳۱]

۱۳٫ تبرک به خاک قبر بخاری (متوفای ۲۵۶ هـ.ق)

غالب بن جبریل می‌گوید: هنگامی که بخاری را دفن کردیم، از خاک قبر او بوی زیادی به مشام می‌رسید. این وضعیت مدت زیادی ادامه داشت. مردم آن‌قدر از خاک قبر او (برای تبرک) برداشتند که قبر ظاهر و نمایان شد. با گذاشتن نگهبان هم نتوانستیم از برداشتن خاک قبر بخاری جلوگیری کنیم. از وضعیت پیش آمده نگران شده بودیم. برای جلوگیری از برداشتن خاک قبر ودیده شدن جسد، روی قبر بخاری چوبی که دارای دریچه‌هایی بود (ضریح) قرار دادیم.[۳۲]

۱۴٫ تبرک به قبر ابراهیم حربی (متوفای ۲۸۵ هـ.ق)

ابواسحاق ابراهیم بن اسحاق بن ابراهیم بن بشر در سال ۱۹۸ هجری قمری به دنیا آمده است و در سال ۲۸۵ هجری قمری در بغداد از دنیا رفته است و در منزلش واقع در خیابان باب‌ الأنبار دفن شده است. وی یکی از ملازمان احمد بن حنبل بوده وحدود بیست سال با اومصاحبت داشته و از افکار او تبعیت کرده است. دار قطنی او را در علم و زهد و ورع با احمد بن حنبل مقایسه کرده است. عبدالرحمن بن علی بن جوزی می‌نویسد: قبر ابراهیم حربی در بغداد آشکار و ظاهر است و مردم از قبر او انتظار و امید برکت دارند و به آن تبرک می‌جویند.[۳۳]

جهت آشنایی بیشتر با شرح حال ابراهیم حربی به فصل «وهابیان و غلو» و منابع مذکور در آن فصل مراجعه شود.

۱۵٫ تبرک به پیراهن احمد بن حنبل

هنگامی که منزل صالح فرزند احمد بن حنبل آتش گرفت، تمامی اثاثیه و وسایل خانه که ارزش آن چهار هزار دینار تخمین زده می‌شد، طعمه حریق شد و از بین رفت. فرزند احمدبن حنبل از سوختن وسایل و اثاثیه منزل ابراز ناراحتی نکرده بلکه می‌گوید: از سوختن پیراهن پدرم که نمازهایش را در آن می‌خواند و من آن را به ارث برده بودم و به آن تبرک می‌جستم و نمازهایم را با آن پیراهن می‌خواندم، ناراحتم.[۳۴]

۱۶٫ تبرک به صحیح مسلم و بخاری

حاکم نیشابوری شافعی می‌گوید: از استادم ابوالولید حسان بن محمد نیشابوری شنیدم که می‌گفت: پدرم از من پرسید: مشغول جمع‌آوری چه چیزی هستی؟ در جواب پدرم گفتم: احادیثی را درباره احادث کتاب بخاری جمع‌آوری می‌کنم. پدرم مرا به کتاب صحیح مسلم سفارش کرد و فرمود: کتاب صحیح مسلم برکتش بیشتر است.[۳۵]

۱۷٫ تبرک به قبر ابن بشار حنبلی (متوفای ۳۱۳ هـ.ق)

محمد بن ابی یعلی در شرح حال ابوالحسن علی بن محمد بن بشار می‌نویسد: علی بن محمد بن بشار هفتم ربیع‌الاول سال ۳۱۳ هجری قمری از دنیا رفته ودر عقبه در نزدیکی نجمی به خاک سپرده شد. قبر او الآن آشکار و ظاهر است. مردم به زیارت قبر او می‌روند و به او تبرک می‌جویند.[۳۶]

جهت آشنایی با شرح حال علی بن محمد بن بشار به فصل «وهابیان و غلو» و منابع مذکور درآن فصل مراجعه شود.

۱۸٫ تبرک حنابله به کتاب خرقی

کتاب خرقی نوشته ابوالقاسم عمر بن حسین بن عبدالله بن احمد خرقی[۳۷] حنبلی متوفای ۳۳۴ هجری قمری، یکی از کتاب‌های مورد احترام واهتمام حنابله است. حاجی خلیفه حنفی می‌نویسد: حنابله در ایام شیوع وبا با قرائت و خواندن این کتاب به آن تبرک می‌جویند.[۳۸]

۱۹٫ تبرک به قبر ابوعبدالرحمن سلمی (متوفای ۴۱۲ هـ.ق)

ابوعبدالرحمن محمد بن حسین بن محمد بن موسی نیشابوری در روز یکشنبه سوم شعبان سال ۴۱۲ هجری قمری در نیشابور از دنیا رفته است. خطیب بغدادی شافعی در شرح حال او می‌نویسد: وی نزد اهالی نیشابور از احترام خاصی برخوردار بود و محله و خانه‌های اودر نیشابور معروف و مشهور است. مردم به زیارت قبر او می‌روند و به قبرش تبرک می‌جویند: من نیز به محله و خانه‌های او رفتم و قبر او را که در همان محله قرار دارد، زیارت کردم.[۳۹]

۲۰٫ تبرک به خاک قبر محرز بن خلف (متوفای ۴۱۳ هـ.ق)

محرز بن خلف بن رزین بکری تونسی از نسل ابوبکر، در سال ۳۴۰ هجری قمری به دنیا آمده است و در سال ۴۱۳ هجری قمری از دنیا رفته است.

مردم به سمت او هجوم می‌آوردند و به او تبرک می‌جستند. ملوانان و صاحبان کشتی‌ها و قایق‌ها نیز به او اعتقاد خاصی داشتند و هرگاه به کنار قبر او می‌آمدند، مقداری از خاک قبر او برمی‌داشتند و زمانی که دریا طوفانی و مواج می‌شد از خاک قبر او به دریا می‌ریختند و از خداوند می‌خواستند دریا آرام شود.[۴۰]

۲۱٫ تبرک به قبر اسفرایینی (متوفای ۴۱۸ هـ.ق)

ابواسحاق ابراهیم بن محمد بن ابراهیم بن مهران اسفرایینی در روز عاشورای سال ۴۱۸ هجری قمری که روز بارانی بود، در نیشابور از دنیا رفت. بعد از ظهر همان روز بعد از آفتابی شدن هوا جنازه اسفرایینی به مقبره حره منتقل و در کنار ابوبکر طرطوسی به خاک سپرده شد. فرزند اسفرایینی سه روز بعد با جمعیت فراوان از اسفرایین به نیشابور آمد و جنازه پدرش را به اسفرایین منتقل کرد. سمعانی شافعی او را با القابی همچون: امام و استاد معرفی کرده و می‌گوید: او یکی از علمایی است که به مرتبه اجتهاد رسیده و شرایط امامت را در خود جمع کرده بود. وی در علوم مختلف ادبیات، فقه، کلام، اصول و شناخت کتاب و سنت تبحر داشت. سمعانی درباره زیارت قبر او و تبرک مردم به او می‌نویسد: قبر او امروزه در اسفرایین آشکار و ظاهر است. مردم به زیارت قبر او می‌روند و به او تبرک می‌جویند و دعا در کنار قبر او مستجاب است. من نیز قبر او را در اسفرایین زیارت کردم.[۴۱]

۲۲٫ تبرک حنفی‌ها به کتاب مختصر قدوری

مختصر قدوری، نوشته ابوالحسین احمدبن محمد قدوری بغدادی حنفی، متوفای۴۲۸ هجری قمری، یکی ازکتاب‌های ارزشمند و مهم نزد حنفیه است که مورد تبرک حنفیه قرار گرفته است.

حاجی خلیفه حنفی به نقل از نویسنده انوار الأدعیه می‌نویسد: حنفی‌ها در زمانی که وبا شایع می‌شد با خواندن این کتاب به آن تبرک می‌جستند.

حنفی‌ها معتقدند حفظ کردن این کتاب انسان را از فقر و تنگ‌دستی نجات می‌دهد و هرکس این کتاب را نزد یکی از اساتید صالح بخواند و استاد در پایان آن برای او دعا کند، به برکت این کتاب و دعای استاد دوازده هزاردرهم به او می‌رسد.[۴۲]

۲۳٫ تبرک به قبر علی بن محمد بغدادی حنبلی (متوفای ۴۶۸ هـ.ق)

ابوالحسن علی بن محمد بن عبدالرحمن بغدادی در سال ۴۶۸ هجری قمری درآمد از دنیا رفته است. محمدبن ابی یعلی او را فقیه، فاضل و ذکی معرفی کرده و می‌نویسد: علی بن محمد بغدادی در سال ۴۶۷ یا ۴۶۸ هجری قمری درآمد از دنیا رفته است. مردم به قصد زیارت قبر او به آمد می‌روند و قبر او را منشأ برکت دانسته و به قبر او تبرک می‌جویند.[۴۳]

۲۴٫ تبرک به خاک قبر عبدالخالق بن عیسی حنبلی (متوفای ۴۷۰ هـ.ق)

ابوجعفر عبدالخالق بن عیسی بن احمد در سال ۴۱۱ هجری قمری به دنیا آمده است ودر روز پنجشنبه نیمه صفر سال ۴۷۰هجری قمری در بغداد از دنیا رفته است و در مقبره باب حرب بغداد در کنار احمد بن حنبل به خاک سپرده شده است.

علما از او با القابی همچون: «زاهد»، «ورع»، «علامه»، «کثیر الفنون»، «رأسا فی الفقه»، «نافذ الکلمه»، «إمام الحنابله فی عصره»، «متقن» و «عالم به احکام قرآن و فرائض» نام برده‌اند. القائم بامرالله خلیفه وقت مسلمین نیز برای تبرک به عبدالخالق بن عیسی، وصیت کرد تا پس از مرگش، عبدالخالق بن عیسی او را غسل دهد.[۴۴] محمد بن ابویعقلی در شرح حال او می‌نویسد: هنگامی که عبدالخالق بن عیسی از دنیا رفت، جمعیت زیادی برای شرکت در تشییع جنازه او حاضر شده بودند و صدای ناله و گریه آنان بلند شده بود. پس از خواندن نماز بر جنازه، او رادر کنار قبر احمد بن حنبل به خاک سپردند. مردم خاک زیادی از قبر او برای تبرک برداشتند.[۴۵]

۲۵٫ تبرک به خاک قبر ابن عبدویه شافعی (متوفای ۵۲۵ هـ.ق)

ابوعبدالله محمد بن حسن بن عبدویه مهربانی در سال ۵۲۵ هجری قمری در سن ۸۵ سالگی در جزیره کمران از دنیا رفته است. وی یکی از شاگردان ابواسحاق شیرازی بوده و از فقها و اصولیین شافعی به شمار می‌رود. مدتی را در عدن ساکن بوده و سپس در دولت ال نجاح به زبید منتقل شده و در همین دوران اموال و دارایی او توسط مفضل بن ابی البرکات غارت شد. وی بعد از زبید به جزیره کمران مهاجرت کرد و تا پایان عمر نیز در همین جزیره سکونت داشت.[۴۶]

حموی در توضیح و تبیین جزیره کمران می‌نویسد: محمد بن عبدویه در این جزیره ساکن شد و قبر او نیز در این جزیره قرار دارد. مردم در سال‌های کم باران و خشک کنار قبر او می‌آیند و با توسل به قبر او از خداوند طلب باران می‌کنند و هنگامی که دریا طوفانی و مواج می‌شود و کشتی‌ها را به تلاطم می‌اندازد، مقداری از خاک قبر اورا به دریا می‌ریزند و دریا به اذن خداوند آرام می‌گیرد.[۴۷]

ابن عماد حنبلی او را شخصی زاهد و باورع معرفی کرده و می‌نویسد: قبر ابن عبدویه در جزیره کمران مشهور و ظاهر است و مردم به زیارت قبر او می‌روند.[۴۸]

یافعی شافعی در شرح حال او می‌نویسد: قبر ابن عبدویه و فرزندش در کنار مسجد قراردارد و صالحان و غیر صالحان به زیارت قبر آنان می‌روند و به خاک قبر آن دو تبرک می‌جویند.[۴۹] یافعی شافعی به نقل از ابن سمره می‌نویسد: در سال ۵۷۴ هجری قمری به همراه مدافع بن سعید از عدن و از طریق دریا راهی حج شدیم. در مسیر راه از جزیره کمران عبور کردیم. به قصد زیارت قبر محمد بن عبدویه و فرزندش وارد جزیره شدیم. هم هنگام ورود به جزیره و هم هنگام خروج از جزیره به قبر آنان و مسجد و آثار به جا مانده از آنان تبرک جستیم.[۵۰]

یافعی پس از نقل ماجرای ابن سمره می‌نویسد: من نیز مسجد و قبر محمد بن عبدویه و فرزندش را زیارت کردم.[۵۱]

۲۶٫ تبرک به قبر خضر بن نصر إربلی (متوفای ۵۶۷ هـ.ق)

ابوالعباس خضربن نصر بن عقیل بن نصر إربلی، یکی از فقها و مفسرین شافعی، در سال ۴۷۸ هجقری قمری در اربل به دنیا آمده است و در شب جمعه، چهاردهم جمادی الاخری سال ۵۶۷ هجری قمری در زادگاهش از دنیا رفته است و در مدرسه‌ای که از طرف حاکم اربل برای تدریس وی ساخته شده بود، به خاک سپرده شد.[۵۲] ابن کثیر دمشقی سلفی به نقل از ابن خلکان شافعی می‌نویسد: مردم به زیارت قبر خضر بن نصر می‌روند. من نیز بارها قبر او را زیارت کردم و مشاهده کردم که مردم از نقاط مختلف به قصد زیارت قبرش به اربل می‌آیند و به قبر او تبرک می‌جویند.[۵۳] نکته قابل توجه این که جمله «و رأیت الناس ینتابون قبره و یتبرکون به» در «وفیات الأعیان» موجود نیست و به احتمال زیاد از آن حذف شده است. البته احتمال هم دارد جمله «و رأیت الناس ینتابون قبره و یتبرکون به» که در «البدایه و النهایه» نقل شده است، عبارت خود ابن کثیر باشد، نه ابن خلکان.

۲۷٫ تبرک به قبر و آثار محمود بن زنکی (متوفای ۵۶۹ هـ.ق)

نورالدین محمود بن زنکی حنفی، یکی از پادشاهان و حاکمان مصر و شام، در روز یکشنبه هفدهم شوال سال ۵۱۱ هجری قمری در حلب به دنیا آمده است و در روز چهارشنبه یازدهم شوال سال ۵۶۹ هجری قمری در سن ۵۸ سالگی در دمشق از دنیا رفته است و در مدرسه خودش نزدیک بازار خواصین به خاک سپرده شده است. اهل سنت از او به نیکی یاد می‌کنند زیرا او در طول ۲۸ سال حکومت خود، طرفدار سلفیان بود و از عقاید و افکار آنان حمایت می‌کرد. وی در حمایت و دفاع از اهل جنایت به کشتار شیعیان و پیروان مکتب اهل بیت (ع) نیز می‌‌پرداخت.[۵۴] ابن کثیر دمشقی سلفی می‌نویسد: قبر نورالدین محمود بن زنکی در دمشق زیارتگاه مردم است. مردم کنار پنجره‌های مقبره او حلقه می‌زنند و تمامی کسانی که از کنار قبر او می‌گذرند، به او تبرک می‌جویند.[۵۵] ابن عماد حنبلی می‌نویسد: دعا در کنار قبر او به اجابت می‌رسد. می‌گویند: سه تار مو از موهای لحیه پیامبر اکرم (ص) همراه او دفن شده است. شایسته است کسانی که به زیارت قبر او می‌روند، قصد زیارت موهای پیامبر اکرم (ص) را نیز داشته باشند.[۵۶] یافعی شافعی نیز می‌نویسد: از عده‌ای نقل شده است که  دعا کنار قبر نورالدین محمود زنکی مستجاب است.[۵۷]

شرف الدین یعقوب بن معتمد می‌گوید: شیئی از آثار نورالدین محمود بن زنکی نزد ماست و ما به آن تبرک می‌جوییم. این شیء تا سال ۶۵۰ هجری قمری باقی بود.[۵۸]

۲۸٫ تبرک به قبر ابن المنی حنبلی (متوفای ۵۸۳ هـ.ق)

ابوالفتح نصر بن فتیان بن مطر نهروانی بغدادی حنبلی، در سال ۵۰۱هجری قمری به دنیا آمده است و در روز شنبه چهارم رمضان سال ۵۸۳ هجری قمری در سن ۸۲ سالگی از دنیا رفته و روز بعد به خاک سپرده شده است. از او با عناوینی همچون: «امام»، «علامه»، «مفتی»، «ناصح الإسلام»، «فقیه عراق»، «شیخ الحنابله»، «باورع»، «زاهد»، «عابد» و «پیرو سلف صالح» یاد شده است.[۵۹]

ابن رجب حنبلی و ابن عماد حنبلی با بیان این مطلب که بسیاری از علمای اهل سنت نزد وی فارغ‌التحصیل شده‌اند، معتقدند فقهای حنابله جیره خوار ابن‌المنی هستند.[۶۰] صفدی شافعی در توصیف تشییع جنازه ابن المنی می‌نویسد: جمعیت زیادی در تشییع جنازه او شرکت کرده بودند. لشگریان و سربازان ترک به دلیل ترس از مردم و وقوع فتنه، از جنازه او محافظت می‌کردند. بر روی قبر او ضریحی از چوب که دارای حلقه‌های مسی بود، قرار دادند و مردم او را منشأ برکت دانسته و به قبر او تبرک می‌جستند.[۶۱]

۲۹٫ تبرک به پیراهن محمد بلخی (متوفای ۵۹۷ هـ.ق)

محمد بلخی یکی از زهاد بغداد در محرم ۵۹۷ هجری قمری از دنیا رفته است. چون از مال دنیا چیزی نداشت، مادر خلیفه مسئولیت تجهیز و تکفین او را به عهده گرفت و پیراهن او را برای تبرک جستن به آن برداشت.[۶۲]

۳۰٫ تبرک به جنازه عرفه بن علی (متوفای ۶۰۲ هـ.ق)

ابوالمکارم عرفه بن علی بن حسن بن علی یکی دیگر از کسانی است که جنازه او مورد تبرک قرار گرفته است. در شرح شحال او نوشته‌اند: او از اهالی بندنیجین (یعنی منطقه مرزی مندلی) و شخصی زاهد و عابد بود. غیر از شیر چیز دیگری نمی‌خورد و تمامی روزها را روزه می‌گفت. ابن نجار می‌نویسد: عرفه بن علی در سحر روز دوشنبه نهم ربیع الأول سال ۶۰۲ هجری قمری در سن هفتاد و هفت سالگی از دنیا رفته است و جنازه او را در تابوتی که با طناب بسته بودند به مدرسه نظامیه بغداد آورده و مردم به جنازه او تبرک می‌جستند و عمامه‌‌ها و لباس‌های خود را (به عنوان تبرک) روی جنازه او می‌انداختند.[۶۳]

۳۱٫ تبرک به جنازه شیخ عماد مقدسی حنبلی (متوفای ۶۱۴ هـ.ق)

ابواسحاق ابراهیم بن عبدالواحد بن علی بن سرور مقدسی حنبلی، برادر کوچکتر حافظ عبدالغنی بن عبدالواحد بن علی بن سرور،‌در سال ۵۴۳ هجری قمری در جماعیل[۶۴] به دنیا آمده است و در شب پنجشنبه شانزدهم ذی‌ا لقعده سال ۶۱۴ هجری قمری در دمشق از دنیا رفته است.

او را با عناوینی همچون: «برکه الوقت»، «امام»، «عالم»، «زاهد»، «متواضع»، «آمر به معروف و ناهی از منکر»، «باتقوا»، «با ورع»، «با اخلاص»، «کثیر الدعاء»، «کثیرالصلاه»، «کثیرالصوم»، «عالم به قراءات، نحو و فرائض»، «صبور» و «حریص به تعلیم قرآن و فقه»، «آشنا با احادیث»، «خوش اخلاق»، «خوش برخورد»، «بخشنده»، «دستگیر فقرا» و «پناه‌گاه مردم» معرفی کرده و کرامات زیادی نیز برای او ذکر کرده‌اند.[۶۵] ذهبی سلفی و ابن رجب حنبلی ماجرای فوت و تشییع جنازه شیخ عماد را این‌گونه توصیف می‌کنند: شیخ عماد در شب پنجشنبه شانزدهم ذی‌القعده بعد از این که نماز مغرب را در مسجد جامع خواند و به منزلش آمد و روزه‌اش را افطار کرد، از دنیا رفت. هنگامی که جنازه او را آوردند، جمعیت زیادی برای تشییع جنازه او آمده بودند. معتمد والی دمشق مردم را از جنازه شیخ عماد دور می‌کرد و الا به خاطر ازدحام جمعیت وکثرت متبرکین به جنازه شیخ عماد، کفن او پاره می‌شد.[۶۶]

۳۲٫ تبرک و استشفا به خط ابوطاهر شافعی (متوفای ۶۳۳ هـ.ق)

ابوطاهر محمد بن حسین بن عبدالرحمن انصاری مصری در سال ۵۵۴ هجری قمری در جوجر یکی از شهرهای مصر از نواحی دمیاط به دنیا آمد و در روز یکشنبه هفتم ذی‌القعده سال ۶۳۳ هجری قمری در مصر از دنیا رفت. از او با عناوینی همچون: شیخ، فقیه، صالح، ورع، زاهد، خطیب مسجد جامع مصر و … نام برده شده است. او در ابتدا شراب‌ساز بود اما در نهایت شیخ دیار مصر شد و برای اوکرامات فراوانی ذکر شده است. ابن القلیوبی می‌گوید: مشهور و معروف است که دعا در کنار قبر او به اجابت می‌رسد و مردم نیز به همین علت به قصد زیارت و دعا کردن کنار قبر او به محل دفن او می‌آیند.[۶۷] سبکی شافعی در شرححال ابوطاهری به نقل از ابن‌القلیوبی می‌نویسد: معاصرین وی حتی یهود و نصارا به او اعتقاد خاصی داشتند و دست خط او را برای تبرک و شفای مریض‌هایشان می‌بردند.[۶۸]

۳۳٫ تبرک حنفی‌ها به کتاب «النافع»

حنفی‌ها به کتاب «النافع» نوشته محمد بن یوسف حسینی مدنی سمرقندی حنفی، متوفای ۶۵۶ هجری قمریف تبرک می‌جویند.[۶۹]

۳۴٫ تبرک به قبر ابوالعباس ملثم (متوفای ۶۷۲ هـ.ق)

ابوالعباس احمد بن محمد معروف به ملثم در روز سه‌شنبه بیست و چهارم رجب سال ۶۷۲ هجری قمری در شهر قوص از دنیا رفته و در همان‌جا به خاک سپرده شده است.

سبکی شافعی ایو را شیخ صالخ و دارای کرامات و احوال و مقامات عالیه معرفی کرده و می‌نویسد: او در شهر قوص دفن شده است و مردم برای تبرک به او به زیارت قبرش می‌روند.[۷۰]

۳۵٫ تبرک به جنازه و آب غسل ابن تیمیه (متوفای ۷۲۸ هـ.ق)

ابن کثیر دمشقی سلفی درباره فوت و تشییع جنازه ابن تیمیه می‌نویسد: پس از مرگ ابن تیمیه عده زیادی خود را به قلعه دمشق محل وفات ابن تیمیه رسانده و قبل از  غسل دادن جنازه ابن تیمیه با دیدن جنازه او و بوسیدن جنازه، به او تبرک جستند … مردم دستمال‌ها، عمامه‌ها و لباس‌های خود را روی جنازه ابن تیمیه می‌انداختند … عده‌ای آب غسلاو را نوشیدند!!! و باقی‌مانده سدری که با آن ابن تیمیه را غسل داده بودند، بین مردم پخش شد … شخصی ریسمانی را که به جیوه آغشته شده بود و برای دفع شپش در گردن ابن تیمیه قرار داشت به ۱۵۰ درهم خرید و کلاه او نیز به ۵۰۰ درهم خریداری شد.[۷۱]

۳۶٫ تبرک به کتاب‌های ابن تیمیه

ابن کثیر دمشقی سلفی در حوادث سال ۷۴۲ هجری قمری می‌نویسد: در روز شنبه سوم رجب سال ۷۴۲ هجری قمری، فخری حاکم وقت قاضی شافعی را احضار کرد و از او خواست تا کتاب‌هایی را که از ابن تیمیه گرفهت بود، برگرداند.

فخری پس از آوردن کتاب‌ها ابن قیم جوزیه و یکی دیگر از علما را احضار کرد و برگردانده شدن کتاب‌های ابن تیمیه را به آنان تبریک گفت. فخری کتاب‌های ابن تیمیه را برای تبرک درخزانه نگهداری کرد.[۷۲]

۳۷٫ تبرک علی بن عبدالکافی سبکی شافعی به فرش زیر پای نووی

عبدالوهاب بن علی بن عبدالکافی سبکی شافعی در شرح حال ابوزکریا یحیی بن شرف نووی شافعی می‌نویسد: هنگامی که پدرم (علی‌بن عبدالکافی سبکی) در سال ۷۴۲ هجری قمری در دارالحدیث اشرفیه ساکن شد، شب‌ها برای تهجد و شب‌زنده‌داری به ایوان دارالحدیث می‌رفت و روی فرشی که در ایوان دارالحدیث انداخته بودند، به تهجد می‌پرداخت. این فرش توسط شخصی به نام اشرف وقف شده بود و اسم واقف نیز روی آن نوشته شده بود. نووی هنگام تدریس روی همین فرش می‌نشست. پدرم صورت خود را (به عنوان تبرک) روی فرش می‌کشید.[۷۳]

۳۸٫ تبرک به جنازه محمد بن محمد جزری (متوفای ۸۳۲ هـ.ق)

محمد بن محمد جزری در سال ۸۳۲ هجری قمری در شیراز از دنیا رفته است. تمامی اشراف و بزرگان، خاص و عام برای شرکت در تشییع جنازه او، بوسیدن و مس جنازه او به عنوان تبرک، سعی و تلاش کردند. کسانی که نتوانستند خودشان را به جنازه او برسانند، به کسانی که موفق به بوسیدن و تبرک به جنازه او شده بودند، تبرک می‌جستند.[۷۴]

۳۹٫ تبرک به خاک قبر مؤدب

حموی می‌نویسد: قبر مؤدب در تونس قرار دارد. هنگامی که دریا طوفانی و مواجشود، مردم دریا را به او قسم می‌دهند.مردم از خاک قبر او همراه خود می‌برند و برای او نذر می‌کنند.[۷۵] تبرک به خاک صعیب[۷۶] و تبرک به قطعه سنگی از مروه توسط حضرت علی (ع)[۷۷]  از دیگر موارد و نمونه‌های تبرک مسلمانان است.

 منبع: کتاب شناخت وهابیت/نجم الدین طبسی


[۱]– سوره یوسف، آیه ۷۷٫

[۲]– «الثالث: ان عمته کانت تحبه حبا شدیدا، فارادت ان تمسکه عند نفسها و کان قد بقی عندها منطقه لإسحق (ع) و کانوا یتبرکون بها، فشدتها علی وسط یوسف، ثم قالت بأنه سرقها و کان من حکمهم بأن من سرق یسترق، فتوسلت بهذه الحیله إلی امساکه عند نفسها». فخر رازی اشعری شافعی، التفسیر الکبیر: ج ۱۸، ص ۱۸۴، ذیل آیه ۷۷ سوره یوسف.

[۳]– سوره بقره، آیه ۲۴۸٫

[۴]– «و عن أبی جعفر (ع) انه التابوت الذی أنزل علی ام موسی، فوضعته فیه و القته فی البحر و کان عند بنی اسرائیل یتبرکون به». آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی: ج ۲، ص ۷۶۴، تفسیر آیه ۲۴۸ سوره بقره.

[۵]– «ثم رأیت الزرکشی قدقال: ینبغی أن یستثنی من منع نقل تراب الحرم تربه حمزه، لإطباق السلف و الخلف علی نقلها للتداوی من الصداق». سمهودی، وفاء الوفا بأخبار دار المصطفی، ج ۱، ص ۶۸-۶۹، الفصل السادس فی الاستشفاء بترابها و بتمرها و ما جاء فیه.

[۶]– «سمعت أبا محمد عبدالسلام بن یزید الصنهاجی یقول: سألت احمد بن یکوت عن تراب المقابر الذی کان الناس یحملون تراب قبر سیدنا حمزه فی القدیم من الزمان». همان، ص ۱۱۶، الفصل الثالث عشر، فی أحکام هذا الحرم الشریف، حکم نقل تراب الحرم المدنی.

[۷]– «و الناس الیوم یأخذون من تربه قریبه من مشهد سیدنا حمزه و یعملون خرزا یشبه السبح». همان.

[۸]– «عن یحیی بن عباد أنه روی أن بیت فاطمه الزهرا (ع) لما اخرجوا منه فاطمه بنت الحسین و زوجها الحسن بن الحسن و هدموا البیت، بعث الحسن ابنه جعفرا و کان اسن ولده و قال: انظر الحجر الذی من صفته کذا و کذا، هل یدخلونه فی بنیانهم؟ فرصدهم حتی رفعوا الأساس و أخرجوا الحجر، فأخبر أباه، فخر ساجدا و قال: ذلک حجر کان رسول الله (ص) یصلی إلیه إذا دخل إلی فاطمه أو کانت فاطمه تصلی الیه، الشک من یحیی و قال علی بن موسی الرضا (ع): ولدت فاطمه (ع) الحسن و الحسین (ع) علی ذلک الحجر. قال یحیی: و رأیت الحسین بن عبدالله بن عبدالله بن الحسین و لم أرفینا رجلا افضل منه، اذا اشتکی شیئا من جسده کشف الحصی عن الحجر فیتمسح به». سید محسن امین حسینی عاملی، کشف الارتیاب فی اتباع محمد بن عبدالوهاب: ص ۳۵۱-۳۵۲ به نقل از وفاء الوفا.

[۹]– «أخذ انسان قبضه من تراب قبر سعد (یوم دفن)، فذهب بها، ثم نظر الیها بعد ذلک، فاذا هی مسک». ابن سعد، الطبقات الکبری: ج ۳، ص ۴۳۱، طبقات البدریین من الانصار، الطبقه  الاولی، شرح حال سعد بن معاذ؛ ابن ابی شیبه، المصنف فی الأحادیث و الآثار: ج ۸، ص ۴۹۷، کتاب المغازی، غزوه الخندق، ح۲؛ ابن اثیر جزری شافعی، اسد الغابه فی معرفه الصحابه: ج ۴، ص ۳۲۰، شرح حال محمد بن شرحبیل؛ ذهبی سلفی، سیر اعلام النبلاء: ج۱، ص ۲۸۹ و ۲۹۵، شرح حال سعد بن معاذ، ش ۵۶ و تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام: ج۱، ص ۳۲۵، حوادث پنجم هجری، وفاه سعد بن معاذ؛ ابن حجر عسقلانی شافعی، الاصابه فی تمییز الصحابه: ج۴، ص ۵۱۴، شرح حال محمدبن شرحبیل، ش ۸۵۲۳؛ عینی حنفی، عمده القاری شرح صحیح البخاری: ج ۱۶، ص ۲۶۸، کتاب الفضائل،‌باب مناقب سعد بن معاذ، شرح حدیث ۲۹۱ و متقی هندی، کنز العمال فی سنن الأقوال و الأفعال: ج ۱۳، ص ۴۱۱ و ۴۱۲، فضائل سعد بن معاذ، ح ۳۷۰۹۰٫

[۱۰]– ابوفراس عبدالله بن غالب حدانی تابعی از عباد و داستان سرایان بصره بود. وی در یوم الزاویه و به نقلی در یوم الجماجم، در سال ۸۳ هجری قمری در نبرد عبدالرحمن بن محمد بن اشعث بن قیص کندی و حجاج بن یوسف ثقفی والی عراق به قتل رسیده است. یوم الزاویه و یوم الجماجم دو روز از روزهای سخت نبرد عبدالرحمن بن محمد بن اشعث بن قیص کندی با حجاج بن یوسف ثقفی است که در نهایت عبدالرحمن بن محمد بن اشعث بن قیس کندی شکست خورد. دیر جماجم نیز که محل درگیری سپاه حجاج و عبدالرحمن بن محمد بن اشعث بن قیس کندی است در هفت فرسخی کوفه و در مسیر کوفه به بصره قرار دارد. ترمذی در سنن و بخاری در الأدب المفرد از وی روایت نقل کرده‌اند. عبدالله بن غالب به واسطه ابوسعید خدری روایت «خصلتان لاتجتمعان فی مومن: البخل و سوء الخلق» را از پیامبر اکرم (ص) نقل کرده است. مزی، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال: ج۱۰، ص ۴۰۸-۴۱۱، شرح حال عبدالله بن غالب، ش ۳۴۵۸؛ ذهبی سلفی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام: ج۶، ص ۱۱۷-۱۱۹، حوادث و وفیات ۸۱-۱۰۰ هجری قمری، شرح حال عبدالله بن غالب، ش ۸۱ و ابن حجر عسقلانی شافعی، تهذیب التهذیب: ج ۵، ص ۳۱۰ شرح حال عبدالله بن غالب، ش ۶۰۷٫

[۱۱] فلما قتل دفن، فکان الناس یأخذون من تراب قبره، کأنه مسک، یصرونه فی ثیابهم». ابونعیم اصفهانی، حلیه الاولیاء و طبقات الاصفیاء: ج ۲، ص ۲۵۸، شرح حال عبدالله بن غالب، ش ۱۹۰؛ مزی، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال: ج ۱۰، ص ۴۱۰، شرح حال عبدالله بن غالب، ش ۳۴۵۸؛ ذهبی سلفی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام: ج ۶، ص ۱۱۹، حوادث و وفیات ۸۱-۱۰۰ هجری قمری، شرح حال عبدالله بن غالب، ش ۸۱ و ابن حجر عسقلانی شافعی، تهذیب التهذیب؛ ج ۵، ص ۱۱۰، شرح حال عبدالله بن غالب، ش ۶۰۷٫

 

[۱۲]–  عبید بن سریج تابعی در دوران خلافت عمر بن خطاب و در حدود سال ۲۰ هجری قمری به دنیا آمده است و در دوران خلافت هشام بن عبدالملک یا سلیمان بن عبدالملک یا در اواخر حکومت ولید بن عبدالملک و در حدود سال ۹۸ هجری قمری از دنیا رفته است. وی در ابتدا یکی از نوحه‌خوانان مکه بود اما بعدها جزو مغنیان مکه گردید. برای آشنایی با شرح حال او به الأغانی: ج۱، ص ۶۵-۸۸، تاریخ دمشق الکبیر: ج ۴۰، ص ۱۴۲-۱۴۶، شرح حال عبید بن سریج، ش ۴۶۲۰؛ الوافی بالوفیات: ج۱۹، ص ۲۷۹، شرح حال عبید بن سریج و الاعلام: ج ۴، ص ۱۹۴، مراجعه شود.

[۱۳]– «اسحاق بن یعقوب العثمانی مولی آل عثمان عن أبیه قال: إنا لبفناء دار عثمان بالابطح فی صبح خامسه من الثمان یعنی ایام الحج إن دریت إلا برجل علی راحله علی رحل جمیل و اداه حسنه، معه صاحب له علی راحله قد جنب الیها فرسا و بغلا، فوقفا علی و سألانی، فانتسبت لهما عثمانیا، فنزلا و قالا: رجلان من أهلک، قدبلتنا حاجه نحب أن تقضیها قبل أن نشده بأمر الحج. فقال: حاجتکما؟ قالا: نرید إنسانا یقفنا علی قبر عبیدبن سریج. قال: فنهضت معهما حتی بهما محله ابی قاره من خزاعه بمکه و هم موالی عبید بن سریج، فالتمست لهما انسانا یصحبهما حتی یقفهما علی قبره بدسم، فوجدت ابن ابی دباکل، فانهضته معهما، فاخبرنی بعد: انه لما وقفهما علی قبره نزل أحدهما، فحسر عمامته عن وجهه و إذا هوا عبدالله بن سعید بن عبدالملک بن مروان، فعقر ناقته و اندفع یندبه بصوت شجی، طلیل، حسن و یقول: وقفنا علی قبر بدسم فهاجنا و ذکرنا بالعیش إذ هو مصحب، فجالت بأرجاء الجفون سوافح، من الدمع تستبکی الذی یتعیب …، ثم نزل صاحبه، فعقر ناقته و قال له القرشی: خذفی صوت أبی یحیی، فاندفع یتغنی: أسعدانی بدمعه أسراب، من دموع کثیره التسکاب، إن أهل الحصاب قد ترکونی، مولعا مولها بأءهل الحصاب …، قال ابن أبی دباکل: فوالله ما تمم صاحبه منها ثالثا حیث غشی علی صاحبه و أقبل یصلح السرج علی بغلته (و هو غیر معرج علیه)، فسألته: من هو؟ فقال: رجل من جذام. قلت: بمن یعرف؟ قال: بعبدالله بن المنتشر. قال: و لم یزل القرشی علی حاله ساعه، ثم أفاق، فجعل الجذامی ینضح الماء علی وجهه و یقول کالمعاتب له: أنت أبدا مصبوب علی نفسک، من کلفک ما تری، ثم قرب إلیه الفرس، فلما علاه استخرج الجذامی من خرج علی بغل قدحا و إداوه ماء، فجعل فی القدح ترابا من تراب قبر ابن سریج و صب علیه من ماء الإداوه، ثم قال: هاک فاشرب هذه السلوه، فشرب، ثم فعل هو مثل ذلک و رکب علی البغل و أردفنی، فخرجنا لا والله ما یعرضان بذکر شیء مما کنا فیه و لا أری فی جوههما (وجوههما) شیئا مما کنت أری قبل ذکل، فلما اشتمل علینا أبطح مکه قال: انزل یا خزاعی. فنزلت و أوما الجذامی إلی الفتی بکلام، فمدیده الی و فیها شیء، فأخذته، فإذا هو عشرون دیننارا و مضیا، فانصرفت إلی قبره ببعیرین، فاحتملت علیهما أداه الراحلتین اللتین عقراههما، فبعتهما بثلاثین دینارا». ابوالفرج اصفهانی، الأغانی: ج۱، ص ۸۶-۸۷ و ابن عساکر دمشقی شافعی، تاریخ دمشق الکبیر: ج ۳۱، ص ۴۳-۴۴، شرح حال عبدالله بن سعید بن عبدالملک بن مروان، ش ۳۳۹۷٫

[۱۴]– مزی، تهذیب الکمال فی أسماء الرجال: ج ۱۰، ص ۱۸۳-۱۸۴، شرح حال عبدالله بن سعید بن عبدالملک بن مروان، ش ۳۲۸۹٫

[۱۵]– «عن علی بن میمون: سمت الشافعی یقول: إنی لاتبرک بأبی حنیفه و أجیء إلی قبره فی کل یوم، یعنی زائرا». خطیب بغدادی شافعی، تاریخ بغداد أو مدینه السلام: ج۱، ص ۱۲۳، ما ذکر فی مقابر بغداد،مقبره باب الدیر.

[۱۶]– «کان لجدی ثلاثمائه قریه یوم قتل بواشکرد و لم یکن له کفن یکفن فیه، قدمه کله بین یدیه و ثیابه و سیفه الی الساعه معلق یتبرکون به». ابونعیم اصفهانی، حلیه الأولیاء و طبقه الأصفیاء: ج ۸، ص ۵۹، شرح حال شقیق بلخی، ش ۲۹۵؛ ابن عساکر دمشقی شافعی، تاریخ دمشق الکبیر: ج ۲۵، ص ۹۲، شرح حال شقیق بن ابراهیم بلخی، ش ۲۸۳۹؛ ابن جوزی، صفه الصفوه: ج۲، ص ۳۴۷، شرح حال شقیق بن ابراهیم، ش ۷۰۳ و ذهبی سلفی، سیر أعلام النبلاء: ج ۹، ص ۳۱۳، شرح حال شقیق بن ابراهیم، ش ۹۸ و تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام: ج ۱۳، ص ۲۲۸، حوادث و وفیات ۱۹۱-۲۰۰ هجری قمری، شرح حال شقیق بن ابراهیم، ش ۱۳۳٫

[۱۷]– «و عند المصلی المرسوم بصلاه العید کان قبر یعرف بقبر النذور و یقال: إن المدفون فیه رجل من ولد علی بن أبی‌طالب (ع)، یتبرک الناس بزیارته و یقصده ذو الحاجه منهم لقضاء حاجته». خطیب بغدادی شافعی، تاریخ بغداد أو مدینه السلام: ج ۱، ص  ۱۲۳، باب ما ذکر فی مقابر بغداد، مقبره باب البردان.

[۱۸]– پدر و مادر معروف کرخی نصرانی بودند. معروف کرخی به دستان مبارک امام رضا (ع) مسلمان شد. پدر و مادر او نیز به برکت اسلام فرزندشان اسلام آوردند. احمدبن حنبل و سفیان بن  عیینه معروف کرخی و روش وی رامدح کرده‌اند. ابن جوزی کتابی مستقل در مناقب و اخبار معروف کرخی نوشته است. درباره استجابت دعای او نیز قصه‌ها و داستان‌های زیادی نقل شده است. ابونعیم اصفهانی، حلیه الأولیاء و طبقات الأصفیاء: ج۸، ص ۳۶۰-۳۶۸، شرح حال معروف کرخی، ش ۴۳۶؛ خطیب بغدادی شافعی، تاریخ بغداد أو مدینه السلام: ج ۱۳، ص ۱۹۹-۲۰۸، شرح حال معروف کرخی، ش ۷۱۷۷؛ ابن جوزی، صفه الصفوه: ج ۱، ص ۵۲۵-۵۲۹، ذکر المصطفین من أهل بغداد، شرح حال معروف کرخی، ش ۲۶۰ و المنتظم فی تاریخ الملوک و الأمم: ج ۶، ص ۱۰۰-۱۰۱، حوادث و وفیات ۲۰۰ هجری، شرح حال معروف کرخی و ذهبی سلفی، سیر أعلام النبلاء: ج ۹، ص ۳۳۹-۳۴۵، شرح حال معروف کرخی، ش ۱۱۱٫

[۱۹]– «یتبرک بلقائه العارفون». خطیب بغدادی شافعی، تاریخ بغداد أو مدینه السلام: ج ۱۳، ص ۱۹۹، شرح حال معروف کرخی، ش ۷۱۷۷ و «قصده الناس للتبرک به». زرکلی وهابی، الأعلام: ج ۷، ص ۲۶۹، شرح حال معروف کرخی.

[۲۰]– خطیب بغدادی شافعیف تاریخ بغداد او مدینه السلام: ج ۱۳، ص ۲۰۰، شرح حال معروف کرخی، ش ۷۱۷۷٫

[۲۱]– ذهبی سلفی، سیر أعلام النبلاء: ج ۹، ص ۳۳۹، شرح حال معروف کرخی، ش ۱۱۱٫

[۲۲]– «و قبره ظاهر ببغداد یتبرک به». ابن جوزی، صفه الصفوه: ج ۱، ص ۵۲۹، ذکر المصطفین من أهل بغداد، شرح حال معروف کرخی، ش ۲۶۰٫

[۲۳]– « عن ابراهیم الحربی قال: قبر معروف التریاق المجرب». خطیب بغدادی شافعی، تاریخ بغداد أو مدینه السلام: ج ۱، ص ۱۲۲، باب ما ذکر فی مقابر بغداد، مقبره باب الدیر؛ ابن جوزی، صفه الصفوه: ج ۱، ص ۵۲۹، ذکر المصطفین من أهل بغداد، شرح حال معروف کرخی، ش ۲۶۰ وذهبی سلفی، سیر أعلام النبلاء: ج ۹، ص ۳۴۳، شرح حال معروف الکرخی، ش ۱۱۱ و تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام: ج ۱۳، ص ۴۰۴، حوادث و وفیات ۱۹۱-۲۰۰ هجری قمری، شرح حال معروف کرخی، ش ۳۱۳٫

[۲۴]– «یرید إجابه دعاء المضطر عنده، لأن البقاع المبارکه یستجاب عندها الدعاء». ذهبی سلفی، سیر أعلام النبلاء: ج ۹، ص ۳۴۴، شرح حال معروف کرخی، ش ۱۱۱ و تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام: ج ۱۳، ص ۴۰۴، حوادث و وفیات ۱۹۱-۲۰۰ هجری قمری، شرح حال معروف کرخی، ش ۳۱۳٫

[۲۵]– «قبر معروف الکرخی مجرب لقضاء الحوائج». خطیب بغدادی شافعیف تاریخ بغداد أو مدینه السلام: ج۱، ص ۱۲۲، باب ما ذکر فی مقابر بغداد، مقبره باب الدیر.

[۲۶]– «یقال: من قرأ عنده مائه مره «قل هو الله احد» و سأل الله تعالی ما یرید قضی الله له حاجته». همان.

[۲۷]– «أعرف قبر معروف الکرخی منذ سبعین سنه، ما قصده مهموم إلا فرج الله همه». همان، ص ۱۲۳٫

[۲۸]– «ذاک التریاق المقدس المجرب، فمن کانت له إلی الله حاجه فلیأت قبره و لیدع، فإنه یستجاب له إن‌شاءالله تعالی». ابن جوزی، صفه الصفوه: ج ۱، ص ۵۲۸، ذکر المصطفین من أهل بغداد، شرح حال معروف کرخی، ش ۲۶۰٫

[۲۹]– «و أهل بغداد یستسقون بقبره و یقولون: قبر معروف تریاق مجرب». ابن خلکان شافعی، وفیات الأعیان و أنباء أبناء الزمان: ج ۵ف ص ۲۳۲، شرح حال معروف کرخی، ش ۷۲۹ و یافعی شافعی، مرآه الجنان و عبره الیقظان فی معرفه ما یعتبر من حوادث الزمان: ج ۱، ص ۳۵۳-۳۵۴، حوادث ۲۰۰ هجری قمری.

[۳۰]– «و قد أثنی علی أبی عبدالله جماعه من أولیاء ا لله و تبرکوا به». ذهبی سلفی، سیر أعلام النبلاء: ج۱۱، ص ۲۰۵، شرح حال احمد بن حنبل، ش ۷۸٫

[۳۱]– «إذا نقلتنی عن هذا الرجل فبمن أتبرک؟». محمد بن ابی یعلی، طبقات الحنابله: ج ۲، ص ۲۵۱، شرح حال ابومحمد تمیمی، ش ۶۸۷٫

[۳۲]– «عن غالب بن جبریل: … فلما دفناه فاح من تراب قبره رائحه غالیه أطیب من المسک، فدام ذلک أیاما … و أما التراب، فإنهم کانوا یرفعون عن القبر حتی ظهر القبر و لم یکن نقدر (یقدر) علی حفظ القبر بالحراس و غلبنا علی أنفسنا، فنصبنا علی القبر خشبا مشبکا، لم یکن أحد یقدر علی الوصول إلی القبر و أما ریح الطیب، فإنه تداوم أیاما کثیره». ذهبی سلفی، سیر أعلام النبلاء: ج ۱۲، ص ۴۶۷، شرح حال بخاری، ش ۱۷۱ و تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام: ج ۱۹، ص ۲۷۲، حوادث و وفیات ۲۵۱-۲۶۰ هجری قمری، شرح حال بخاری، ش ۴۰۱؛ سبکی شافعی، طبقات الشافعیه الکبری: ج ۲، ص ۲۳۳-۲۳۴، شرح حال بخاری، ش ۵۴؛ ابن حجر عسقلانی شافعی، مقدمه فتح الباری بشرح صحیح البخاری: ص ۵۱۸، الفصل العاشر، ذکر رجوعه إلی بخاری و صفدی شافعی، الوافی بالوفیات: ج ۲، ص ۲۰۸، شرح حال بخاری، ش ۵۹۰٫

[۳۳]– «و قبره ظاهر یتبرک الناس به». ابن جوزی، صفه الصفوه: ج۱، ص ۵۸۰، شرح حال ابراهیم حربی، ش ۲۸۹٫

[۳۴]– «عن فاطمه بنت احمد بن حنبل قالت: وقع الحریق فی بیت أخی صالح وکان قد تزوج بفتیه، فحملوا إلیه جهازا شبیها بأربعه آلاف دینار، فأکلته النار، فجعل صالح یقول: ما غمنی ما ذهب إلا ثوب لأبی کان یصلی فیه، أتبرک به و أصلی فیه». ذهبی سلفی، سیر أعلام النبلاء: ج ۱۱، ص ۲۳۰، شرح حال احمد بن حنبل، ش ۷۸٫

[۳۵]– «قال الحاکم: سمعت الأستاذ أباالولید یقول: قال لی أبی: أی شیء تجمع؟ قلت: أخرج علی کتاب البخاری. فقال: علیک بکتاب مسلم، فإنه أکثر برکه». ذهبی سلفی، سیر أعلام النبلاء: ج ۱۵، ص ۴۹۴، شرح حال حسان بن محمد، ش ۲۷۷ و تذکره الحفاظ: ج ۲، جزء سوم، ص ۷۵، طبقه دوازدهم،‌شرح حال حسان بن محمد، ش ۸۶۳٫

[۳۶]– «و دفن بالعقبه قریبا من النجمی و قبره الآن ظاهر یتبرک الناس بزیارته». محمدبن ابی یعلی، طبقثات الحنابله: ج ۲، ص ۶۳، شرح حال علی بن محمد بن بشار، ش ۵۹۹٫

[۳۷]– وی در زمان حکومت آل بویه زندگی می‌کرد. آل بویه طرفدار شیعیان بودندو در زمان آنان شیعیان به آزادی نسبی رسیدند. خرقی به بهانه رواج سب صحابه از طرف شیعیان از بغداد به شام مهاجرت کرد. ذهبی سلفی، سیر أعلام النبلاء: ج ۱۵، ص ۳۳۶-۳۳۷، شرح حال خرقی، ش ۱۸۶٫

[۳۸]– «و الحنابله یتبرکون بقراءته فی أیام الوباء». حاجی خلیفه حنفی، کشف الظنون عن أسامی الکتب و الفنون: ج ۲، ص ۱۴۱۵، کتاب الخرقی.

[۳۹]– «له دویره معروفه به یسکنها الصوفیه، قد دخلتها و قبره هناک یتبرکون بزیارته، قد رأیته و زرته» خطیب بغدادی شافعی، تاریخ بغداد أو مدینه السلام: ج ۲، ص ۲۴۸، شر ححال محمد بن حسین نیشابوری، ش ۷۱۷٫

[۴۰]– «تهافت علیه الناس للتبرک به … و کان لأهل المراکب البحریه اعتقاد راسخ فیه، فإذا مروابقبره أخذوا شیئا من ترابه و إذا هاج البحر ألقوا علیه من ذلک التراب و دعوا الله لیسکن». زرکلی وهابی، الأعلام: ج ۵، ص ۲۸۴، شرح حلا محرز بن خلف و ذهبی سلفی، سیر أعلام النبلاء: ج ۱۷، ص ۱۲، پاورقی ۵٫

[۴۱]– «و حملوه إلی إسفرایین و دفن فی مشهده و هو الیوم ظاهر و الناس یتبرکون به و یزورونه و یستجاب عنده الدعوه، زرت قبره بإسفرایین». سمعانی شافعی، الأنساب: ج۱، ص ۱۴۴، حرف الالف، باب الالف و السین، الإسفرایینی.

[۴۲]– «قال صاحب أنوار الأدعیه: إن الحنفیه یتبرکون بقراءته فی أیام الوبا و هو کتاب مبارک، من حفظه یکون أمینا من الفقر حتی قیل ان من قراه علی استاذ صالح و دعا له عند ختم الکتاب بالبرکه، فانه یکون مالکا لدراهم علی عدد مسائلهو فی بعض شروح المجمع أنه مشتمل علی إثنی عشر ألف مساله». حاجی خلیفه حنفی، کشف الظنون عن أسامی الکتب و الفنون: ج۲، ص ۱۶۳۱، مختصر القدوری.

[۴۳]– «قبر هناک یقصد و یتبرک به». محمد بن ابی یعلی، طبقات الحنابله: ج ۲، ص ۲۳۴، الطبقه السادسه، شرح حال علی بن محمد بغدادی، ش ۶۷۰٫

[۴۴]– «کان عند الإمام یعنی الخلیفه معظما، حتی أنه وصی عند موته بأن یغسله تبرکا به». ابن عماد حنبلی، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب: ج ۳ف ص ۳۳۶، حوادث ۴۷۰ هجری قمری.

[۴۵]– «و أخذ الناس من تراب قبره الکثیر تبرکا به». محمد بن ابی یعلی، طبقات الحنابله: ج ۲، ص ۲۴۱، شرح حال عبدالخالق بن عیسی، ش ۶۷۴٫

[۴۶]– زرکلی وهابی، الأعلام: ج ۶، ص ۸۵، شرح حال ابن عبدویه.

[۴۷]– «سکن بها الفقیه محمد بن عبدویه تلمیذ الشیخ أبی اسحاق الشیرازی و بها قبره یستسقی به … و یزعمون أن البحر إذا هاج مراکبه ألقوا فیه من تراب قبره، فیسکن بإذن الله». حموی، معجم البلدان: ج ۲، ص ۱۳۹، جزیره کمران.

[۴۸]– «قبره هناکمشهور و مزور». ابن عماد حنبلی، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب: ج ۴، ص ۷۴، حوادث ۵۲۵ هجری قمری.

[۴۹]– «و قبرهما هنالک بجنب المسجد یزاران، یزورهم الصالحون و غیرهم و یتبرک بترابهما». یافعی شافعی، مرآه الجنان و عبره الیقظان فی معرفه ما یعتبر من حوادث الزمان: ج ۳، ص ۱۸۶، حوادث ۵۲۵ هجری قمری.

[۵۰]– «.. فکنا نقصد القبرین و نزورهما واردین و صادرین و نتبرک بالمسجد و القبرین و آثار الفقیهین و اثار التدریس». همان.

[۵۱]– «و قد زرت المسجد و القبرین». همان.

[۵۲]– برای آشنایی با شرح حال وی به منابع ذیل مراجعه شود: ابن عساکر دمشقی شافعی، تاریخ دمشق  الکبیر: ج ۱۸، ص ۳۲۴، شرح حال خضربن نصر، ش ۱۹۷۲؛ ابن خلکان شافعی، وفیات الأعیان و أنباء أبناء الزمان: ج ۲، ص ۲۳۷-۲۳۹، شرح حال خضربن نصر، ش ۲۱۶؛ ذهبی سلفی، تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام: ج ۳۹، ص ۲۶۳-۲۶۵، حوادث و وفیات ۵۶۱-۵۷۰ هجری قمری، شرححال خضربن نصر، ش ۲۴۴؛ سبکی شافعی،‌ طبقات الشافعیه الکبری: ج ۷، ص ۸۳، شرح حال خضر بن نصر، ش ۷۷۳؛ صفدی شافعی،‌ الوافی بالوفیات: ج ۱۳، ص ۳۳۷-۳۳۸، شرح حال خضر بن نصر، ش ۴۱۶ و زرکلی وهابی، الأعلام: ج ۲، ص ۳۰۷ شرح حال خضربن نصر. ابن عماد حنبلی به اشتباه  خضربن نصر را در وفیات سال ۶۱۹ ذکر کرده است. شذرات الذهب فی أخبار من ذهب: ج ۵، ص ۸۶، حوادث ۶۱۹ هجری قمری.

[۵۳]– «ترجمه ابن خلکان فی الوفیات و قال: قبره یزار و قد زرته غیر مره و رأیت الناس ینتابون قبره و یتبرکون به». ابن کثیر دمشقی سلفی، البدایه و النهایه: ج ۱۲، ص ۳۰۷، حوادث ۵۶۹ هجری قمری، شرح حال خضربن نصر.

[۵۴]– برای آشنایی با شرح حال او به منابع ذیل مراجعه شود: ابن عساکر دمشقی شافعی، تاریخ دمشق الکبیر: ج ۶۰، ص ۱۱۸-۱۲۳، شرح حال محمود بن زنکی، ش ۷۴۰۷؛ ذهبی سلفی، تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام: ج ۱۹، ص ۳۷۰-۳۸۷، حوادث و وفیات ۵۶۱-۵۷۰ هجری قمری، شرح حال محمود زنکی، ش ۳۳۸؛ ابن کثیر دمشقی سلفی، البدایه و النهایه: ج ۱۲، ص ۳۰۴-۳۰۷، حوادث ۵۶۹ هجری قمری، شرح حال محمود زنکی؛ ابن عماد حنبلی، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب: ج ۴، ص ۲۲۸-۲۳۱، حوادث ۵۶۹ هجری قمری؛ یافعی شافعی، مرآه الجنان و عبره الیقظان فی معرفه ما یعتبر من حوادث الزمان: ج ۳، ص ۲۹۱-۲۹۴، حوادث ۵۶۹ هجری قمری و زرکلی وهابیف الأعلام: ج ۷، ص ۱۷۰،‌شرح حال محمود بن زنکی.

[۵۵]– «قبر بها یزار و یحلق بشباکه و یطیب و یتبرک به کل مار». ابن کثیر دمشقی سلفی، البدایه و النهایه: ج ۱۲، ص ۳۰۴، حوادث ۵۶۹ هجری قمری، شرح حال محمودزنکی.

[۵۶]– «روی أن الدعاء عند قبره مستجاب و یقال: أنه دفن معه ثلاث شعرات من شعر لحیته (ص)، فینبغی لمن زاره أن یقصد زیاره شیء منه (ص)». ابن عماد حنبلی، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب: ج ۴، ص ۲۳۱، نحوادث ۵۶۹ هجری قمری.

[۵۷]– «روی عن جماعه أن الدعاء عند قبره مستجاب». یافعی شافعی، مرآه الجنان و عبره الیقظان فی معرفه ما یعتبر من حوادث الزمان: ج ۳، ص ۲۹۴، حوادث ۵۶۹ هجری قمری.

[۵۸]– «حکی لی شرف الدین یعقوب بن المعتمد أن فی دارهم سکره علی حرستان (خوزستان) من عمل نورالدین، یتبرکون بها و هی باقیه إلی سنه خمسین و ستمائه». ذهبی سلفی، تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام: ج ۳۹، ص ۳۸۵، حوادث و وفیات ۵۶۱-۵۷۰ هجری قمری، شرح حال محمود بن زنکی، ش ۳۳۸٫

[۵۹]– ذهبی سلفی، سیر أعلام النبلاء: ج ۲۱، ص ۱۳۷-۱۳۸، شرح حال ابن المنی، ش ۷۰ و تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام: ج ۴۱، ص ۱۶۶-۱۱۷، حوادث و وفیات ۵۸۱-۵۹۰ هجری قمری، شرح حال نصر بن فتیان، ش ۱۱۰٫

[۶۰]– ابن رجب حنبلی، الذیل علی طبقات الحنابله: ج ۳، ص ۳۵۸-۳۶۵، شرح حال نصر بن فتیان، ش ۱۷۵ و ابن عماد حنبلی، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب: ج ۴، ص ۲۷۶-۲۷۸، حوادث ۵۸۳ هجری قمری.

[۶۱]– «حضر جنازته خلق کثیر و تولی حفظ جنازته جماعه منالأتراک خوفا من العوام و جعل علی قبره ملبن من الخشب المنقوش بضبات الصفر و الناس یتبرکون بقبره». صفدی شافعی، الوافی بالوفیات: ج ۲۷، ص ۵۱، شرح حال ابن المنی.

[۶۲]– «جهزته أم الخلیفه و أخذت دراعته للبرکه». ذهبی سلفی، تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام: ج ۴۲، ص ۳۲۶، حوادث و وفیات ۵۹۱-۶۰۰ هجری قمری، شرح حال محمدبلخی، ش ۴۰۲٫

[۶۳]– «و جیء بتابوته مشدودا بالحبال و حوله خلق من العوام یتبرکون فیه و یلقون علیه عمائمهم و میازرهم». ابن نجار بغدادی، ذیل تاریخ بغداد: ج ۲، ص ۲۴۹-۲۵۰، شرح حال عرفه بن علی، ش ۴۷۷٫

[۶۴]– جماعیل: روستایی است در نابلس فلسطین. حموی، معجم البلدان:  ج۲، ص ۱۵۹، واژه جماعیل.

[۶۵]– ذهبی سلفی، سیر أعلام النبلاء: ج ۲۲، ص ۴۷-۵۲، شرح حال ابراهیم بن عبدالواحد، ش ۳۳ و تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام: ج ۴۴، ص ۱۸۲-۱۹۱، حوادث و وفیات ۶۱۱-۶۲۰ هجری قمری، شرح حال ابراهیم بن عبدالواحد بن علی بن سرور، ش ۲۰۱؛ ابن رجب حنبلی، الذیل علی طبقات الحنابله: ج ۴، ص ۹۳-۱۰۶، شرح حال ابراهیم بن عبدالواحد بن علی بن سرور، ش ۲۵۵؛ ابن کثیر دمشقی سلفی، البدایه والنهایه: ج ۱۳، ص ۸۴، حوادث ۶۱۴ هجری قمری و ابن عماد حنبلی، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب: ج ۵، ص ۵۷-۵۹، حوادث ۶۱۴ هجری قمری.

[۶۶]– «و کان المعتمد یطرد الناس عنه و إلا کانوا من کثره من یتبرک به یخرقون الکفن». ذهبی سلفی، تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام: ج ۴۴، ص ۱۸۹، حوادث و وفیات ۶۱۱-۶۲۰ هجری قمری، شرح حال ابراهیم بن عبدالواحد بن علی بن سرور، ش ۲۰۱ و ابن رجب حنبلی، الذیل علی طبقات الحنابله: ج ۴، ص ۱۰۴، شرح حال ابراهیم بن عبدالواحد بن علی بن سرور، ش ۲۵۵٫

[۶۷]– «قال ابن القلیوبی: و قبره مشهور بإجابه الدعاء عنده و الناس یقصدونه لذلک،‌سمعت والدی یقول: قبرالشیخ الدریاق المجرب». سبکی شافعی، طبقات الشافعیه الکبری: ج ۸، ص ۵۵، شرح حال محمد بن حسین بن عبدالرحمن، ش ۱۰۷۲٫

[۶۸]– «حکی ابن القلیوبی من اعتقاد أهل عصره فیه حتی الیهود و النصاری و تبرکهم بخطه و استشفاء مرضاهم مما ینقلونه من خطه شیئا کثیرا». سبکی شافعی، طبقات الشافعیه الکبری: ج ۸، ص ۵۴، شرح حال محمد بن حسین بن عبدالرحمن، ش ۱۰۷۲٫

[۶۹]– حاجی خلیفه حنفی، کشف  الظنون عن أسامی الکتب والفنون: ج ۲، ص ۱۹۲۲، النافع.

[۷۰]– «و هو مدفن برباطه بمدینه قوص، مقصود للبرکه». سبکی شافعی، طبقات الشافعیه الکبری: ج۸، ص ۳۷، شرح حال احمد بن محمد، ش ۱۰۵۸٫

[۷۱]– «جلس جماعه عنده قبل الغسل و قرأوا القرآن و تبرکوا برویته و تقبیله … و ألقی الناس علی نعشه منادیلهم و عمائمهم و ثیابهم … و شرب جماعه الماء الذی فضل من غسله و اقتسم جماعه بقیه السدر الذی غسل به و دفع فی الخیط الذی کان فیه الزئبق الذی کان فی عنقه بسبب القمل مائه و خمسون درهما و قیل: إن الطاقیه التی کانت علی رأسه دفع فیها خمسمائه درهم». ابن کثیر دمشقی سلفی، البدایه و النهایه: ج ۱۴، ص ۱۴۱-۱۴۲، حوادث ۷۲۸ هجری قمری، وفاه شیخ‌الإسلام أبی العباس تقی‌الدین أحمد بن تیمیه. محقق و محدث خبیر مرحوم شیخ  عباس قمی می‌نویسد: «و کسرت اعواد سریره لکثره تعلق الناس به» مردم چوب‌هایی را که جنازه ابن تیمیه روی آن تشییع شد، شکسته و به عنوان تبرک و تیمن برداشتند. الکنی و الألقاب: ج ۱، ص ۲۳۷، شرح حال ابن تیمیه.

[۷۲]– «و بیت الکتب تلک اللیله فی خزانته للتبرک». ابن کثیر دمشقی سلفی، البدایه و النهایه: ج ۱۴، ص ۲۰۹، حوادث ۷۴۲ هجری قمری.

[۷۳]– «أنه لما سکن فی قاعه دارالحدیث الأشرفیه فی سنه إثنتین و أربعین و سبعمائه کان یخرج فی اللیل إلی إیوانها لیتهجد تجاه الأثر الشریف و یمرغ وجهه علی البساط و هذا البساط من زمان الأشف الواقف و علیه إسمه و کان (النووی) یجسل علیه وقت الدرس». سبکی شافعی، طبقات الشافعیه الکبری: ج ۸، ص ۳۹۵-۳۹۶٫ شرح حال یحیی بن شرف نووی، ش ۱۲۸۸٫

[۷۴]– «تبادر الأشراف والخواص و العوام إلی حملها و تقبلیها و مسها تبرکا بها و من لم یمکنه الوصول إلی ذلک کان یتبرک بمن تبرک بها». علامه امینی، الغدیر فی الکتاب و السنه و الأدب: ج ۵، ص ۱۴۱، زیاره المشاهد المشرفه. به نقل از مفتاح السعاده: ج ۲، ص ۴۹٫

[۷۵]– «و بتونس قبر المؤدب محرز، یقسم به أهل المراکب إذا جاش علیهم البحر، یحملون من تراب قبره معهم و ینذرون له». حموی، معجم البلدان: ج ۲، ص ۶۲، ذیل واژه تونس.

[۷۶]– ابرهیم بن جهم می‌گوید:پیامبر اکرم (ص) نزد قبیله بنی الحارث آمدند و مشاهده کردند که افراد قبیله به بیماری مبتلا شده اند.هنگامی که پیامبر اکرم (ص) علت بیماری را پرسیدند،افراد قبیله تب را علت ابتلا به بیماری اعلام کردند. رسول گرامی اسلام (ص) پس از اطلاع از علت بیماری، فرمودند: چرا از خاک صعیب استفاده نمی‌کنید؟ افراد قبیله عرض کردند: با خاک صعیب چه کنیم؟ پیامبر اکرم (ص) فرمودند: مقداری از خاک صعیب بردارید و آن را با اب مخلوط کنید. سپس یکی از شما مقداری از آب دهانش را روی آن انداخته و این جملات را بگوید: «بسم الله، تراب أرضنا،بریق بعضنا،شفاء لمریضنا، بإذن ربنا». افراد قبیله نیز به دستور پیامبر اکرم (ص) عمل کردندو بیماری آنان بهبود یافت و سلامتی خود را به دست آوردند. عبدالله بن عبدالعزیز بکری اندلسی، معجم ما استعجم من أسماء البلاد و المواضع: ج ۳، ص ۸۳۴، حرف الصاد؛ سمهودی، وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفی، ج ۱، ص ۶۸، الفصل السادس فی الاستشفاء بترابها و بتمرها و ما جاء فیه و صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد فی سیره خیر العباد: ج ۱۰، ص ۳۳۰٫ بخاری و مسلم این روایت را مختصرا نقل کرده‌اند. الجامع الصحیح معروف به صحیح بخاری: ج ۴، ص ۳۱۱، کتاب الطب، باب رقیه النبی (ص) و الجامع الصحیح معروف به صحیح مسلم: ج ۲، جزء دوم: ص ۱۷، کتاب السلام، باب استحباب الرقیه من العین و النمله و الحمه و النظره. ابوالقاسم بن یحیی علوی می‌گوید: در سرزمین صعیب حفره و گودالی وجود دارد که بر اثر برداشتن خاک آن، به وجود آمده است. امروزه نیز هر انسانی به وبا گرفتارشود، از خاک آن منطقه برمی‌دارد و بیماریش را با آن مداوا می‌کند. «و فیه حفره مما یأخذ الناس منه و هو الیوم إذا وبا إنسان أخذ منه». سمهودی، وفاء الوفا بأخبار دار المصطفی، ج ۱، ص ۶۹، الفصل السادس فی الاستشفاء بترابها و بتمرها و ما جاء فیه،‌الاستشفاء بتراب صعیب. ابن نجار می‌گوید: من نیز آن گودال را با چشم خودم از نزدیک دیدم. مردم از خاک آن گودال برمی‌دارند و می‌گویند خاک آن را تجربه کرده و مداوای مریضی‌ها با آن، صحت دارد. من هم مقداری از خاک آن منطقه را برداشتم. «و قد رأیت أنا هذه الحفره الیوم و الناس یأخذون منها و ذکروا أنهم قد جربوه فوجدوه صحیحا، قال: و أخذت دنا منه أیضا». همان، ص ۶۸٫ سمهودی پس از نقل مطالب ذکر شده، می‌نویسد: این گودال تا امروز موجود و معروف است. مردم از خاک آن برمی‌دارند و به مناطق محل سکونت خود می‌برند و مریضی‌ها را با آن درمان می‌کنند. من نیز مقداری از این خاک را برای برخی دوستان فرستادم. «و هذه الحفره موجودژه الیوم مشهخوره خلفا عن سلف، یأخذ الناس منها و ینقلونه للتداوی و قد بعثت منها لبعض الأصحاب أخذا مما ذکروه فی أخذ نبات الحرم للتداوی». همان.

[۷۷]– حضرت علی (ع) به عبداله بن عباس نامه‌ای نوشت و از وی خواست تا قطعه سنگی از مروه را برای آن حضرت بفرستد تا آن را مکان نماز خود قرار دهد و روی آن سجده کند. «عن رزین مولی علی بن عبدالله بن عباس: أن علیا کتب إلیه أن یعبث إلیه بقطعه من المروه، فیتخذه مصلی یسجد علیه». بیهقی شافعی، معرفه السنن و الآثار: ج۴، ص ۲۱۱‌ و سمهودی، وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفی: ج۱ ص ۱۱۵، الفصل الثالث عشر، فی أحکام هذا الحرم الشریف، حکم نقل تراب الحرم المدنی.