تا خشک لب آمدی ز شط از بَرِ آب

خون رفت ز حسرتت ز چشم تَرِ آب

آتش ز دلت چو بر هوا شعله کشید

زین واقعه گشت خاکِ غم بر سرِ من

شاعر: محمود شاهرخی