مجتبی الگوی نظم و انضباط بود. اصرار داشت که سلاح و تجهیزاتش بهترین باشد. زمانی که میآمد برای گرفتن تجهیزات، میگفت: «سلاحی بده که مشکلی نداشته باشد، فانسقه پارگی نداشته باشد و ….»
این برخورد او برای ما ملکه شده بود و هر وقت وسیلهای لازم داشت، بهترین را به او میدادیم؛ چون اگر اشکال داشت، خیلی محترمانه برمیگرداند.
علاوه بر نظم دقیقی که در کارهایش وجود داشت، یک عارف واقعی بود، وارد هر مقری که میشدیم، ابتدا بیرون از چادر، برای خود قبری میکند و شبها در آن به راز و نیاز میپرداخت.
مجتبی در عملیات کربلای ۵ به شهادت رسید. وقتی بالای سرش رسیدم، تنها نیمی از بدنش باقی مانده بود.
شهید مجتبی نوری جز خدا نمیدید. او خودش را در راز و نیاز با معبود جستجوی میکرد. مجتبی غرق در عشق بینهایت بود. مجتبی به خدا رسیده بود.
رسم خوبان ۹٫ آراستگی و نظم. صفحهی ۹۳ـ ۹۴/ مسافران آسمانی، ص ۱۴۱٫
پاسخ دهید