مقدمه

امروز جهان اسلام بیش از پیش نیاز به وحدت اسلامی دارد. وحدت اسلامی به‌معنای تقریب بین مذاهب و ید واحد شدن در برابر استکبار جهانی است که نفع آن به تمام مسلمانان خواهد رسید. البته معنای وحدت این نیست که شیعه، سنی یا سنی، شیعه گردد، بلکه مذاهب مختلف در محیطی آرام دور هم جمع شوند و با حفظ مبانی اعتقادی خود و احترام به معتقدات یکدیگر، مسائل اختلافی را مطرح سازند تا با مبانی یکدیگر آشنا گردند و در همین محیط آرام به هدف اصلی یعنی مسیر حق هدایت شوند و همان‌گونه که قرآن مبین فرموده است: به ریسمان الهی چنگ بزنند: (واعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا ) [۲] و اجازه دخالت در امور اسلامی و هتک حرمت به مقدسات و شعائر اسلامی را به بیگانگان و مستکبران جهان ندهند.

اما صد افسوس که وحدت اسلامی با مانعی بزرگ همچون فتنه‌های فرقه وهابیت روبه‌رو است که این فرقه مانع پیشرفت اسلام و مسلمین و وحدت میان آنها شده است. محمد بن‌عبدالوهاب با درخواست کمک نظامی از امیر درعیه محمد بن‌سعود در سال ۱۱۶۰ق این فرقه را تأسیس کرد و هرآنچه را که مسلمانان برای اعتلای پرچم اسلام و وحدت اسلامی رشته کرده‌اند، این فرقه پنبه کرد.

 حدیث قرن الشیطان در منابع معتبر اهل سنت

حدیث قرن الشیطان یکی از احادیثی است که در اکثر کتب صحیح و معتبر اهل سنت آمده است. البته طرق مختلفی دارد و بخاری که  از علمای بزرگ اهل سنت است و وهابیت تعصب شدیدی در مورد او دارند، با هشت سند صحیح[۳] و مسلم نیز با پنج سند صحیح،[۴] احمد بن‌حنبل با چهارده سند،[۵] ترمذی سه حدیث،[۶] مالک ابن‌انس (امام مذهب مالکی) یک حدیث[۷] و همچنین ذهبی (از علمای حنفی و رجالی اهل سنت) یک حدیث[۸] درباره موضوع قرن الشیطان ذکر کرده‌اند.

از جمله آنها روایت ذیل است:

عَن ابن‌عُمر قَالَ ذَکرَ النَّبِیُّ(صلى الله علیه وسلم): «اللَّهُمَّ بَارِکْ لَنَا فی شامِنَا، اللَّهُمَّ بَارِکْ لَنَا فی یَمَنِنَا». قَالُوا: وَفی نَجْدِنَا. قَالَ: «اللَّهُمَّ بَارِکْ لَنَا فی شامِنَا، اللَّهُمَّ بَارِکْ لَنَا فی یَمَنِنَا». قَالُوا: یَا رَسُولَ الله وَفِی نَجْدِنَا. فَأَظُنُّه قَالَ فی الثَّالِثَه: «هُنَاکَ الزَّلاَزِلُ وَالْفِتَنُ، وَبِهَا یَطْلُعُ قَرْنُ الشَّیْطَانِ»؛[۹]

عبد الله بن‌عمر می‌گوید: پیامبر خدا (ص)  فرمودند: خدایا، منطقه شام ما و یمن ما را مبارک گردان. در این حین اصحاب به حضرت عرض کردند در مورد منطقه نجد دعا نمی‌فرمایید؟ حضرت دوباره همان دعای قبلی را تکرار فرمودند. باز اصحاب تقاضای دعا برای منطقه نجد کردند و اینبار پیامبر اکرم  (ص)  فرمودند: در منطقه نجد سرگردانی‌ها و فتنه‌ها وجود دارد و گروه و قدرت شیطانی از همان‌جا طلوع خواهد کرد.

 مفهوم‌شناسی حدیث

 فتنه از نظر لغت

فتنه به‌معنای قتل و کفر و عذاب است‏.[۱۰] فتنه بر هر شر و فساد اطلاق می‌شود[۱۱] و از منظر قرآن، از قتل هم بدتر است: (وَالْفِتْنَهُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ…)‏[۱۲] بنابراین فتنه به هر شرّ اعم از کفر و قتل و غارت گفته می‌شود.

 مفهوم کلمه قرن

کلمه قرن الشیطان که در روایت آمده، بر اساس کتب لغوی و شارحین صحیح بخاری، به‌معنای شاخ،[۱۳] حزب و گروه،[۱۴] امت، قدرت شیطانی که انسان را به سجده خود و برای گمراهی فرا می‌خواند،[۱۵] معنا شده است و به نظر می‌رسد منظور، گروه یا دسته‌‌ای خاص باشد که در بین مردم فتنه‌گری می‌کند و آنها را از دین منحرف می‌سازد.

 نجد از نظر جغرافیایی

مراد از نجد و شرق مدینه در روایت قرن الشیطان کدام منطقه است؟

بعضی از وهابیون می‌گویند مراد از منطقه نجد و شرق مدینه در روایت قرن الشیطان، منطقه عراق است، نه منطقه ظهور محمد بن‌عبدالوهاب و پیروانش.[۱۶] حال باید دید این سخن با کلام جغرافی‌دانان، علمای لغت، صاحبان دایره المعارف و شارحان صحیح بخاری مطابقت دارد یا خیر؟

مطابق بیان آنان، البته با کمی تفاوت در تعبیر، نجد به مکانی مرتفع و بلند گفته می‌شود[۱۷] که مخالف زمین غور (گود و شیب‌دار) است[۱۸] و محدوده آن را از تهامه تا سیاهی‌های سرزمین عراق[۱۹] تعیین کرده‌اند. نجد اسم خاصی است برای شهرهای عرب، و شامل منطقه‌ای می‌شود که محدوده آن از حجاز تا سرزمین عراق است.[۲۰] ابن‌اثیر جزری و زبیدی می‌گویند: نجد زمینی است که اعراب در آن سکونت دارند که محدوده آن ما بین سرزمین عراق و حجاز می‌باشد.[۲۱] ناجد و نجد و نُجید و مناجده و نَجده اسم هستند و نجدات به قومی از خوارج گویند که منسوب به نجده بن‌عامر حروری حنفی می‌باشند.[۲۲]

حجاز در غرب جزیره العرب واقع است که اهم شهرهای آن مکه مکرمه و مدینه الرسول است و از شمال به شام و اردن، از غرب به دریای احمر، از شرق به نجد و از جنوب به شهرهای عسیر متصل می‌شود.[۲۳] بنابراین منطقه نجد در شرق حجاز قرار دارد[۲۴] و از همین منطقه، قرامطه و مسیلمه کذاب و وهابیون خروج کردند و از دین منحرف شدند. امروز پایتخت وهابیان (ریاض) است.[۲۵]

نجد اقالیمی دارد و اقلیم عارض، اقلیم وسط نجد می‌باشد و مهم‌ترین شهرهای عارض عبارت‌انداز: ۱٫ العیَینه، ۲٫ الجُبَیله، ۳٫ الدرعیّه، ۴٫الریاض.[۲۶]                    

حافظ وهبه از سفرای قدیم عربستان در لندن و از مدافعان وهابیت است. او در ابتدای کتابش نقشه‌‌ای را آورده و محدوده نجد را ما بین عراق و حجاز که در شرق مدینه قرار می‌گیرد، ترسیم کرده است.[۲۷] او می‌گوید: نجد بزرگ‌ترین قسمت از شهرهای عربی است که از شمال به قُرَیات الملح و از جنوب به وادی الدواسر و از شرق به أحساء و از غرب به حجاز محدود می‌شود.[۲۸] ذکر این نکته لازم است که وقتی حجاز در غرب نجد باشد، یعنی نجد در شرق حجاز قرار دارد. وی در ادامه می‌گوید ریاض پایتخت نجد و مقر آل شیخ محمد بن‌عبدالوهاب یا نوادگان او می‌باشد.[۲۹] آلوسی هم نجد را ناحیه‌بندی کرده و از جمله ناحیه‌های آن را ناحیه عارض ذکر کرده که مرکز این ناحیه در ابتدا درعیه (اماره ابن‌سعود) بوده و بعداً به ریاض منتقل شده است.[۳۰]

بنابراین نجد منطقه‌ای است با جغرافیا و محدوده مشخص که در شرق مدینه واقع شده است و از جمله شهرهای آن ریاض و عیینه (زادگاه محمد بن‌عبدالوهاب) و درعیه (زادگاه محمد بن‌سعود) است؛ چنان‌که تقی‌الدین ابن‌تیمیه امام و مقتدای محمد بن‌عبدالوهاب، می‌گوید شرق مدینه همان‌جایی است که مسیلمه کذاب خروج و ادعای نبوت کرد.[۳۱] بنابراین ادعای اینکه منطقه نجد همان منطقه عراق است، خیالی باطل و مخالف نظر صاحب‌نظران است.

 سند روایت

این حدیث را شش عالم بزرگ اهل سنت (بخاری، مسلم، احمد بن‌حنبل، ترمذی، مالک بن‌انس و ذهبی) با عبارت‌های مختلف از سه صحابی (عبد الله بن‌عمر، ابوهریره، ابومسعود انصاری) نقل کرده‌اند که جمعاً ۳۲ حدیث می‌باشد و طبق مبنای اهل سنت احادیثی که بخاری و مسلم نقل می‌کنند، صحیح‌اند؛ هر چند طبق تحقیق رجالی بر مبنای اهل سنت اسناد هشت‌گانه بخاری صحیح می‌باشند و خود ترمذی در ذیل روایاتش تصریح به صحت سند روایت دارد. بنابراین شکی در صحت اسناد حدیث قرن الشیطان وجود ندارد و صدور این حدیث از ساحت مقدس پیامبر اسلام (ص)  قطعی است.

 تبیین دلالت حدیث

این روایت با عبارت‌های مختلف بیان شده است که می‌توان به سه دسته تقسیم کرد. در برخی روایات حضرت رسول اکرم (ص)  اهل شام و یمن را دعا کرده‌اند، ولی در مورد اهل نجد می‌فرمایند فتنه از آنجاست و شاخ شیطان نیز در آنجا طلوع می‌کند و این صورت در احادیث مذکور پنج مورد می‌باشد. در برخی دیگر آن حضرت اشاره به سمت مشرق کرده و فرمودهاند فتنه از آنجاست و شاخ شیطان در آنجا پدید می‌آید، که این صورت شانزده مورد آمده است و در برخی دیگر حضرت رسول اکرم (ص)  اشاره به مکان خاصی نکرده و فرموده‌اند فتنه از آنجاست و شاخ شیطان در آنجا طلوع می‌کند، که این صورت سه بار آمده است.

برای فهم بهتر روایت لازم است به چند سؤال پاسخ دهیم:

۱ – چرا حضرت اهل نجد را مانند اهل یمن و شام مشمول دعای خیر خود قرار نداده و پس از سه بار اصرار اصحاب برای دعا، نه تنها دعا نفرمودند بلکه خبری دادند که صددرصد مغایر درخواست اصحاب بود؟

با تأمل به این نحو از پاسخ پیامبر خدا (ص)  درمی‌یابیم گروهی از اهل نجد که در شرق مدینه می‌باشند، ریشه فتنههای آیندهاند و پیامبر خدا (ص)  این مطلب را به خوبی می‌دانستند و می‌خواستند با این نحوه پاسخ، اصحاب و امت اسلامی را متوجه آن خطر بزرگ که موجب شکاف در امت اسلام است، بازگو کنند.

۲ – چرا حضرت اهل نجد را به شاخ شیطان تشبیه کردند؟

به نظر می‌رسد برای فهم این قسمت از روایت لازم است نقش شیطان را در فتنه‌گری بیان کنیم و آن اینکه شیطان راندهشده از درگاه الهی، اولین و بزرگترین فتنه‌گر است که انسان‌ها را از مسیر حق منحرف میکند و به‌سوی باطل می‌کشاند. لذا خداوند به انسان‌ها اینگونه هشدار می‌دهد: (ِنَّ الشَّیطَانَ کَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوًّا مُبِینًا)؛[۳۲] «همانا شیطان همیشه دشمن آشکار انسان است». بنابراین ما باید از شیطان که دشمن قسمخورده ماست، دوری جوییم و از او تبعیت نکنیم و چون گروهی از اهل نجد فتنه‌گر و اهل قتل و غارت هستند، جزء پیروان شیطان می‌باشند. بنابرین میتوان گفت مراد حضرت این بوده که آنها مثل شاخ که کارش ضربه زدن به دیگران است، از روی هواهای نفسانی به دین و مسلمانان ضربه میزنند و با نام اسلام، اسلام را نابود می‌کنند.

۳ – مراد از اهل نجد (پیروان شیطان) چه کسانی هستند؟

همانطور که در ابتدای مقاله گفته شد، نجد بزرگترین منطقه عربستان سعودی است و محدوده آن از عرض تهامه تا سرزمین عراق[۳۳] است و در شرق مدینه منوره واقع شده است[۳۴] و از جمله شهرهای آن، ریاض و عیینه و درعیه می‌باشد[۳۵] و با توجه به اینکه محمد بن‌عبدالوهاب در عیینه به دنیا آمده[۳۶] و در شهر درعیه با محمد بن‌سعود پیمان بست که مخالفان خودشان را با بهانه تکفیر سرکوب کنند و جان و مال و ناموسشان را حلال شمرند و به غارت ببرند، پس مصداق روایت قرن الشیطان و این آیه شریفه می‌باشند: (منْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا)؛[۳۷] «هر کس انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روی زمین بکشد، گویی همه انسان‌ها را کشته است».

بنابراین وقتی حضرت رسول اکرم (ص)  اهل نجد را دعا نمی‌کنند و بیان می‌کنند که اهل آن انسان‌های گمراهاند، در واقع ذهن مخاطبان را متوجه مسئله مهم یعنی فتنه‌های آینده این منطقه می‌کنند و ما را از آن برحذر می‌دارند تا گرفتار آنها نگردیم و به جای مسیر الی الله، به‌سوی شیطان نرویم.

 رابطه محمد بن‌عبدالوهاب با روایت قرن الشیطان

محمد بن‌عبدالوهاب در سال ۱۱۱۵ق در شهر عیینه واقع در شمال شهر ریاض از توابع اقلیم بزرگ نجد به دنیا آمد.[۳۸] وی منکر عقاید مسلمین بود و به حدی افراط کرد که مورد توبیخ و انکار استادان و پدرش و برادرش واقع شد؛ بهحدیکه آنها می‌گفتند بهزودی گمراه خواهد شد و انسان‌های جاهل را به گمراهی می‌کشاند و همین‌طور هم شد.[۳۹] او در ابتدا علاقه زیادی به مطالعه تاریخ مدعیان دروغین نبوت مثل مسیلمه کذاب و سجاح تمیمی و اسود عنسی و طلیحه اسدی داشت. در واقع در درون ادعای نبوت داشت، ولی قدرت ابرازش را نداشت.[۴۰] در سال ۱۱۶۰ق محمد بن‌عبدالوهاب در شهر درعیه با محمد بن‌سعود[۴۱] هم پیمان شد[۴۲] که مخالفان را از میان بردارند و فرقه خود را گسترش دهند.[۴۳]

محمد بن‌عبدالوهاب معتقد به کفر جمیع مردم زمین مگر معتقدین به اعتقاد خودش بود. لذا خون و مال مسلمین را مباح میدانست و در پی آن غارت کردند و کشتند و تخریب کردند و سوزاندند.[۴۴]

عثمان بن‌سند البصری می‌گوید: او دو اشکال بزرگ دارد:

۱ – تکفیر اهل زمین بدون دلیل.

۲ – جسارت در ریختن خون مظلوم بدون دلیل.[۴۵]

وهّابى‏ها از درود فرستان به پیامبر گرامى (ص)  بر روى منابر و پس از اذان ممانعت مى‏کردند. مرد صالح نابینایى را که اذان مى‏گفت و پس از اذان به رسول اکرم (ص)  صلوات فرستاد نزد محمد بن‌عبدالوهاب آوردند و به دستور او مؤذن نابینا را به جرم درود فرستادن بر آن حضرت کشتند.[۴۶] بدین ترتیب ابن‌‌عبدالوهاب به کمک ابن‌سعود فتنه بزرگی را در میان مسلمین ایجاد کردند و در این فتنه هزاران مسلمان بی‌گناه به جرم کفر، شرک ‌و بدعت به خاک و خون کشیده شدند.[۴۷]

 نظر علما درباره روایت «قرن الشیطان»

تا وقتیکه محمد بن‌عبدالوهاب و پیروانش خروج نکرده بودند، شارحان کتب حدیثی مصداق روایت را اهل شرق آن زمان میدانستند که اهل کفر و تفرقه میان مسلمین بودند،[۴۸] و یا گمان میکردند فتنه در این روایت، قتل عثمان،[۴۹] خروج دجال،[۵۰] فتنههای قوم مضر و ربیعه[۵۱]و فتنه‌های جنگ جمل و صفین است و یا مراد ظهور خوارج است که در منطقه نجد و عراق بودند.[۵۲]

ابن‌حجر عسقلانی و قسطلانی می‌گویند: اینکه مراد از نجد را بادیه عراق دانسته‌اند، توهمی بیش نیست.[۵۳]

اما بعد از خروج و فتنه‌های محمد بن‌عبدالوهاب و پیروانش، بعضی از علما مصداق فتنه‌گر و شاخ و پیرو شیطان را در حدیث به او و پیروانش تطبیق کرده‌اند که ذیلاً سخن برخی از علما را ذکر می‌کنیم:

۱ – شیخ سلیمان بن‌عبدالوهاب نجدی

شیخ سلیمان برادر محمد بن‌عبدالوهاب می‌گوید:

از چیزهایی که مذهب وهابیت را باطل می‌کند، حدیث‌هایی است که در صحیح بخاری و مسلم از پیامبر اکرم (ص)  نقل شده است که آن حضرت فرمود: رأس کفر از طرف مشرق است[۵۴] و در روایت دیگر فرموده: ایمان از سمت یمن است و فتنه از این سمت از جایی که تابعان شیطان پدید آیند.[۵۵]

شیخ سلیمان پس از نقل این احادیث می‌گوید: گواهی می‌دهم رسول الله راست‌گو بود و ادای امانت و تبلیغ رسالت کرد. بنابراین وهابی‌ها مصداق این روایت‌اند؛ زیرا که به سبب اموری از قبیل زیارت قبور و استغاثه به پیامبر اکرم (ص)  و مانند اینها، مسلمانان را کافر می‌دانند و از طرفی شهر نجد اول شهری بود که فتنه از آن برخاست و در بین شهرهای مسلمین هیچ شهری فتنه و فساد آن از زمان گذشته تا حال به زیادی شهر نجد نبوده است و وهابیت از این شهر ظهور کردند.[۵۶]

۲ – احمد بن‌زینی دحلان، مفتی مکه مکرمه

احمد دحلان می‌گوید:

فتنه وهابیان از مصائب بزرگ اهل اسلام است؛ چرا که خون‌های زیادی را ریختند و اموال کثیری به غارت بردند؛ به‌طوری‌که ضرر و شرّشان عالم‌گیر شد. بنابراین بسیاری از احادیث پیامبر خدا در باب فتنه، تصریح به همین فتنه‌ها دارد؛ مانند این فرمایش او که فرمود: مردمی از سمت مشرق برمی‌خیزند که قرآن می‌خوانند، ولی قرائتشان لقلقه زبان است و به آن عمل نمی‌کنند؛ لذا از دین بیرون می‌روند، همان‌طور که تیر از کمان بیرون می‌رود، و نشانه آنها تراشیدن سر می‌باشد.[۵۷]

۳ – جمیل افندی صدقی زهاوی

این دانشمند عراقی محمد بن‌عبدالوهاب را مصداق قرن الشیطان می‌داند و با استناد به سخنان استادان و پدر و برادرش، محمد بن‌عبدالوهاب را ملحد و کافر معرفی می‌کند.[۵۸]

۴ – قاضی عبدالرحمن قوتی

در مقدمه سبیل النجاه عن بدعه أهل الزیغ و الضلاله می‌گوید:

پیامبر گرامی اسلام فرموده‌اند: «سیظهر من نجد شیطان تتزلزل جزیره العرب من فتنه؛ به‌زودی از نجد شیطانی ظهور خواهد کرد که فتنه‌اش جزیره العرب را مضطرب و متزلزل خواهد کرد». مراد از شیطان در این روایت، محمد بن‌عبدالوهاب است.[۵۹]

 شباهت وهابیان به خوارج

همان‌طورکه محمد ابوزهره می‌گوید: «فکانوا یشتبهون الخوارج الذین کانوا یکفرون مرتکب الذنب».[۶۰] فرقه وهابیت شباهت‌هایی به فرقه منحرف خوارج دارد و از باب نمونه یک مورد را ذکر می‌کنیم که بخاری و مسلم و ابن‌ماجه با الفاظ مختلف از هفت صحابی نقل کرده‌اند[۶۱] و مفهوم آنها خروج وهابیت از دین است. ابوسعید خدری نقل می‌کند:

عَن النَّبِیِّ(صلى الله علیه وسلم) قالَ: «یَخْرُجُ نَاسٌ مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ وَیَقْرَءُونَ الْقُرْآنَ لاَ یُجَاوِزُ تَرَاقِیَهُمْ، یَمْرُقُونَ مِنَ الدِّینِ کَمَا یَمْرُقُ السَّهْمُ مِنَ الرَّمِیَّهِ، ثُمَّ لاَ یَعُودُونَ فِیهِ حَتَّى یَعُودَ السَّهْمُ إِلَى فُوقِهِ». قِیلَ مَا سِیمَاهُمْ؟ قَالَ: «سِیمَاهُمُ التَّحْلِیقُ»؛[۶۲]

پیامبر خدا می‌فرماید: مردمی از شرق (خوارج) خروج می‌کنند که قرآن می‌خوانند؛ درحالی‌که قرآن فقط لقلقه زبان آنها است و از دین خارج می‌شوند مثل خارج شدن تیر از کمان، و سیما و شعارشان تراشیدن سر است.

زینی دحلان درباره این شباهت می‌گوید:

کلام پیامبر اکرم (ص)  که فرمود سیمایشان تراشیدن سر است، نصی بر همین فرقه (وهابیت) است که از سمت مشرق خروج می‌کنند. (وی در ادامه می‌گوید:) محمد بن‌عبدالوهاب دستور می‌داد که زنان نیز مانند مردان تحلیق کنند، تا جایی‌که به زنی گفت: سر خودر را بتراش، آن زن در جواب گفت: موی زن به منزله محاسن مرد است، و با این جواب، محمد بن‌عبدالوهاب را به سکوت وادار کرد.[۶۳]

 نتیجه‌گیری:

با بررسی حدیث یاد شده از سوی علمای اهلسنت روشن گردید که مراد از شرق مدینه، منطقه نجد است که در عربستان سعودی قرار دارد؛ همچنان‌که ابن‌تیمیه می‌گوید شرق مدینه همان محل خروج مسیلمه کذاب است.[۶۴] آن منطقه زادگاه محمد بن‌عبدالوهاب است و محل پیمان نامبارک او با محمد بن‌سعود و آغاز فتنه‌ها و انحراف‌ها بوده است و نیز روشن شد که مصداق بارز این حدیث محمد بن‌عبدالوهاب و پیروان او می‌باشد.

 

منابع:

۱ – ارشاد الساری لشرح صحیح البخاری: شهاب الدین احمد بن‌محمد قسطلانی، مصر: مطبعه الکبری الامیریه، ۱۳۰۴ق.۲ – اعلام الاسلام: محمد بن‌عبدالوهاب، حلب: المکتبه العربیه.۳ – الاعلام؛ قاموس تراجم لاشهر الرجال و النساء من العرب و المستغربین و المستشرقین: خیرالدین زرکلی، بیروت: دارالعلم للملایین، چاپ ششم.۴ – آثار اسلامی مکه و مدینه: رسول جعفریان، تهران: مشعر، ۱۳۸۷ش.۵ – تاج العروس من جواهر القاموس: محمد مرتضی زبیدی حنفی، بیروت: دار مکتبه الحیاه، ۱۱۹۳م.۶ – تاریخ اسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام: شمس‌الدین ذهبی، تحقیق: بشار عواد معروف، بیروت: دار الغرب الاسلامی.۷ – تاریخ المذاهب الاسلامیه فی السیاسه والعقائد: محمد ابوزهره، دارالفکر العربی.۸ – تاریخ آل سعود: ناصر سعید، مکه المکرمه: منشورات دار مکه المکرمه، ۱۴۰۴ق.۹ – تاریخ نجد: جون فیلبی، بیروت: المکتبه الاهلیه.۱۰ – تاریخ نجد: سید محمود شکری آلوسی، قاهره: المطبعه السلفیه، ۱۳۴۷ق.۱۱ – تاریخچه نقد و بررسی وهابی‌ها: سید محسن امین، ترجمه: سید ابراهیم علوی، تهران: امیر کبیر، ۱۳۸۷ش.۱۲ – تنویرالحوالک شرح موطأ مالک: جلال‌الدین سیوطی، بیروت: مکتبه الثقافیه، ۱۹۷۳م.۱۳ – التوسل بالنبی و جهله الوهابیون: ابوحامد بن‌مرزوق، چاپ کننده: حسین حلمی، استانبول: مکتبه ایشیق، ۱۳۹۶ق.۱۴ – تهذیب التهذیب: شهاب‌الدین احمد بن‌علی بن‌حجر عسقلانی، تحقیق: صدقی جمیل العطار، بیروت: دارالفکر، بی‌تا.۱۵ – تهذیب الکمال فی أسماء الرجال للحافظ المتقن: جمال‌الدین ابى‌الحجاج یوسف مزّى، تحقیق: بشار عواد معروف، بیروت: مؤسسه الرساله، ۱۴۱۸ق.۱۶ – جزیره العرب فی القرن العشرین: حافظ وهبه (سفیر المملکه العربیه السعودیه بلندن)، مطبعه لجنه التألیف و الترجمه و النشر، چاپ پنجم، ۱۳۸۷ق.۱۷ – جمهره اللغه: ابوبکر محمد بن‌حسن بن‌درید ازدی، بیروت: دار العلم للملایین، چاپ قدیم.۱۸ – الجواب الصحیح: أحمد بن‌عبد الحلیم ابن‌تیمیه، (نرم افزار مکتبه الشامله).۱۹ – دائره المعارف الاسلامیه أصدر بالالمانیه و الإنجلیزیه و الفرنسیه: محمد ثابت قندی، احمد شنتاوی، ابراهیم زکی خورشید، عبد الحمید یونسی، تهران: انتشارات جهان.۲۰ – دائره المعارف القرن العشرین: محمد فرید وجدی، بیروت: دار المعرفه، چاپ سوم.۲۱ – الدرر السنیه فی الرد علی الوهابیه: احمد بن‌زینی دحلان، مصر: مطبعه مصطفی البانی، چاپ سوم، ۱۳۸۶ق.۲۲ – دعاوى المناوئین لدعوه الشیخ محمد بن‌عبدالوهاب عرض و نقد: عبدالعزیز بن‌محمد بن‌علی العبداللطیف، ریاض: مکتبه الرشد ـ ناشرون، ۱۴۲۷ق.۲۳ – دعوه الشیخ محمد بن‌عبدالوهاب بین المعارضین و المنصفین و المویدین: محمد بن‌جمیل زینو، مکه مکرمه: دار الحدیث الخیریه.۲۴ – سنن ترمذی: محمد بن‌عیسی بن‌سوره ترمذی، قاهره: المکتبه السلفیه بالمدینه (مطبعه الفجاله الجدیده القاهره)، ۱۳۸۷ق.۲۵ – سیر أعلام النبلاء: شمس‌الدین ذهبی، بیروت: دارالفکر، ۱۴۱۷ق.۲۶ – صحیح بخاری: محمد بن‌اسماعیل بخاری جعفی، قاهره: مطبعه مصطفی بانی حلبی، ۱۳۷۸ق.۲۷ – صحیح مسلم: مسلم بن‌حجاج قشیری نیشابوری، چاپ الازهر مصر مطبعه محمد علی، ۱۳۳۴ق.۲۸ – صفحه عن آل سعود الوهابیین و آراء علماء السنه فی الوهابیه: سید مرتضی رضوی، قاهره.۲۹ – الصواعق الإلهیّه فی الرّد على الوهابیّه: شیخ سلیمان بن‌عبدالوهاب نجدی، مصر: مکتبه تهذیب الازهر (چاپ دیگر چاپ دار ذوالفقار بیروت لبنان با تحقیق السراوی، چاپ اول، ۱۹۹۸م).۳۰ – علماء نجد خلال ثمانیه قرون: عبدالله بن‌عبد الرحمن بن‌صالح آل بسام، ریاض: دار العاصمه، چاپ دوم، ۱۴۱۹ق.۳۱ – عمده القاری شرح صحیح البخاری: بدرالدین محمود بن‌احمد عینی، بیروت: داراحیاء التراث العربی.۳۲ – عنوان المجد فی تاریخ نجد: ابن‌بشر عثمان بن‌عبدالله، تحقیق: عبدالرحمن بن‌عبدالطیف، ریاض: چاپ چهارم، ۱۴۰۲ق.۳۳ – العین: خلیل بن‌احمد فراهید، بیروت: دارالاحیاء التراث العربی، ۱۴۲۶ق.۳۴ – فتح الباری بشرح صحیح البخاری: شهاب‌الدین احمد بن‌علی بن‌حجر عسقلانی، بیروت: دارالاحیاء التراث العربیه، ۱۴۰۲ق.۳۵ – فتنه الوهابیّه: احمد بن‌زینی دحلان، چاپ افست استانبول، ۱۴۰۷ق.۳۶ – الفجر الصادق فی الرد على منکری التوسل و الکرامات و الخوارق: جمیل افندى صدقى زهاوى، چاپ افست، استانبول:۱۳۲۳ق.۳۷ – فرقه وهابی و پاسخ به شبهات آنها: علامه سید محمد حسن قزوینی، ترجمه: علی دوانی، تهران: سازمان چاپ و انتشارات، چاپ سوم، ۱۳۶۸ش.۳۸ – فرهنگ بزرگ جامع نوین؛ ترجمه المنجد: احمد سیاح، تهران: انتشارات اسلام، ۱۳۶۵ش.۳۹ – فصل الخطاب من کتاب الله و حدیث الرسول و کلام العلماء فی مذهب ابن‌عبدالوهاب: سلیمان بن‌عبدالوهاب، مصر: قاهره.۴۰ – فی منزل الوحی: محمد حسین هیکل، مصر: مکتبه النهضه المصریه، چاپ سوم، ۱۹۵۷م.۴۱ – القاموس المحیط: فیروزآبادی، بیروت: دار احیاء التراث العربیه، چاپ دوم، ۱۴۲۴ق.۴۲ – کشف الارتیاب فی أتباع محمد بن‌عبدالوهاب: سید محسن امین، کتابخانه بزرگ اسلامی، چاپ سوم.۴۳ – اللباب فی تهذیب الانساب: عزالدین بن‌اثیر جزری، بیروت: دار صادر.۴۴ – لسان العرب: جمال‌الدین محمد بن‌مکرم ابن‌منظور افریقی مصری، بیروت: دار صادر.۴۵ – مجمع البحرین: شیخ فخرالدین طریحی، تحقیق: سید احمد حسینی، تهران: المکتبه المرتضویه، چاپ دوم، ۱۳۹۵ق.۴۶ – مجمع البلدان: شهاب الدین یاقوت بن‌عبدالله حموی، بیروت: دار صادر، ۱۳۸۸ق.۴۷ – مسائل الجاهلیه: محمد بن‌عبدالوهاب، مدینه منوره: مطبوعات الجامعه الاسلامیه، ۱۳۹۶ق.۴۸ – مسند احمد بن‌حنبل: احمد بن‌حنبل، تحقیق: محمد عبد القادر، بیروت: دارالکتب العلمیه، ۲۰۰۸م.۴۹ – مسیر طالبی یا سفرنامه میرزا ابوطالب خان: ابوطالب‌بن‌محمد اصفهانی، تهران، ۱۳۸۳ش.۵۰ – مشاهیر علماء نجد و غیرهم: عبد الرحمن بن‌عبد اللطیف بن‌عبدالله آل شیخ، دار الیمامه، چاپ دوم، ۱۳۹۴ق.۵۱ – مصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی: احمد بن‌محمد بن‌علی مقری فیومی، قم: دار الهجره، ۱۴۰۵ق.۵۲ – معجم الوسیط: ابراهیم مصطفی، احمد حسن الزیات، حامد عبد القادر، محمد علی نجار، استانبول: دار الدعوه.۵۳ – معجم قبائل العرب القدیمیه والحدیثه: عمر رضا کحّاله، بیروت: دار العلم للملایین ، ۱۳۸۸ق.۵۴ – معجم مقایس اللغه: ابو‌الحسن احمد بن‌فارس بن‌ذکریا، بیروت: دارالاحیاء التراث العربیه، ۱۴۲۹ق.۵۵ – مفتاح کنوز السنه: محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت: دار احیاء التراث العربیه، ۲۰۰۱م.۵۶ – مفردات: راغب اصفهانی، قم: طلیعه نور، چاپ چهارم، ۱۴۲۹ق.۵۷ – الملل و النحل دراسه موضوعیه مقارنه للمذاهب الإسلامیه: جعفر سبحانی، قم: مؤسسه النشر الإسلامیه، ۱۴۱۴ق.۵۸ – منتهی الارب فی لغه العرب: عبد الرحیم بن‌عبد الکریم صفی پوری، تهران: کتابفروشی اسلامی، ۱۳۷۷ش.۵۹ – موسوعه العتبات المقدسه: جعفر خلیلی، بیروت: مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، چاپ دوم، ۱۴۰۷ق.۶۰ – الموسوعه العربیه المیسره: ابراهیم مدکور، سهیر قلماوی، زکی نجیب محمود، قاهره: دار الشعب رئیس المکتب سید حسن جلال.۶۱ – نصیحه لإخواننا علماء نجد: یوسف بن‌سیّد هاشم رفاعى، مقدمه: دکتر محمد سعید رمضان البوطی، مکتبه الرشید، ۱۴۲۰ق.۶۲ – هل نجد أرض الشیطان: نجاح طائی، دار الهدی لإحیاء التراث، چاپ اول، ۱۴۳۳ق.

منبع: نشریه سراج منیر


پی نوشت ها

[۱]. الجواب الصحیح، ص ۱۲۸، به نقل از نرم افزار مکتبه الشامله.

[۱]. سوره آل عمران، آیه ۱۰۳٫

[۲]. هشت سند صحیح از کتاب صحیح بخاری عبارت‌اند از: ۱٫ کتاب  الاستسقاء(۱۵)، باب مَا قِیلَ فِى الزَّلاَزِل ِو َالآیَاتِ(۲۵)، جزء۲، ص۴۱؛ ۲٫ الفتن باب قَوْل ِالنَّبِیِّ(صلى الله علیه و سلم) «الْفِتْنَهُ مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ»، ج ۹، ص۶۷ ، حدیث۱؛ ۳٫ سند دیگر در ادامه حدیث قبل؛ ۴٫ الفتن باب قَوْل ِالنَّبِیِّ(صلى الله علیه وسلم) ± ² «الْفِتْنَهُ مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ»، ج۹، ص۶۷، حدیث۲؛ ۵٫ فرض الخمس باب مَا جَاءَ فِى بُیُوتِ أَزْوَاجِ النَّبِىِّ(صلى الله علیه وسلم)، باب۴، جزء۴، ص۱۰۰؛ ۶٫ کتاب بدء الخلق باب صِفَهِ إِبْلِیسَ وَ جُنُودِ هِ، باب۱۱، جزء۴، ص۱۵۰؛ ۷٫ کتاب المناقب، باب حدثنا ابو معمر، باب۶، جزء۴، ص۲۲۰؛ ۸٫ کتاب المغازى، باب قُدُومُ الأَشْعَرِیِّینَ و َأَهْلِ الْیَمَنِ، جزء۵، ص۲۲۰، حدیث۴٫

[۳]. پنج سند صحیح  از کتاب صحیح مسلم عبارتند از: ۱٫ کتاب الفتن و أشراط الساعه، باب الفتنه من المشرق، جزء۸(ج۲)، ص۱۸۰؛ ۲٫ کتاب الفتن و أشراط الساعه، باب الفتنه من المشرق، جزء۸ (ج۲)، ص۱۸۱؛ ۳٫ حدیث دیگری در ادامه حدیث قبل؛ ۴٫ حدیث دیگری در ادامه حدیث قبل؛ ۵٫ حدیث دیگری در ادامه حدیث قبل.

[۴]. چهارده سند از مسند أحمدبن حنبل: ۱٫ مسند عبدالله بن‌عمر، حدیث۶۱۳۰، ج۳، ص۳۹۵؛ ۲٫ مسند عبدالله بن‌عمر، حدیث۵۷۷۵، ج۳، ص۳۱۰؛ ۳٫ مسند عبدالله بن‌عمر، حدیث۴۷۸۲، ج۳، ص۶۵؛ ۴٫ مسند عبدالله بن‌عمر، حدیث۵۲۲۷، ج۳، ص۱۷۲؛ ۵٫ مسند عبدالله بن‌عمر، حدیث۴۸۵۴، ج۳، ص۸۲؛ ۶٫ مسند عبدالله بن‌عمر، حدیث۴۹۰۶، ج۳، ص۹۳؛ ۷٫ مسند عبدالله بن‌عمر، حدیث۵۵۳۷، ج۳، ص۲۵۰؛ ۸٫ مسند عبدالله بن‌عمر، حدیث۵۵۵۷، ج۳، ص۲۵۴؛ ۹٫ مسند عبدالله بن‌عمر، حدیث،۵۷۹۲، ج۳، ص۳۱۴؛ ۱۰٫ مسند عبدالله بن‌عمر، حدیث۶۰۴۶، ج۳، ص۳۷۵؛ ۱۱٫ مسند عبدالله بن‌عمر، حدیث۶۱۷۴، ج۳، ص۴۰۷؛ ۱۲٫ مسند عبدالله بن‌عمر، حدیث، ۶۲۰۷، ج۳، ص۴۱۶؛ ۱۳٫ مسند عبدالله بن‌عمر، حدیث۶۳۹۵، ج۳، ص۴۶۵؛ ۱۴٫ مسند ابومسعود انصاری، حدیث۱۷۵۳۰، ج۷، ص۱۱۲٫

[۵]. سه حدیث ترمذی در سنن ترمذی عبارت‌اند از: ۱٫ کتاب الفتن، ج۳، ص۳۵۰، باب ۵۱، ح۲۳۴۴؛ ۲٫ کتاب الفتن، باب۶۵، ص۳۶۲، ح۲۳۷۰؛ ۳٫ کتاب الْمَنَاقِبِ بَاب فِی فَضْلِ الشَّام ِوَ الْیَمَنِ، جزء۵، ص۳۸۹، ح۴۰۴۷٫

[۶]. تنویر الحوالک شرح موطأ مالک، ج۳، ص۱۴۱ـ۱۴۲؛ موطأ مالک، کتاب الاستئذان، کتاب۵۴، ح۲۹، به نقل از مفتاح کنوز السنه، ص۴۰۴٫

[۷]. سیرأعلام النبلاء، ذیل سالم بن عبدالله، ج۵، ص۳۸۳٫

[۸]. صحیح بخاری، کتاب الفتن، باب قَوْل ِالنَّبِىِّ( صلى الله علیه و سلم) «الْفِتْنَهُ مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ» ، ج۹، ص۶۷، حدیث یک،  و  ج۹، ص۶۸، حدیث یک؛ سنن ترمذی، کتاب الْمَنَاقِبِ بَاب فِی فَضْلِ الشَّامِ وَالْیَمَنِ، جزء۵، ص ۳۸۹، ح ۴۰۴۷؛ مسند احمد، ج۳، ص۳۹۵، ح۶۱۳۰٫ شبیه به این حدیث ، حدیث دیگری در مسند احمد وجود دارد: «عن بن عمر أن رسول الله (صلى الله علیه و سلم) قال: اللهم بارک لنا فی شامنا ویمننا مرتین. فقال رجل: و فی مشرقنا یا رسول الله. فقال رسول الله (صلى الله علیه و سلم): من هنالک یطلع قرن الشیطان ولها تسعه عشار الشر» (همان، ص۳۱۰، ح۵۷۷۵ )

[۹]. لسان العرب، ج‏۱۳، ص۳۱۹٫

[۱۰]. مجمع البحرین، ج‏۶، ص۲۹۲٫

[۱۱]. سوره بقره، آیه۱۹۱٫

[۱۲]. المنجد، ماده قرن، ج۲، ص۱۳۰۴٫

[۱۳]. عمده القاری، ج۷، ص۵۹؛ ارشاد الساری، ج۱۰، ص۱۸۸٫

[۱۴]. لسان العرب، ج۱۳، ص۳۳۱؛ فتح الباری، ج۴، ص۳۹

[۱۵]. دعاوى المناوئین، ص۲۳۹٫

[۱۶]. تاریخ نجد، ص۷؛ معجم البلدان، ج۵، ص۲۶۵؛ لسان العرب، ج۳، ص۴۱۳؛ العین، ص۹۴۰؛ جمهره اللغه، ج۱، ص۲۶۶، ج۳، ص۳۹۹ (چاپ قدیم، ج۱، ص۴۵۱)؛ تاج العروس، ج۲، ص۵۰۸؛ منتهی الارب، ج۴، ص۱۲۲۷؛ القاموس المحیط، ص۳۰۳؛ مفردات، ص۷۹۱؛ معجم مقایس اللغه، ص۹۷۵؛ مجمع البحرین، ج۳، ص۱۴۸؛ مصباح المنیر، ج۲، ص۵۹۳؛ معجم الوسیط، ص۹۰۲٫

[۱۷]. تاریخ نجد، ص۷ ؛ إرشاد الساری، ج۲، ص۲۴۷؛ فتح الباری، ج۱۳، ص۳۹؛ العین، ص۹۴۰؛ لسان العرب، ج۳، ص۴۱۳؛ تاج العروس، ج۲، ص۵۰۹؛ منتهی الارب، ج۴، ص۱۲۲۷؛ مجمع البحرین، ج۳، ص۱۴۹٫

[۱۸]. إرشاد الساری، ج۲، ص۲۴۷؛ عمده القاری، ج۷، ص۵۹ و ج۱۷، ص۳۱۲؛ معجم البلدان، ج۵، ص۲۶۵؛ لسان العرب، ج۳، ص۴۱۴؛ تاج العروس، ج۲، ص۵۰۹؛ مجمع البحرین، ج۳، ص۱۴۹؛ مصباح المنیر، ج۲، ص۵۹۳٫

 [۱۹]. تاریخ نجد، ص۷ ؛ لسان العرب، ج۳، ص۴۱۵؛ تاج العروس، ج۲، ص۵۰۹؛ مجمع البحرین، ج۳، ص۱۴۹؛ منتهی الارب، ج۴، ص۱۲۲۷؛ جمهره اللغه، ج۳، ص۳۹۹ (چاپ قدیم، ج۱، ص۴۵۱)؛ مصباح المنیر، ج۲، ص۵۹۳٫

 [۲۰]. اللباب فی تهذیب الانساب، ج۳، ص۲۹۹؛ تاج العروس، ج۲، ص۵۰۹٫

 [۲۱]. لسان العرب، ج۳، ص۴۱۹؛ اللباب فی تهذیب الانساب، ج۳، ص۲۹۹٫

 [۲۲]. موسوعه العتبات المقدسه، ج۳، ص۷٫

 [۲۳]. دائره المعارف القرن العشرین، ج۱۰، ص۵۴؛ آثار اسلامی مکه و مدینه، ص۲۹٫

 [۲۴]. دائره المعارف القرن العشرین، ج۱۰، ص۵۴٫

 [۲۵]. دائره المعارف الاسلامیه، ص۴۷۷ ــ ۴۷۸؛ جزیره العرب فی قرن العشرین، ص۴۵؛ تاریخ نجد، ص۲۸؛ آثار اسلامی مکه و مدینه، ص۳۲٫

 [۲۶]. جزیره العرب فی قرن العشرین، ابتداء کتاب در چاپ پنجم.

 [۲۷]. همان، ص۴۱٫

 [۲۸]. همان، ص۴۶٫

 [۲۹]. تاریخ نجد، ص۲۶٫

 [۳۰]. فصل الخطاب، ص۱۰۰؛  الجواب الصحیح، ج۶، ص۱۲۸، به نقل از نرم افزار مکتبه الشامله

 [۳۱] . سوره اسراء، آیه ۵۳٫

 [۳۲]. إرشاد الساری، ج۲، ص۲۴۷؛ عمده القاری، ج۷، ص۵۹ و ج ۱۷، ص۳۱۲؛ معجم البلدان، ج۵، ص۲۶۵؛ لسان العرب، ج۳، ص۴۱۴؛ تاج العروس، ج۲، ص۵۰۹؛ مجمع البحرین، ج۳، ص۱۴۹؛ مصباح المنیر، ج۲، ص۵۹۳٫

 [۳۳]. موسوعه العتبات المقدسه، ج۳، ص۷؛ دائره المعارف القرن العشرین، ج۱۰، ص۵۴؛ آثار اسلامی مکه و مدینه، ص۲۹٫

 [۳۴]. دائره المعارف الاسلامیه، ص۴۷۷ــ ۴۷۸؛ جزیره العرب فی قرن العشرین، ص۴۵؛ تاریخ نجد، ص۲۸؛ آثار اسلامی مکه و مدینه، ص۳۲٫

 [۳۵]. تاریخ نجد، ص۱۱۱؛ عنوان المجد فی تاریخ نجد، ص۳۳؛ علماء نجد، ج۱، ص ۱۲۹؛ مشاهیر علماء نجد، ص۲۱؛ دعوه الشیخ محمد بن عبد الوهاب، ص۷؛ الاعلام (قاموس تراجم الرجال و النساء)، ج۶، ص۲۵۷؛ جزیره العرب فی قرن العشرین، ص۳۱۹؛ تاریخ نجد، ص۳۱٫

 [۳۶]. سوره مائده، آیه ۳۲٫

 [۳۷]. تاریخ نجد، ص۱۱۱؛ عنوان المجد فی تاریخ نجد، ص۳۳؛ علماء نجد، ج۱، ص۱۲۹؛ مشاهیر علماء نجد، ص۲۱؛ دعوه الشیخ محمد بن عبد الوهاب، ص۷؛ الاعلام (قاموس تراجم الرجال و النساء)، ج۶، ص۲۵۷؛ جزیره العرب فی قرن العشرین، ص۳۱۹؛ تاریخ نجد، ص۳۱؛ اعلام الاسلام، ص۳۷، (عبد الوهاب سکر سال تولد او را ۱۱۱۱ق می‌داند)؛ کشف الإرتیاب، ص۹؛ الملل و النحل، ج۴، ص۳۳۴٫

 [۳۸]. الدرر السنیه فی الرد على الوهابیه، ص۴۶؛ فتنه الوهابیه، ص۱؛ الفجرالصادق، ص۱۷؛ تاریخ نجد، ص۱۲۰؛ اعلام الاسلام، ص۳۸٫

 [۳۹]. الفجر الصادق، ص۱۷٫

 [۴۰]. تاریخ آل سعود، ص۲۱٫

 [۴۱]. تاریخ نجد، ص۱۱۵؛ کشف الارتیاب، ص۹؛ اعلام الاسلام، ص۳۹٫

[۴۲]. فی منزل الوحی، ص ۱۱۴( کان الشیخ عبد الله بن بلیهد عالم نجد یسعی ممتطاً جواداً … و هذا الرجل خلیفه محمد بن عبد الوهاب الحنبلی مجدد المذهب فی نجد، و الذی خلع اسمه علی الوهابیین الذین اقتدوا به فی اتباع ابن حنبل).

[۴۳]. اعلام الاسلام، ص۳۹٫

[۴۴]. همان، ص۴۲ــ ۴۳٫

 [۴۵]. التوسل بالنبی و جهله الوهابیون، ص۲۴۴؛ فتنه الوهابیه، ص ۱۴؛  الدرر السنیه فی الرد علی الوهابیه، ص۴۴٫

[۴۶]. برای نمونه مراجعه شود به: عنوان المجد فی تاریخ نجد، ج۱، ص۳۴ــ ۶۸؛ تاریخ نجد، ص ۱۱۶ــ۱۱۹؛ کشف الارتیاب، ص ۱۳ــ۳۶ و ۵۰ــ۸۱  و ترجمه آن با عنوان تاریخ و نقد وهابیت؛ نصیحه لإخواننا علماء نجد، ص۲۸ــ۸۶؛ تاریخ آل سعود، ص۲۰ــ۲۵؛ مسیر طالبی، ص۴۰۸؛ فی منزل الوحی، ص۱۵۳ــ۲۴۱٫

[۴۷] . فتح الباری، ج۱۳، ص۳۹؛ إرشاد الساری، ج۱۰، ص۱۸۹؛ عمده القاری، ج۲۴، ص۱۹۹؛ حاشیه صحیح مسلم، جزء۸، ج۲، ص۱۸۰٫

[۴۸]. إرشاد الساری، ج۱۰، ص۱۸۸؛ عمده القاری، ج۲۴، ص۱۹۹٫

[۴۹]. إرشاد الساری، ج۱۰، ص۱۸۸٫

[۵۰]. فتح الباری، ج۶، ص۴۲۳٫

[۵۱]. عمده القاری، ج۲۴، ص۱۹۹؛ حاشیه صحیح مسلم، جزء۸، ج۲، ص۱۸۰

[۵۲]. فتح الباری، ج۱۳، ص۳۹؛ ارشاد الساری، ج۱۰، ص۱۸۹٫

 [۵۳]. الصواعق الإلهیه فی الرد علی الوهابیه، ص۴۴ (چاپ بیروت، ص۱۳۷)

[۵۴]. همان( چاپ بیروت، ص۱۳۸)

 [۵۵]. همان، ص۴۵، (چاپ بیروت، ص۱۴۰ـ۱۴۱).

 [۵۶]. فتنه الوهابیه، ص۱۸ــ۱۹٫

[۵۷]. الفجر الصادق، ص۲۰ــ۲۲٫

[۵۸]. صفحه عن آل سعود الوهابیین، ص۱۳۰٫

[۵۹]. تاریخ المذاهب الإسلامیه فی سیاسه و العقائد، ج۱، ص۲۳۶٫

[۶۰]. صحیح بخاری، ج۴، ص۱۶۷و ۲۱۷؛ ج ۶، ص۲۹۱؛ ج۹، ص۱۵۵؛ صحیح مسلم، ج۳، ص۱۱۰ــ۱۱۷؛ شرح سنن ابن ماجه، ج۱، ص۷۲ــ۷۴ ؛ تاریخ اسلام، ج۱، ص۷۱۹؛ شروح بخاری .

[۶۱]. صحیح بخاری، ج۶، ص۲۴۴٫

 [۶۲]. الفجر الصادق، ص۲۱٫ با این مضمون ر.ک: فتنه الوهابیه، ص۱۳؛ کشف الارتیاب، ص۱۲۴ـ ۱۲۵٫

[۶۳]. فصل الخطاب، ص۱۰۰؛  الجواب الصحیح، ج۶، ص۱۲۸، (برگرفته از نرم افزار مکتبه الشامله).