«ابومحمد حسن بن علی بن خلف بربهاری»[۱] در سال۲۳۳ یا ۲۵۲ قمری به دنیا آمد. تنها کتابی که از وی بر جای مانده، کتابی است با عنوان «شرح السنه» که ادامه ی رویه ی «ردیه نویسی» بر مذاهب و مکاتب دیگر بود که در این قرون متداول بوده است. اگر بتوان به این اثر عنوان کتاب نهاد، باید گفت کتابی است که هیچ گونه نظام و سیر منطقی بر آن حاکم نیست و در قالب توصیه ها و کلی گویی هایی است که آن را به کشکولی تبدیل کرده است. از جمله نکاتی که در این کتاب ذکر شده است، این جمله بربهاری است: “بدان که علم، به کثرت روایت و کتاب نیست؛ عالم کسی است که از علم و سنت پی روی کند، اگر چه علم و کتابش اندک باشد.” (شرح السنه، ص۱۰۴)

bahari01

bahari02

بربهاری از بضاعت علمی کمی برخوردار بود، در نتیجه این کتاب با استقبال کمی حتی از سوی حنبلیان روبه رو شد، و بربهاری در واکنش با این عدم اقبال مخاطبان، چنین موضع گرفته است:

۱ – “هر چه در این کتاب برای تو وصف کردم، از جانب خدا و رسول خدا صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله و اصحاب آن حضرت و تابعین و قرن سوم تا قرن چهارم است. پس تقوا پیشه کن، ای بنده ی خدا! و هرچه در این کتاب است، بپذیر و تسلیم و راضی باش؛ و این کتاب را بر احدی از اهل قبله پوشیده مدار!” (شرح السنه، ص۱۰۸)

bahari03

۲ – “خدا پدر و مادر کسی را که این کتاب را بخواند و آن را منتشر و به آن عمل، دعوت و استدلال نماید، بیامرزد؛ چرا که آن، دین خدا و دین پیامبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله است.” (شرح السنه، ص۱۰۹)

bahari04

۳ – وی تا بدان جا پیش می رود که کتاب خود را هم عرض کتاب خدا قرار می دهد و ادعا می کند که هر کس سخنی بر خلاف آن چه در کتاب او آمده است بگوید، خدا را بر هیچ دینی نپرستیده و در واقع همه ی کتاب او را رد کرده است! چنان که اگر کسی به همه ی آن چه خدا نازل فرموده است، ایمان آورد و تنها در یک حرف تردید داشته باشد، در واقع همه ی آیات خدا را رد کرده و کافر شده است. (شرح السنه، ص۱۰۹)

bahari05

 

روش شناسی بربهاری

روش شناسی بربهاری کاملاً نقل گرایانه است؛ اما آن چه دیدگاه وی را از احمد و دیگر نقل گرایان جدا می کند، آن است که بربهاری برخلاف احمد، در رویارویی با قرآن کریم و روایات، و به طور کلی در رویارویی با دین و آثار دینی، معتقد بود: باید از هر گونه تفکر، تعقل و اظهار نظر خودداری کرد؛ زیرا تعقل و تفکر در این میدان کاملاً بی اعتبار است و باید دو واژه ی «چرا» و «چگونه» را در برابر آیات و روایات کنار گذاشت؛ زیرا اساساً فرآیند پرسش و بحث و جدل موجب ایجاد تردید و سرانجام منشأ گم راهی است؛ پس طرح پرسش و گفت گو در الهیات بدعت است؛ و در این باره، تنها باید به همان اندازه ای که نقل شده است، بی کم و کاست، اظهار نظر کرد.«برگرفته شده از شرح السنه»

چنان که می بینیم، وی همچون معلمی که فقط به دانش آموزان توصیه می کند، دیدگاه خود را دیکته می کند و آن چه از «شرح السنه» باقی است، صرفاً گزاره هایی انشائی یا امری است که مخاطبان را از طریق تحکم، به سرفرود آوردن به دیدگاه هایش توصیه می کند. اینگونه سخنان سخیف و بی مایه بربهاری، حکایت از عدم محتوای علمی وی و آغاز نویی تکفیر مسلمانان در قرن چهارم هجری است.

 

روزگار بربهاری

بربهاری در روزگاری زندگی می کند که خلافت عباسی در سراشیبی قرار گرفته است و ثبات سیاسی و اقتصادی بر جامعه حکم فرما نیست. حوادث گوناگون و توطئه های رنگارنگ، سیطره ی سپهسالاران بر حکومت، و عیاشی و خوش گذرانی خلفای عباسی، شرایط ناگوار و بحرانی را برای جهان اسلام رقم زده است.

«مقدسی» در «احسن التقاسیم» می گوید: “روزی در مسجدی شنیدم که پیامبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله فرمود: در روز قیامت خدا معاویه را به خود نزدیک می کند و دست بر سرش می کشد و او را همچون یک عروس به مردم نشان می دهد. گفتم: برای چه؟ گفت: برای جنگی که با علی کرد. گفتم: تو گمراهی و دروغ می گویی. گوینده فریاد زد: بگیرید این رافضی را! مردم بر سرم ریختند؛ تا آن که یکی از نویسندگان مرا شناخت و ایشان را پراکنده کرد.(احسن التقاسیم فی معرفۀ الاقالیم، ج۱، ص ۱۷۴٫) که بیانگر اختلافات عمیق مذهبی در این دوران، و غلو بربهاریان در دوستی معاویه است.

bahari06

bahari07

 

عقاید بربهاری

افزون بر مبانی روش شناسی بربهاری که وی را به سلفی گری ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب نزدیک می کند، عقاید وی نیز به شدت یاد آور عقاید و دیدگاه های ابن تیمیه، ابن قیم و محمد بن عبدالوهاب است. به عبارت دیگر، همان سخنان ابن تیمیه از زبان بربهاری خارج شده است؛ با این تفاوت که ابن تیمیه کوشیده است اندیشه ی خود را مستدل و مستند جلوه دهد، اما دیدگاه های اعتقادی بربهاری بیش تر شبیه به بیانه ای است که معتقدات یک مکتب را به صورت فهرست وار بیان می کند. برخی از موارد اعتقادی بربهاری به شرح ذیل است:

  1. اعتقاد به قدمت قرآن؛ و هرکس الفاظ قرآن را مخلوق بداند یا در رابطه با آن سکوت کند، جهمی و مطابق با فتوای برخی از علما، کافر و مهدورالدم است. (شرح السنه، ص۱۰۰)

bahari08

۲ – ایمان به رؤیت خداوند با چشم سر در روز قیامت، سنت است. (شرح السنه، ص۷۲)

bahari09

۳ – به عقیده ی بربهاری، کسی از اهل قبله از اسلام خارج نمی شود، مگر آن که چیزی از آیات خدا یا احادیث پیامبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله را انکار کند، یا برای غیر از خدا نماز گزارد یا قربانی کند، و یا غیر او را بخواند، یا برای غیر او نذر کند، و یا گرد بت هایی که مشاهده می نامند، طواف نماید. چنین کسی را باید از اسلام بیرون دانست. (شرح السنه، ص۸۱)

bahari10

و این در حالی است که خود او ایمان به مدفون بودن ابوبکر و عمر در حجره ی عایشه در کنار پیامبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله را سنت، و زیارت آن ها را پس از زیارت رسول خدا صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله واجب می داند! (شرح السنه، ص۱۱۳)

bahari11

۴ – به عقیده ی بربهاری، دین اصیل دینی بود که از زمان وفات پیامبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله تا زمان کشته شدن عثمان امتداد داشت و کشته شدن او آغاز تفرقه و اختلاف، پی روی از طمع و هوای نفس، و گرایش به دنیا بود. (شرح السنه، ص۱۰۶)

bahari12

در نتیجه به نظر بربهاری، شروع حکومت و خلافت حضرت علی علیه السلام پایان دین اصیل بوده است.

 

۵ – بربهاری می گوید: “وتعلم أنّ عثمان بن عفان قُتِل مظلوماً.” (شرح السنه، ص۱۳۴)

bahari13

۶ – بربهاری معتقدان به امامت اهل بیت علیهم السلام را صریحاً مورد تکفیر شدید قرار داده است. (شرح السنه، ص۱۳۳)

bahari14

۷ – تجسیم؛ «ابن اثیر» می گوید: “الراضی – خلیفه ی عباسی- در ضمن نامه ای عتاب آمیز به بربهاری، او را به علت اعتقاد به مسائل زیر سخت توبیخ و به شدت تهدید کرده است: برای خداوند، مانند و شبیهی قائل بودند و ذات احادیث را دارای کف، دست، انگشتان، دو پا با کفش از طلا، و صاحب گیسوان تصور می کردند و می گفتند که خداوند به آسمان بالا می رود و به دنیا فرود می آید.” الکامل، ج۸، ص ۳۰۷٫

 

bahari15

 

bahari16

شباهت های بربهاری و محمد بن عبدالوهاب

پیش از آن که بربهاری به ابن تیمیه شبیه باشد، در دو بُعد به محمد بن عبدالوهاب نزدیک می شود: نخست، هر دو از نظر پایه ی علمی، در سطوح نازلی هستند و هیچ یک، آثار قابل توجهی که بتوان به عنوان کتاب های علمی به آن ها نگریست، بر جای نگذاشته اند. پیشینه ی علمی آنان نیز در هاله ای از ابهام قرار دارد. دوم، بربهاری و محمد بن عبدالوهاب پیش از آن که نظریه پرداز باشند، سلفیان عمل گرا بوده اند.

به عنوان نمونه، ابن اثیر گزارش داده است که بربهاری و مریدانش، به بهانه ی نهی از منکر، به خانه ها یورش می بردند؛ اگر نبیذی می دیدند آن را می ریختند؛ چون زن آوازخوانی می یافتند، سازش را شکسته، خودش را می زدند؛ در خرید و فروش مردم مداخله می کردند؛ اگر مردی با زنی یا پسر بچه ای راه می رفت، او را بازخواست می کردند و اگر در میافتند که با آن فرد خویشاوند نیست، او را دستگیر می کردند و بر ضد او شهادت می دادند؛ تا آن جا که بغداد به آشوب کشیده شد. خلیفه در اعلامیه هایی، از تکفیر شیعیان و انکار زیارت قبور امامان شیعه توسط بربهاری و یارانش، خرده گرفت و آنان را سخت تهدید کرد.” (الکامل، ج۸، ص۳۰۷تا۳۰۸؛ و  تاریخ الاسلام ذهبی، ص۳۰تا ۳۱)

bahari17

 

bahari18

بنابراین، بربهاری و محمد بن عبدالوهاب دو شخصیت عمل گرای سلفی هستند؛ با این تفاوت که بربهاری به علت ناکامی در جذب قدرت، نتوانست به اهداف فتنه آمیز خود برسد، در حالی که محمد بن عبدالوهاب با آمیزش با قدرت، و اهداف استعمار نو، به برخی از اهداف خود دست یافت. 


[۱] بربهار ادویه ای از خانواده ی گیاهان دارویی است که از هند می آمد و اهل بحریه و اهل بصره به آن بربهار، و به کسی که آن را کشت کند، بربهاری می گفتند. (الانساب، ج۱، ص۳۰۷)