با یاد خدا، گرم میشد
شهید محّمد بروجردی
توی چلهی زمستان، که حتی از زور برف و سرما چارپادارهای «امامزاده داوود» از رفتن به آنجا خودداری میکردند، میگفت: «بریم امامزاده داوود». آن هم نه برای تفریح و گردش، بلکه برای خودسازی.
حرکت میکردیم، با یک مکافاتی توی برف و یخبندان، خودمان را به آنجا میرساندیم. وارد امامزاده که میشدیم، همهی ما برای فرار از سوز و سرما به دنبال جایی گرم بودیم، اما او به طرف رودخانه میرفت. هر چه از او میخواستیم چند دقیقهای صبر کنیم تا کمی گرم بشویم، نمیپذیرفت. بعد از اینکه وضو میگرفت، چنان با خلوص به نماز میایستاد که واقعاً احساس میکردیم که او با یاد خدا گرم میشود.
رسم خوبان ۲۱- عبادت و پرستش، ص ۴۲٫ / چون کوه با شکوه، ص ۵۹٫
پاسخ دهید