مقدّمه

این گفتار بر اساس یک حلقه نوار کاست تهیّه شده که مرحوم حاج محمّد علّا مه مدّاح در سال ۱۳۳۱ شمسى، از گفتار چند تن از وعّاظ مشهور و بزرگ روزگار خود تهیّه کرده، دانشمندانى که همه، قالب این تنِ خاکى را رهاکرده و به دیار باقى شتافته‌اند. نشر این گفتار یادبودى از آن عالِمان خادم دین و آیین است که نسل جدید، از برخى فقط نام و نشانى شنیده است. و در مورد برخى دیگر ـ بدان رو که آثار مکتوب ندارند یا منتشر نشدهـ اکنون حتّى نامى از آنان، در میان نیست. مرحوم حاج محمّد علّا مهى مداح در مورداین مجلس مىنویسد :

سال ۱۳۳۱ شمسى، شب ۱۲ شعبان المعظّم بود و عدّه‌اى از وعّاظ محترم تهران، در منزل ما جمع بودند. مرحوم آقاى فلسفى، مرحوم آقاى حلبى، مرحوم حاج آقا نجفى شهرستانى، مرحوم حاج سلطان الواعظین شیرازى، مرحوم حاج محقّق خراسانى، مرحوم حاج میرزا على اصغر اعتماد الواعظین، مرحوم حاج شیخ عبّاسعلى اسلامى، مرحوم حاج میرزا على محدّث‌زاده، فرزند مرحوم مغفور حاج شیخ عبّاس قمى، مرحوم حاج شیخ هادى محقّق، مرحوم حاج آقا صمدى اصفهانى و چندنفر دیگر بودند و دربارهى تفسیر این آیهى شریفه:و نُریدُ أن نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضعِفُوا فِی الأرض و نَجعَلَهُمْ أئمَّهً وَ تَجعَلَهُمُ الْوارِثین.[۱] بحث مىکردند. آقاى فلسفى فرمودند که هر کدام درباره ىآیه، پنج دقیقه صحبت کنند. ضبط صوت در این دایره، بین افراد مىگشت و سخنان آنها را ضبط مىکرد. (اگر بگردم، شاید این نوار راـ که بسیار ارزنده استـ در کتابخانهى منزلم بیابم.) هر کدام از دوستان با فرصت کمى که داشتند و با تبحّر خاصّ خودشان، موضوع را بررسى و دربارهى آن صحبت کردند.[۲]

با تشکر از جناب حجّهالاسلام سیّد محمّدحسین سبط که اصل این سند را در اختیار ما قرار دادند، یادآور مىشود که اصل نوار، از ابتدا افتادگى دارد. نیز، با وجود کوششى که براى شناخت گویندگان بزرگوار ـ بر اساس صداى آنهاـ به عمل آمد، آخرین گوینده شناخته نشد، که امید است این کاستىها در آینده جبران شود.

حجّت‌الاسلام محمّدتقى فلسفى

… ولىّ الله پرچم اسلام را به اهتزاز می‌آورد و کلمهى مقدّس حق را در جهان فرمانروا مىنماید. چندى قبل چند شعرى تقدیم امام عصر۷کرده بودم که در اینجا به یادگار مىخوانم. امید است مقبول پیشگاه مقدّس آن جناب گردد.

ماه شعبان به جهان محشر موعود نمود         تا ز خود حجّت ثانى عشر آورده برون

کوثر و جنّت و تسنیم و درخت طوبى         ز لب و روى و قد این پسر آورده برون

جاء ربّک که بُدى وعدهى روز عرفات         بین خدا را ز جبین بشر آورده برون

نقش جاء الحق، بر شهپر بازوش نوشت         یعنى از حق به جهان بال و پر آورده برون

اى شه کون و مکان، آتش هجران رخت         قلب، خون کرد و ز راه بصر آورده برون

کى ز جبریل رسد مژده بَرِ منتظران         کایزد از پرده شه منتظر آورده برون

فلسفى معذرت از هدیهى خود مىطلبد         طبعش از مکتب عشقى هنر آورده برون

و السّلام علیک یا ولى الله و رحمهالله و برکاته

 

حجّت‌الاسلام عبّاسعلى محقّق خراسانى

بسم الله الرّحمان الرّحیم

و نُرید أن نمنّ على الَّذینَ استضعفوا فی الأرض و نجعلهم أئمّه و نجعلهم الوارثین.

البتّه تنزیل این آیهى کریمه از لحاظ آقایان محترم وعّاظ، مکرّر گذشته است که موضوع موسىبن عمران است و بشارت یوسف به آمدن موسىبن عمران و نجات بنی‌اسرائیل از دست قبطىها و فرعونىهاست؛ ولکن آیه‌اى ظاهرآ در قرآن مجید تناسبش از این آیهى کریمه نسبت به حضرت بقیهالله فى الأرضین امام عصر ] بیشتر [نیست. و لذا در شب نیمهى شعبان، اوّل اذان صبح و فجر صادق که دو فجر حقیقتآ با هم طلوع کرده است: فجر اوّل، فجر ولىّ عصر و وجود او از رحم طاهرهى نرجس خاتون مقارن با فجر ظاهر طلوع کرده. حضرت عسکرى که آن پسر را به حضورش خواست، فرمود: بخوان. اوّلین کلمه‌اى که بعد از استعاذه فرمود همین آیهى کریمه را خواند :أعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم، و نرید أن نمنّ على الّذین استضعفوا فی الأرض. مىخواهد به تمام مردم دنیا بفهماند که از همهى وسایل مأیوس باشید و کاملا منتظر آمدن من باشید… این امّت منم و نجات‌دهندهى همهى شما منم. خدایا به همهى ما توفیق انتظار مرحمت کن که :افضل العباده انتظار الفرج.

باز آى، اى هماى همایون که مرغ دل         پر می‌زند به آرزوى آشیان تو

در صورت بدیع تو چندین معانى است         یا رب چه صورتى که ندانم بیان تو

اى باغبان تو را چه شود گر بیاورد          باد صبا نسیمى از طرف بوستان تو

و السّلام علیکم و رحمهالله و برکاته

 

حجّت‌الاسلام میرزا على محدّث‌زاده

بسم الله الرّحمان الرّحیم

لا حول و لا قوّه إلّا  بالله العلىّ العظیم، أعوذ بالله من الشّیطان الرّجیم و نُریدُ أن نمنّ على الّذین استضعفوا فی الأرض و نجعلهم أئمّه.

همانطورى که اساتید محترم فرمودند این آیهى شریفه اشاره است به حضرت موسىبن عمران که به جناب یوسف بشارت می‌دهد به ظهور جناب موسىبن عمران سلام‌اللهعلیه همانطورى که بنی‌اسرائیل در انتظار موسى بودند و روزها را مىگذراندند با کمال عسرت و سختى چون تحت فشار و مضیقه فرعون قرار گرفته بودند، به انتظار یک نفر مصلح و یک نفر مردى ] بودند[ که بتواند دفع مهمّات از آنها کند و گرفتارىها را از بین ببرد. سالیان دراز در انتظار موسى سلام‌اللهعلیه بودند. و همینطور در عصر حاضر هم باید جمعیّت مسلمین در اثر فشار و مضیقه و بدبختى در انتظار یک نفر مصلح باشند که البتّه خود پیغمبر و خاندان عصمت و طهارت به شیعیانشان مکرّر در مکرّر بشارت داده‌اند که اگر از عمر دنیا یک روز باقى مانده باشد، حضرت بقیّهالله خواهد آمد و تمام گرفتارىها و ناراحتىهاى جمعیّت مسلمین و مؤمنین را برطرف خواهد فرمود. و ما البتّه شب و روز را در انتظار آن حضرت بوده و هستیم و این خود عبادتى است، همانطورى که گفته شده افضل عبادت و افضل عبادات انتظار فرج است. در آن دعاى شریف ندبه هم در روزهاى جمعه مؤمنین موقعى که مىخوانند، به همین جمله و مطلب اشاره مىشود: أین معزّالأولیاء و مذلّ الأعداء؟ آن کسى که باید به دوستان خدا کمک کند و دشمنان خدا را از بین ببرد، یگانه کسى که در انتظار او هستند، حضرت مهدى صاحب‌الزّمان است. مرحوم شیخ بهایى مىگوید:

هر در که زدم صاحب آن خانه تویى تو         هر جا که شدم پرتو کاشانه تویى تو

در کعبه و بتخانه که جانانه، تویى تو         مقصود من از کعبه و بتخانه، تویى تو

مقصود تویى، کعبه و بتخانه بهانه

و السّلام علیکم و رحمهالله و برکاته

 

حجّت‌الاسلام محمود حلبى خراسانى

بسم الله الرّحمان الرّحیم

فانتظروا إنّی معکم من المنتظرین

موضوع انتظار فرج که عامّه و خاصّه در روایات نقل کرده‌اند، از امورى است که نه تنها از جنبهى روحانى مفید است، بلکه از جنبهى مادّى فایدهى بیشترى دارد؛ زیرا که از نظر روانشناسى همه می‌دانیم انسان در موقعى که قطع امیدش از جمیع عوامل و اسباب مادّى و روحى مىشود، در این موقع، اگر ابتلا به بلیه‌اى پیدا کرد یأس از فرج کشندهى او خواهد بود و اگرچه آن بلا کشنده نباشد. مانند بیمارى که چون در شدّت بیمارى واقع گردد و به او بگویند که طبیب و دکتر به شما دوایى نمىتواند بدهد و شما را مأیوس از علاج مىکند. طبیب و دکتر اگر بیمار را مأیوس کرد و بیمار امیدش از بهبودى قطع شد، خود این قطع امید بر او فشار روحى وارد مىکند و او را مىکشد، و اگرچه آن بیمارى کشنده نباشد؛ برخلاف این که اگر امیدوارى داشته باشد و روزنهى امیدى یا از عوامل مادى و یا به اسباب غیبى ] برسد[. مسلمانانى که امیدوارند به عوامل غیبیّه، در بلایا و شداید، تحمّل و طاقتشان بیشتر است از طبیعیّون و مادیّون که به جز وسایل مادّى و عوامل طبیعى قائل و معترف به عامل و وسیلهى دیگرى نیستند. و این خود یک نعمت بزرگى است از براى روحانیّت، ولو این که به فرض محال، روحانیّت واقعیّتى نداشته باشد. روى این فایده و عائده براى ما دستور انتظار فرج داده‌اند و ما را امیدوار کرده‌اند به یک بزرگوارى که در شکنجههاى سخت ممکن است او به داد و فریاد ما برسد و در ابتلائات عمومى بالاخره او اصلاح خواهد کرد. لهذا در جریان قضایاى ابتلاى عمومى، تنها چیزى ] است[ که شیعه را نگه‌دارى مىکند و بلکه عامّه را، زیرا که عامّه هم انتظار مهدى و مصلح کل را دارند. گو این که با ما فرق داشته باشند در موضوع مهدى که آیا از ولد حسین است یا از امام حسن، آیا مولود و موجود است و یا در آخرالزّمان موجود خواهد شد؛ ولى در اصل مهدى و این که او مصلح است و این که او دفع امور است و کاشف هموم است، آنها هم با ما همعقیده هستند. لهذا مىتوان گفت: امّت اسلام از عامّه و خاصّه براى همین زمینه‌اى که صاحب اسلام به دست آنها داده است در شداید و بلایا راحتتر و آسودهتر از دیگران هستند. خدا را قسم می‌دهم به ذات پاکش و به اسم اعظمش که به زودى همهى جهانیان یعنى مسلمانان و بالأخص شیعه را از این انتظار به در آورد و شب هجران را به صبح وصال آن بزرگوار به پایان برساند. چون مجلس، مجلس بزرگوارى است، حضّار اغلبآ و یا کلاّ  از نوکران امام عصر ارواحنافداه مىباشند و همه انتظار فرج آن بزرگوار را دارند و در تعظیم و تجلیل آن حضرت کوشا مىباشند، من هم مقتضى می‌دانم که از لسان همهى برادران و آقایانى که تشریففرما هستند، چند شعر خطاب به امام عصر ارواحنافداه بخوانم و عرایضم را خاتمه دهم.

اى چرخ کهن به طلعت نو         از بوى تو، خور گرفته پرتو

از حزم تو شد زمین گرانبار         وز عزم تو شد فلک سبک‌رو

بندى ز کمند تو مجرّه است         نعلى ز سمند تو مه نو

اى بندهى قصر توست قیصر         وى چاکر درگه تو خسرو

چرخ از لب کامِ تو زند بال         گامى بزن و به بال او شو

این دشنهى تیز ماه برگیر         وین خوشهى نورسیده بِدْرو

یابن‌العسکرى، همه غلامان تواند و به این شعر زبان حالشان مترنّم است.

آقا جان،

جان بر لب و دل به جان رسیده         وین کارد به استخوان رسیده

صلّی‌الله علیک و على آبائک الاطهرین و رحمه الله و برکاته

 

حجّت‌الاسلام آقا نجفى شهرستانى

بسم الله الرّحمان الرّحیم

و الحمد لله ربّ العالمین و صلّى الله على محمّد و آله الطّاهرین و على آله الطیّبین الطّاهرین المعصومین.

در محفلى که اساتید سخن هستند نوبت به امثال ما نخواهد رسید؛ ولى این فیض و این نطق بود از بزرگان که این ناچیز را هم شرکت دادند.

و نرید أن نمنّ على الّذین استضعفوا. خداى تبارک و تعالى منّت بزرگ در عالم تکوین گذاشته است. این اراده، ارادهى تکوینى است و این ایمان و اعتقاد به این که هر وقت در حالت ضعف و ناتوانى افتادید، قدرت و قوّه‌اى هست که شما را از این ضعف و ناتوانى نجات بدهد، یک اتّکاى بزرگ و یک اتّکال عظیمى براى مردم در هر طبقه و هر دسته‌اى که باشند. با کمال جرئت مىتوان گفت به همان ملاکى که ایمان به حق نگهدار مردم است، ایمان به ولىّ مطلق نگهدار مردم خواهد بود. اعتقاد به خداى تبارک و تعالى سبب مىشود که مردم در گرفتارىها و نکبات و ابتلائات، خود را نبازند و نگهدار قلب و حالات خود باشند و نفس را از اختیار به در نبرند و به همان ملاک براى تمام بشر باید یک متّکاى اخرى و یک ملجأ بیشترى بعد از مقام ذات اقدس حق باشد که آن ملجأ اسباب آرامش قلب و نگهدارى آنها بشود. اشاره فرمودند که فِرَق مسلمین معتقدند به مهدى موعود. البتّه همه می‌دانید که همهى ملل عالم منتظرند منجى را ولى در مقام تشخیص و صغرى اشتباه کرده‌اند. و شکر مىکنیم خدا را که ما آن دسته‌اى هستیم که هم به اصل کلّى معتقدیم و هم در صغرى اشتباه نکرده‌ایم. و مهدى موعود ما روى این حساب، آن کسى است که پیغمبر اکرم او را معرّفى کرده است و على۷در روایات اشاره فرموده است و ائمّهى هدى یکى بعد از دیگرى اشاره کردند و تصریح کردند، به حدّى که مىتوان گفت که اخبار در این باب به صورت متواتر رسیده و مجموعآ تواتر معنوى دارد؛ از این که مهدى موعود خواهد آمد و به حدّى بود به این که تعیین مهدى فرمودند و انتظار فرج را ائمّهى هدى براى خودشان از عبادات شمردند. و اگر براى امام، این انتظار از عبادات بود براى ما بیشتر مورد استفاده خواهد بود و این انتظار براى ما یک نمونه و یک وسیله‌اى است که به خواست خداى تبارک و تعالى ناجى ما باشد و در آخر الزّمان امیدواریم که ما از انصار و اعوان او قرار بگیریم و همچنان که در آن دعاى مأثور وارد در دعاى عهد به این که خدایا اگر بنا شد ما بمیریم قبل از ظهور مهدى، خدایا ما را از قبر به در آور و ما را قدرت این بده که در جوار او و در تحت ولاى او نصرتش کنیم.

از خداى تبارک و تعالى همین معنا را مىطلبیم و امیدواریم همهى ما از انصار و اعوان حضرت ولى عصر باشیم و در تحت لواى مقدّس او عرض ارادت کنیم.

و السّلام علیکم و رحمه الله و برکاته

 

حجّت‌الاسلام سیّد محمّد سلطان الواعظین شیرازى

بسم الله الرّحمان الرّحیم

و صلّى الله على محمّد و آله الطّیّبین الطّاهرین

به مصداق آیهى شریفهى (و ما خلقت الجنّ و الإنس إلّا  لیعبدون) غایت خلقت بشر، عبادت و عبودیّت است. و عبادت بر دو قسم است: عبادات واجبه و عبادات مستحبّه. بدیهى است آنچه از مضامین اخبار متکاثره معلوم و مستفاد مىگردد، فواید و نتایج عبادات مستحبّه براى بشر بیشتر از عبادات واجب است. براى این که عبادات مستحبه از روى عشق و علاقه است. لهذا هر عملى که از روى عشق و علاقه باشد و طمع و ترس و خوف در او راه نداشته باشد، مسلّمآ اثر و نتیجه‌اش بیشتر مىگردد. فلهذا یکى از عبادات مستحبّه در دورهى آخرالزّمان که مضامین اخبار متکاثره بر آن حکم مىکند، انتظار فرج ولى عصر امام زمان عجّل‌اللهتعالىفرجه مىباشد که حتّى ائمّهى هدى صلوات‌اللهعلیهم‌اجمعین قبل از میلاد با سعادت آنحضرت در ازمنهى خود این انتظار را مىکشیدند و گریهها مىکردند و منتظر بودند. و از براى ما هم دستور داده شده است که در دورهى آخرالزّمان هیچ عبادتى براى شیعه پرثوابتر و پرفایدهتر از انتظار فرج آن وجود مقدّس نمىباشد. این نکته باید مورد عنایت و توجّه ما قرار بگیرد که این انتظار فرج و دعاکردن براى ظهور آن حضرت که خودش به پسر مهزیار مىفرماید: «پسر مهزیار! به شیعیان من سلام من را برسان و بگو براى ظهور من دعا کنند که خدا فرج من را نزدیک کند.» و البتّه مجامع شیعیان در هر جا منعقد است علامت شیعه این است که بایستى در مقام دعا برآیند و از خدا بخواهند که خدا آن وجود مقدس را از پس پردهى غیب ظاهر کند؛ زیرا تا آن وجود مقدّس نیاید شکستگىها اصلاح نخواهد شد. ولى آن نکته‌اى که باید ما کاملا به آن توجّه کنیم، عبارت از این است که انتظار فرج کشیدن مقدّماتى دارد؛ به این معنا که آدمى وقتى مىخواهد انتظار فرج بکشد، مانند انتظار یک میهمانى عزیزالوجود است. وقتى انسان، انتظار آمدن میهمان عزیزالوجود را دارد، کاملا خانه را پاک و پاکیزه و وسایل آمدن را براى میهمان عزیز مهیّا مىکند. آنگاه در مقام انتظار برمی‌آید. ما هم که مىخواهیم انتظار فرج بکشیم، شرط اوّل این است که بایستى خانهى دل را کاملا پاک کنیم از ارجاس و کثافات و اخلاق رذیله و صفات ناپسندیده. وقتى خانهى دل را پاک کردیم، آماده و مهیّاى ظهور آن وجود مقدس مىگردیم. و الّا  اگر کسى آلوده باشد و سراپا غرق اخلاق رذیله و صفات ناپسندیده باشد، اگر این آدم در مقام دعا برآید که خدایا فرج ولى عصر را نزدیک کن، این نفرین است ] که[ دربارهى خودش دارد مىکند. زیرا که ولى عصر امام زمان ذخیره‌اى است براى سعادتمندى اهل ایمان و بالأخره موجب بدبختى و بیچارگى اهل نفاق است چنانکه در قرآن مىفرماید :(بقیّهالله خیرٌ لکم إن کُنتم مؤمنین). یعنى اگر مردم اهل ایمان هستند، از وجود مقدّس آن حضرت ابدآ باک ندارند؛ زیرا که ولى عصر امام زمان براى آن نمی‌آید که مؤمنین را بیازارد؛ بلکه می‌آید انتقام بگیرد از آن کسانى که اهل ظلم و جور هستند، آن کسانى که اخلاق رذیله و صفات ناپسندیده ملکهى ثانوى آنها شده است. پس ما در شرط اوّل باید خودمان را پاک و خانهى دل را کاملا از هر رجس و کثافتى پاک کنیم، آن‌وقت انتظار بریم که امیدواریم که خداوند این عیونِ دیدهى ما را به آن طلعت زیبا روشن و منوّر گرداند که نمیریم و نمیرید و آقایان همه زنده بمانیم انشاءالله که در رکاب آن وجود مقدّس آمادهى جانبازى گردیم و إنشاءالله زنده باشیم و به همین زودى بشنویم نداى جبریل را که فریاد می‌زند «ألا یا أهل العالم جاء الحقّ و زهق الباطل إنّ کان الباطل کان زهوقآ.»

هله عاشقان بشارت که نماند این جدایى         برسد زمان دولت، بکند خدا خدایى

و السّلام علیکم و رحمهالله و برکاته

 

حجّت‌الاسلام على اصغر اعتماد الواعظین

الحمدلله ربّالعالمین و السّلام على خیر خلقه و أشرف بریّته، حبیبنا و طبیب نفوسنا و شفیع ذنوبنا أبیالقاسم محمّد صلّى الله علیه و آله الطیّبین الطاهرین و رزقنا الله شفاعتهم یوم القیامه آمین یا رب العالمین. قال الحکیم فى کتابه العظیم: بسم الله الرّحمان الرّحیم، ذلک الکتاب لا ریب فیه هدىً للمتّقین الّذین یؤمنون بالغیب و یقیمون الصّلاه و ممّا رزقناهم ینفقون.

به همین بیان و منطقى که آقایان بزرگان و رجال خطابه و اساتید سخن ] گفتند[، به مناسبت ولادت موفور السعاده ولى عصر امام زمان عجّل‌اللهتعالىفرجه در پانزدهم ماه شعبان مجلس ضیافتى تشکیل شد و در اطراف ولادت ولى عصر عجّل‌اللهتعالىفرجه به عنوان یادگار، از آقایان رفقا و اساتید چندین جمله باقى بماند. این آیهى کریمه‌اى را که قرائت کردم، در معناى غیب، بعضى از علماى علم تفسیر فرمودند: مقصود مؤمنین به امام زمان عجّل‌اللهتعالىفرجه است. معناى غیب آن امامى است که از نظر مردم غایب است. ائمّهى هدى براى ما بیان کرده‌اند، هر یک به نوبهى خود از آمدن این یگانه مرد آسمانى و این رجل روحانى صحبت به میان آورده‌اند إنَّ فی قائمنا سنن من سنن الأنبیاء. براى دوازدهمى ما خاندان طهارت، مانند انبیاى گذشته شباهتها و سنّتهایى هست؛ مانند موسى مىماند از نظر خفاى ولادت؛ مانند ایّوب است از نظر صبر برابر حوادث و بلاهاى جهان طبیعت؛ مانند صالح پیغمبر است ] که[ سالهاى دراز از میان مردم غایب بود و پنهان، وقتى صالح آمد مردم او را نشناختند؛ مانند یوسف پیغمبر است؛ حضرت یوسف، میان برادران بود؛ برادرها یوسف را می‌دیدند ولى او را نمىشناختند و حضرت یوسف آنها را کاملا مىشناخت. امام زمان۷وقتى می‌آید؛ غالب مردم مىگویند ما این آقا را مکرّر در مکرّر در مجالس و محافل دیده بودیم؛ ولى او را نمىشناختیم. امام زمان تمام مردم را مىشناسد.

یک چشم زدن غافل از آن شاه، نباشید         ترسم که نگاهى کند آگاه نباشید

بیمنه رزق الورى و بوجوده ثبتت الأرض و السماء. پروردگارا! به آبروى ولى عصر امام زمان عجّل‌اللهتعالىفرجه قَسَمَت می‌دهیم، الها دیدههاى ما را به جمال این مرد آسمانى و این مصلح کل روشن کن.

گر به تو افتدم نظر چهره به چهره روبه رو         شرح دهم غم تو را نکته به نکته مو به مو

می‌رود از فراق تو خون دل از دو دیده‌ام         دجله به دجله یم به یم چشمه به چشمه جو به جو

از پى دیدن رُخَت همچو صبا فتاده‌ام         خانه به خانه در به در کوچه به کوچه کو به کو

و السّلام علیکم و رحمهالله و برکاته

 

حجّت‌الاسلام عبّاسعلى اسلامى شاهرودى

أعوذ بالله من الشّیطان الرجیم. بسم الله الرّحمان الرّحیم. وعد الله الّذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنّهم فی الأرض کما استخلف الّذین من قبلهم و لیمکنّن لهم دینهم الّذی ارتضى لهم و لیبدلنّهم من بعد خوفهم أمنآ یعبدوننی لا یشرکون بی شیئآ.

خدا در این آیهى وافى هدایت، چهار وعدهى صریح به کسانى که ایمان به خدا آورده‌اند و طبق ایمانشان عمل مىکنند، داده است و در وحلهى اولى چون مضامین آیهى قرآن اطلاق نسبت به تمام اقوام و ملل و خانوادهها و افراد دارد، هر فردى و هر جمعى که متّصف به صفت ایمان و اعمال صالحه شود، بهره‌اى از این چهار نوید پروردگار خواهد برد: تمکّن در زمین یعنى از بین رفتن دشمنان آن فرد یا آن جمعیّت یا آن مملکت و جانشین شدن او و باقى ماندن او. در وحلهى ثانى متمکّن شدن از اداى وظایف دینی‌اش بدون بیم و ترس. در مرحلهى سوم مبدّل شدن ناامنى و خوف و بیمش به امن و امانت و راحتى و آسودگى بال. و در مرحلهى چهارم توفیق پیدا کردن که اعمال خالص بدون شرک به جا آورد. امّا مورد خصوصی‌اش که معناى کلّى او واقع شود در آخرالزّمان است و تاکنون هم چنین وعده‌اى عملى نشده است. از ابتداى بعثت پیغمبر اکرم این چهار وعده‌اى که خدا به مسلمین داده است، هنوز کاملا عملى نشده است و شاهدش هم همین است که ما هنوز دشمنانى در اطراف جهان داریم که هر یک به نوبه‌اى مسلّط بر مسلمانان‌اند و مسلمانان در ضعف و ناتوانى به سر مىبرند و دیگر دشمنانى براى عدم اجراى قوانین اسلام موجوداند که به واسطهى موانع معیّنه مسلمین نمىتوانند تمام احکام اسلام را عملى کنند. و همچنین دشمنان و دژخیمانى که در اطراف و اکناف مسلمین‌اند و مسلمین در منتهى درجهى خوف و بیم در دست آنها به سر مىبرند هنوز چنان امنیّتى که خدا وعده داده است براى آنها حاصل نشده است و همچنین جهان پر از بتپرست است.

ششصد میلیون جمعیت بودایى که فقط بت مىپرستند و سایر ادیان دیگر نیز بهره‌اى از بتپرستى دارند و مسلمانها و اهل توحید در اقلیّت‌اند. پس بنابراین که وعدالله و لم یخلف الله وعده  خدا وعده‌اى که داده، خلف نمىکند. باید چنین وقت و زمانى بر مسلمین بیاید که این چهار وعدهى پروردگار به نحوهى کلّى نسبت به عامّهى مردم حاصل گردد. پس کسانى که مخالف با مهدى موعود و امام زمان‌اند و در عین حال مقرّ و معترف به قرآن‌اند، ناچارند بگویند یا خدا خلف وعده مىکند یا این آیه در قرآن نیست یا این مطلب براى مسلمین حاصل شده است یا چنین روزى خواهد آمد که خدا به وعدههاى خود عمل کند. و آن روزى که خدا وعدههاى خود را عمل کند، همان روزى است که فرمودند امام زمان بیاید یملا الأرض قسطآ و عدلا بعد ما ملئت ظلمآ و جورآ. چنین روزى را باید مسلمین و شیعیان انتظار داشته باشند. حالا مىخواهد زنده باشند در رکاب او جنگ کنند یا در عالم دیگرى باز ناظر اعمال او خواهند بود، چون ما عقیده داریم بعد از مرگ زنده‌ایم و تمام اسرار کون را بهتر از زمان حیاتمان مىفهمیم. پس بنابراین انشاءالله امیدواریم که خدا فرجش را نزدیک کند و ما و جمیع دنیا بهرهمند از این چهار وعدهى سریع قرآن بشویم و چشم ما به جمالش روشن گردد.

و السّلام علیکم و رحمهالله و برکاته

 

گوینده‌اى ناشناس

بسم الله‌الرّحمان الرّحیم

به افتخار تشرّف در محضر مقدّس استادزادهى مکرّم و مخدوم معظّم آقاى محدّث‌زاده، بعد از استفاده از تراوشات علمى و ذوقیّههاى روحى بزرگان و استوانههاى دانش و خطابه، ما هم مأمور شدیم که جزو این عدد اظهار حیاتى کرده باشیم. چنین متناسب دیدم که مخمّسى را که سالهاى قبل به مناسبت ولادت با سعادت ولى عصر سلام‌الله علیه و على آبائه المعصومین سروده‌ام تقدیم نمایم.

صبا گر بگذرى بر سایهى گلنار فام ما         ببر از راه احسان نزد آن مهوش پیام ما

به آن خورشید طلعت گو به پایان رفت شام ما         بیا در بزم و پر کن از مى اقبال جام ما

جهان بر کام ما شد کن مه عشرت به کام ما

زنى تا کى مخالف مطبرى شهباز را دم زن         همایون طالع ما را گهى زیر و گهى بم زن

حجازى می‌رسد اکنون عراق و ترک بر هم زن         به دشت حاجیانى بانگ جاء الحق به عالم زن

که گردون بزد اکنون سکّهى شاهى به نام ما

نما عشرت که ما را تخت عزّت برقرار آمد         شب دیجور دین را صبح صادق رهسپار آمد

به سوى مشعل دین زیت لم تمسسه نار آمد         تمام دین، کمال شرع ختم هشت و چهار آمد

ز برج نرجسى ظاهر شد آن قدر تمام ما

چو طى بنمود گردون چهارده روز از مه شعبان         برون شد چهارده ماهى که شد خورشید از او حیران

عجب، ماهى کز او صدقآ و عدلا تمّتِ قرآن         ولى افسوس کاین مه گشته پشت ابرها پنهان

فغان و درد کن در پرده غایب شد امام ما

مه برج ولایت حجّت آخرزمانى تو         به تنها صاحب اوصاف خوبان جهانى تو

امام انس و جانى وارث پیغمبرانى تو         شها تا کى به پشت پردهى غیبت نهانى تو

بیا از پرده بیرون کش ز دشمن انتقام ما

شغالان دور ما بگرفته اى ضرغام دین مهدى         ز تریاک جفا مردیم آخر ده به ما شهدى

ز کف شد طفل دین اى دایه آور از وفا مهدى         به ره گمگشتگان راهى نما اى هادى مهدى

بیا از پرده بیرون کش ز دشمن انتقام ما

البتّه این افتخارى بود که در این روز و در این موقعیّت نصیب بنده گردید. امیدوارم خداى متعال چشم همه را به جمال مقدّسش روشن بفرماید و همه را و صاحب این خانه را جزو خدمتگزاران پاک‌دامن این آستانه محسوب بفرماید.

و السّلام علیکم و رحمه الله

 

 


[1]. قصص (۲۸) / .۶

[۲]. علّا مه، محمّد، خاطرات شصتسال خدمتگزارى در آستان اهل بیت: تهران: آفاق: ۱۳۸۱، ص .۹۷