ابن عساکر با سند خویش از زید بن ارقم نقل می‌کند:

پیش ابن زیاد ملعون بودم که سر حسین بن علی (ع) را آوردند و در تشتی مقابل او نهادند. او چوبی برداشت و بر لب و دندان حسین (ع) می‌زد؛ دندانی که به آن زیبایی ندیده‌ام؛ مثل در بود. بی‌اختیار صدایم به گریه بلند شد. گفت: برای چه گریه می‌کنی پیرمرد؟! گفتم: رسول خدا (ص) را دیده بودم که بر جای این چوب بوسه می‌زد و می‌گفت: خدایا! دوستش دارم.

 

 

 قال ابن عساکر:

أخبرنا أبو غالب ابن البنّاء، أنبأنا أبو محمّد الجوهریّ، أنبأنا أبو الفضل الزّهریّ، أنبأنا إبراهیم بن عبدالله المحرمیّ، أنبأنا صالح بن مالک، أنبأنا عبد السّلام بن مسلم الضمریّ: أنبأنا أبو داوود السّبیعیّ، أنبأنا زید بن أرقم، قال: کنت عند عبیدالله بن زیاد لعنه الله، إذ أتی برأس الحسین بن علیّ فوضع فی طست بین یدیه، فأخذ قضیبا فجعل یفتر به عن شفتیه و عن أسنانه، فلم أر ثغراً قطّ کان أحسن منه، کأنّه الدّر، فلم أتمالک أن رفعت صوتی بالبکاء فقال: ما یبکیک أیها الشیخ؟ قال: یبکینی ما رأیت رسول اللّه (ص) [یقبّۀ] بعض موضع هذا القضیب و یلثمه، و یقول: اللّهمّ إنّی أحبّه[۱].


[۱]– تاریخ ابن عساکر «ترجمه الامام الحسین (ع)»: ۲۵۹ ح ۳۲۱، عنه احقاق الحق ۱۹: ۴۱۰٫