ایثار
شهید حمید قاسمی
زمستان، هوای بیرون سد است و لباس غواصی گرم. یک دفعه کنار چولانها مار چنبره میزد یا مرغهای دریایی که بین چولانها تخم گذاری کرده بودند، میپریدند به هوا و ترس میافتاد توی دلمان. بعضی وقتها هم توی گودی جای گلولهی خمپاره میافتادیم و زیر پاها خالی میشد و آب تا روی سرمان میآمد در آن هوای سرد.
عراقیها برای این که جلوشان را ببینند، چولانها را با کامبین میبریدند. یکی از شبها حمید قاسمی از بچّههای گراش وسط چولانها بود. عراقیها آمدند. نه داد زد، نه فرار کرد. همان جا مانده و بی سرو صدا تکهتکه شد و مزارش آبهای آن جا شد.
منبع کتاب: رسم خوبان ۵ ـ ایثار و فداکاری ـ صفحهی ۵۸/ برفهای داغ، ص ۱۶۳٫
پاسخ دهید