نخستین مسلمان

نخستین کسی که اسلام آورد و صادقانه از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) پیروی و آن حضرت را یاری و معاونت کرد، امیر المؤمنین علی بن ابی‌طالب (علیه السّلام) بود.

علّامه امینی در کتاب ارزشمند خود، الغدیر، سخن ده‌ها تن از بزرگان، صحابه، تابعین و اعلام مسلمان را از ده‌ها منبع معتبر غیر شیعی آورده که تأیید و تأکید می‌کند که علی (علیه السّلام) نخستین مسلمان امّت اسلامی است.[۱]

علاوه بر روایات و احادیث فراوانی که از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، امیر المؤمنین علی (علیه السّلام) و صحابه و تابعین رسیده و اشعاری که شاعران صدر اوّل اسلام در این‌باره سروده‌اند، برخی بر سبقت اسلام علی (علیه السّلام) ادّعای اجماع کرده‌اند.[۲] همه‌ی این روایات، احادیث، سخنان و اشعار کاری ناممکن است. در این‌جا به چند مورد مختصر بسنده می‌کنیم:

می‌گویند:

پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) روز دوشنبه به رسالت مبعوث شد و علی (علیه السّلام) روز سه‌شنبه ایمان آورد.[۳]

پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود:

أَوَّلُکُمْ وَارِدًا عَلَى الْحَوْضِ، أَوَّلُکُمْ إِسْلَامًا عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ.

نخستین فردی که از شما در حوض کوثر بر من وارد شود، نخستین مسلمان شما یعنی: علی بن ابی‌طالب است.[۴]

إِنَّهُ لَأَوَّلَ أَصْحَابِی إِسْلَاماً.

نخستین فرد از یاران من است که مسلمان شد.

أَقْدَمَ أُمَّتِی سِلْماً عَلِیٌّ.

علی در اسلام از همه‌ی امّت من سبقت دارد.[۵]

روزی دست علی (علیه السّلام) را گرفت و فرمود:

هَذَا أَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِی، وَ هَذَا أَوَّلُ مَنْ یُصَافِحُنِی یَوْمَ الْقِیَامَهِ، وَ هَذَا الصِّدِّیقُ الْأَکْبَرُ.

این نخستین کسی است که به من ایمان آورد و این نخستین کسی است که روز قیامت با من دست می‌دهد. او صدّیق اکبر است.[۶]

أَوَّلُ مَنْ صَلَّى مَعِی عَلِیٌّ.

نخستین کسی که با من نماز خواند، علی است.[۷]

علی (علیه السّلام) در مناسبت‌های فراوان بر سبقت خویش در اسلام تأکید فرموده است. از جمله:

احدی در نماز با رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بر من پیشی نگرفت.

من نخستین کسی هستم که به رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) ایمان آوردم. من صدّیق اکبر هستم.

یا فرمود:

احدی را در این امّت نمی‌شناسد که پیش از او خدا را پرستش کرده باشد، مگر رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و یا هفت سال پیش از مردم نماز خواند.[۸]

شاید منظور امام این باشد که دو یا پنج سال پیش از بعثت آن‌گاه که ارهاصات پیامبری نمودار شد، عبادت کرده است. آن‌گاه این رقم را به سه یا پنج سال دوره‌ی دعوت سرّی افزوده است. احتمال دارد که آن حضرت واقعاً هفت سال پیش از بعثت با رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) عبادت کرده باشد. این احتمال در صورتی قوّت می‌گیرد که وقتی ایمان آورد، ده یا یازده ساله بوده باشد.

استدلال امام علی (علیه السّلام) و احتجاج یاران حضرت و تابعان مبنی بر پیشی داشتن او در اسلام، با این کثرت شگفت‌انگیز در مناسبت‌های مختلف از جمله در صفّین و تلاش آنان به این مسئله، خود برهانی روشن بر این مطلب است. ما، در میان دشمنان قسم‌خورده‌ی علی (علیه السّلام) کسی را سراغ نداریم که منکر این فضیلت باشد یا در آن شبهه نماید یا آن را برای کس دیگری برشمارد. در حالی که می‌دانیم دشمنان علی (علیه السّلام) انگیزه‌های گوناگونی داشتند و در راه نیل به اهداف پلید خود، حتّی از دروغ بستن بر خدا و رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و بیان مطالب ناروا پروا نداشتند، قطعاً اگر احتمال می‌دادند که دروغشان در این‌باره مورد پذیرش کسی قرار خواهد گرفت، بی‌درنگ به آن مبادرت می‌کردند، امّا اتّفاق نظرها در این‌باره به حدّی بود که نتوانستند کوچک‌ترین خدعه و نیرنگی پیش گیرند. این‌ها همه نشان می‌دهد که سبقت علی (علیه السّلام) در اسلام مسلّم و مورد اتّفاق نظر همگان بوده، احدی نمی‌توانست آن را انکار کند. برای نمونه و شاهدی بر این اتّفاق نظر، فقط یک حادثه را نقل می‌کنیم که برای سعد بن ابی وقّاص روی داد. می‌دانیم که وی از علی (علیه السّلام) جدا شد و راه دیگری پیمود. حادثه چنین است:

سعد شنید که مردی علی (علیه السّلام) را دشنام می‌دهد، ایستاد و خطاب به او گفت:

ای مرد؛ چرا علی بن ابی‌طالب را دشنام می‌دهی؟ آیا نخستین کسی نبود که اسلام آورد؟ آیا او نخستین کسی نبود که با رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نماز خواند؟ آیا او داناترین مردم نبود؟…[۹]

مقدار هم از کار قریش در شگفت بود که خلافت را از نخستین مؤمن مسلمان یعنی علی (علیه السّلام) دور کردند.[۱۰]

خدیجه نخستین زن مسلمان

در مقابل سخنان صریحی که در سبقت اسلام علی (علیه السّلام) از میان امّت اسلامی گذشت، دیدگاه دیگری معتقد است که خدیجه از همگان در اسلام پیشی دارد و او نخستین آفریده‌ای است که ایمان آورد. حتّی برخی در این‌باره ادّعای اجماع کرده‌اند.[۱۱]

از نظر ما این سخن مردود است، زیرا همان‌گونه که دیدیم روایات فراوانی از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، علی (علیه السّلام)، صحابه و تابعان دلالت دارد که علی (علیه السّلام) نخستین کسی است که نماز خواند، یا نخستین کسی است که ایمان آورد یا نخستین فرد امّت یا مردم است که مسلمان شد.[۱۲]

نمی‌توان ادّعا کرد که منظور از مردم یا امّت فقط مردان یا بنا بر قول دیگر، کودکان است. البتّه خدیجه نخستین زنی است که مسلمان شد و با پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نماز خواند.

سبقت ابوبکر

با توجّه به آنچه گذشت، می‌دانیم که ادّعای پیشی داشتن کسی غیر از علی (علیه السّلام) در اسلام پس از دوره‌ی خلفای چهارگانه خصوصاً پس از شهادت علی (علیه السّلام) مطرح شد. ما احتمال می‌دهیم که این خیانت در دوره‌ی معاویه انجام شد که به کارگزاران خود در مناطق مختلف بخشنامه کرد که هیچ فضیلتی برای علی نگذارید، مگر این‌که همانند آن را برای دیگر صحابه بیاورید.[۱۳]

از این رو معتقدیم که قول به نخستین بودن ابوبکر در اسلام در دوره‌های متأخّر برای نزدیک شدن به امویان ساخته شده است؛ اگر چه این دیدگاه را از عبدالله بن عبّاس، شعبی، ابوذر، عمرو بن عبسه، ابراهیم نخعی و حسّان بن ثابت روایت کرده‌اند. آنچه بر نادرستی این سخن دلالت دارد، به شرح زیر است:

الف) گذشت که عبدالله بن عبّاس، شعبی و ابوذر که سبقت ابوبکر در اسلام از آنان نقل شده، می‌گویند:

امیر المؤمنین (علیه السّلام) نخستین مسلمان بود. اسکافی سند حدیث آنان درباره‌ی علی (علیه السّلام) را قوی‌تر و این حدیث را از حدیث آن‌ها درباره‌ی اسلام ابوبکر، مشهورتر می‌داند.[۱۴]

روایت ابوذر و عمرو بن عبسه نیز آشفته است. در این روایت آمده که ابوذر و عمرو بن عبسه هر دو چهارمین مسلمان هستند و بلال پیش از ابوبکر مسلمان شد. در این روایت نامی از علی و خدیجه (علیهما السّلام) نیامده است. این بدان معنی است که بلال از علی و خدیجه (علیها السّلام) زودتر اسلام آورد. در حالی که قطعاً عکس این مطلب درست است. حال اگر چهار مسلمان نخست، علی، خدیجه، بلال و عمرو بن عبسه باشند، از نظر شما اسلام ابوبکر کجاست؟

ب) عایشه اعتراف دارد که پدرش چهارمین مسلمان است و خدیجه، زید بن حارثه و علی (علیه السّلام) در اسلام از او پیشی دارند.[۱۵]

ج) گذشت که صحابه، تابعان و علی (علیه السّلام) در احتجاجات خود بر معاویه و دیگران در مناسبت‌های مختلف حجّت آوردند که علی (علیه السّلام) نخستین مسلمان امّت است، امّا احدی بر آنان اعتراض نکرد که و نگفت که نخستین مسلمان، ابوبکر است.

اصولاً دیده نشده که ابوبکر یا احدی از یاران و هواداران او احتجاج کنند که ابوبکر نخستین مسلمان است. در حالی که در اثبات خلافت خود، شدیداً به آن محتاج بودند تا آن‌جا که خود را ناچار دیدند کبر سن و یار غار بودن او را به عنوان فضایل وی برای احراز پست خلافت برشمارند.[۱۶] علاوه بر این شماری تصریح کرده‌اند که ابوبکر چهارمین یا پنجمین مسلمان است.[۱۷] علی (علیه السّلام) نیز فرمود: من صدّیق اکبر هستم و پیش از ابوبکر مسلمان شدم.[۱۸] عبّاس نیز به عفیف گفت که جز علی و خدیجه کسی ایمان نیاورده است و اگر عفیف در آن زمان ایمان می‌آورد، دومین نفر بود.[۱۹]

د) ما معتقدیم که ابوبکر چند سال پس از بعثت اسلام آورد. از جمله دلایل ما در این‌باره است:

  1. گفته‌اند:

وقتی ابوبکر مسلمان شد، پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) او را صدّیق نامید.[۲۰] در حالی که خودشان می‌گویند: این لقب بعد از اسراء و هنگامی بود که ابوبکر آن حضرت را صدّیق و قریش او را تکذیب کردند.[۲۱] یا زمانی که هر دو در غار بودند. البتّه از نظر ما هر دو گفته نادرست است. در هر حال آنان مدّعی‌اند که اسراء در سال دوازدهم بعثت بوده است.

  1. برخی معتقدند:

ابوبکر پس از اسراء و معراج مسلمان شد و در آن روز صدّیق لقب گرفت.[۲۲] در حالی که خودشان می‌گویند: اسراء و معراج اندکی پیش از هجرت بود.

  1. طبری به سند صحیح[۲۳] از محمّد بن سعید روایت کرده که گفت:

از پدرم پرسیدم: آیا ابوبکر در میان شما نخستین مسلمان بود؟ پدرم گفت: نه، پیش از او پنجاه نفر مسلمان شده بودند.[۲۴] این یعنی اسلام ابوبکر پس از دوره‌ی سرّی دعوت و بیرون آمدن پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از خانه‌ی ارقم بوده است.

  1. گویند:

وقتی پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مبعوث شد، ابوبکر در یمن بود. در روایتی نقل شده که ابوبکر گفت: وقتی به مکّه رسیدم، مردم شادمانی کردند و گمان بردند که با آمدن من، فتح بزرگی نصیب آنان شده است. آنان اطراف مرا گرفتند و از ابوطالب شکایت کردند و گفتند: اگر حمایت ابوطالب از او نبود، منتظرش نمی‌ماندیم (کارش را یکسره می‌کردیم). گفتم: چه کسی در مخالفت با دین شما از او پیروی کرده است؟ گفتند: فرزندان ابوطالب.[۲۵] از نظر ما ابوبکر هرگز چنین منزلت و جایگاهی را در میان قریش نداشته است. تاریخ این پایگاه را برای وی تأیید نمی‌کند.

از این متون به دست می‌آید که اسلام ابوبکر پس از دوره‌ی سرّی و به تعبیر دقیق‌تر دوره‌ی دعوت اختیاری بود که سه یا پنج سال به طول انجامید.

برخی خواسته‌اند بین اقوال جمع کنند. از این رو گفته‌اند: بهتر آن است که بگوییم نخستین مسلمان از مردان آزاد، ابوبکر بود و از کودکان علی و از زنان خدیجه و از غلامان زید بن حارثه و از بردگان بلال. پس از آن‌که به استناد متون روایی و تاریخی فراوان ثابت شد که علی (علیه السّلام) در هر حال نخستین مسلمان است، چنین سخنی بیهوده و باطل است.

در روایات آمده که پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) درباره‌ی علی (علیه السّلام) فرمود: أوّل الرّجال إسلاماً یا أوّل أصحابی إسلاماً؛ یعنی علی نخستین مردی بود که مسلمان شد. از این به دست می‌آید که علی (علیه السّلام) به هنگام پذیرش اسلام، مرد بالغی بوده است. علاوه بر این، سن آن حضرت را در این زمان ده یا دوازده سال گفته‌اند و البتّه معلوم است که مردی، به سن و سال نیست. به فرض اگر بپذیریم که علی (علیه السّلام) در سن کودکی ایمان آورده است؛ باید دانست که این یک امتیاز بزرگ برای او است که پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) او را شایسته‌ی منصب وصایت دانست و او را به اسلام دعوت کرد. مگر نه این است که مطابق نصّ قرآن کریم، عیسی بن مریم در گهواره سخن گفت و در خردسالی به یحیی حکمت داده شد؟ از سوی دیگر، اگر وضع همین باشد که اینان ادّعا کرده‌اند، در این صورت سخن رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) که فرمود: علی نخستین مسلمان است، یا علی در میان شما نخستین کسی است که اسلام آورد؛ بی‌معنی خواهد بود. از این سخن رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به دست می‌آید که علی (علیه السّلام) در میان همه‌ی طبقات جامعه از زن مرد، برده و آزاد و کوچک و بزرگ، نخستین مسلمان است.

این مطلب اقتباسی از فصل سوم بخش چهارم ترجمه‌ی کتاب الصحیح من سیره النبی الاعظم صلّی الله علیه و آله و سلّم  می‌باشد.  


[۱]. ر.ک: الغدیر، ۳/۹۵-۹۹؛ ۲۲۴-۲۳۶؛ ۹/۱۵، ۱۲۲؛ ۱۰/۱۵۶-۱۵۸، ۱۶۴-۱۶۸، ۲۹۰-۳۲۲٫

[۲]. ر.ک: الصواعق المحرقه، فصل اوّل باب نهم؛ معرفه علوم الحدیث، ۲۲٫

[۳]. ر.ک: الاوائل، ۱/۱۹۵٫

[۴]. المستدرک علی الصحیحین، ۳/۱۳۶٫

[۵]. الغدیر، ۳/۹۵-۹۶٫

[۶]. همان، ۲/۳۱۲٫

[۷]. همان، ۳/۲۲۰٫

[۸]. ر.ک: الغدیر، ۳/۲۱۳-۲۲۲؛ ۱۰/۱۵۸-۱۶۴؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ۱/۵۰۳؛ تاریخ بغداد، ۴/۲۲۴؛ مجمع الزوائد، ۹/۱۰۲؛ الاوائل، ۱/۱۹۵؛ وقعه صفّین، ۳۵۵، ۳۶۰؛ مروج الذهب، ۲/۵۹٫

[۹]. المستدرک علی الصحیحین، ۳/۵۰۰؛ حیاه الصحابه، ۲/۵۱۴-۵۱۵٫

[۱۰]. الغدیر، ۹/۱۱۵؛ تاریخ یعقوبی، ۲/۱۴۰٫

[۱۱]. ر.ک: سیره حلبی، ۱/۲۶۷؛ تهذیب الاسماء و اللغات، ۲/۱۸۲٫

[۱۲]. ر.ک: سیره حلبی، ۱/۲۶۸-۲۷۵؛ المناقب، خوارزمی، ۱۸-۲۰؛ سیره دحلان، ۱/۹۱؛ الغدیر، ۳/۲۲۰-۲۳۶؛ حلیه الاولیاء، ۱/۶۶؛ تهذیب تاریخ دمشق، ۳/۴۰۷٫

[۱۳]. ر.ک: النصایح الکفایه، ۷۲-۷۴٫

[۱۴]. ر.ک: الغدیر؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ۳؛ پایان کتاب العثمانیه.

[۱۵]. ر.ک: الاوائل، ۱/۲۰۲٫

[۱۶]. المستدرک علی الصحیحین، ۳۰/۶۶؛ السنن الکبری، ۸/۱۵۳؛ الغدیر، ۵/۳۶۹؛ ۷/۹۲؛ ۱۰/۷-۱۳٫

[۱۷]. ر.ک: سیر اعلام النبلاء، ۱/۲۱۶٫

[۱۸]. ر.ک: ادامه‌ی همین کتاب.

[۱۹]. ر.ک: لسان المیزان، ۱/۳۹۵٫

[۲۰]. سیره حلبی، ۱/۲۷۳؛ سیره دحلان، ۱/۸٫

[۲۱]. سیره حلبی، ۱/۲۷۳٫

[۲۲]. مجمع الزوائد، ۱/۷۶٫

[۲۳]. الغدیر، ۳/۲۴۰٫

[۲۴]. تاریخ الامم و الملوک، ۲/۶۰٫

[۲۵]. سیره حلبی، ۱/۲۷۵؛ سیره دحلان، ۱/۹۰؛ نزهه المجالس، ۲/۱۴۷٫