چالش روش شناختی

برخی از اندیشمندان در دوره های اخیر با توجه به شیوه و راهکارهای قرآنی می کوشند تا به بازخوانی و قرائت تازه ای از قرآن بپردازند و آیات را بر پایه نزول چینش نموده و راهکارهای قرآنی را با توجه به اسباب نزول به دست آورده تا با الگوگیری اقدام به بازسازی برنامه جدید بپردازند. این اقدام هرچند که در مقام عمل با چالش های متعددی روبه روست؛ زیرا از لحاظ نظری با عدم مشروعیت چنین اقدام مواجه است که اتهام تغییر در چینش آیات قرآن که امری توفیقی است یکی از چالش های مهم این دسته از اندیشمندان می باشد؛ افزون بر این که در مقام عملا ناتوان از به دست آوری چینش نزولی می باشند؛ زیرا اسناد و منابع معتبر و قابل قبولی در اختیار نیست تا بتوان بر پایه آن آیات قرآنی را بر پایه نزول چینش کرد و به یک الگوی جامعه سازی بر پایه نزول آیات وحیانی قرآن دست زد. با این همه مشکل اساسی این است که اگر قرآن می خواست نسبت به آینده همین شیوه نزولی را رعایت کند می بایست از چینش دوباره آیات خودداری می ورزید و به جوامع دیگر این امکان را می داد تا با بازخوانی مجدد آیات همانند نزول و تدریج اقدام به برنامه ریزی و بازسازی جامعه خود اقدام کنند. به نظر می رسد که قرآن و پیامبر(ص) به عمد نخواسته اند که چنین حالتی حفظ شود؛ زیرا با تغییر و جابه جایی به عمد آیات و قرار دادن آن در جای دیگر کوشش شد تا این روند نزولی حفظ نشود و امکان دسترسی به آن نیز از میان برود؛ به ویژه می دانیم که چینش آیات در قرآن کنونی توفیقی به امر خدا و عمل رسول(ص) انجام شده است. اکنون این پرسش مطرح می شود که چرا آن الگوی نزولی به هم ریخت و چرا نباید آن را مورد توجه قرار داد؟ به نظر می رسد که جامعه عصر پیامبر(ص) از یک خصوصیت و ویژگی ای برخوردار بوده است که می بایست با روشی دیگر مورد توجه و اتباع قرار گیرد. از این رو قرآن با آن که به صورت دفعی و انزالی بر پیامبر جمله واحده فروفرستاده شده است و همه آن را پیامبر در یک زمان مشخص (مثل ماه رمضان) دریافت کرده است ولی در مقام قرائت و خوانش بر امت و ایجاد امت نمونه و شاهد می بایست آن را در یک مدت بیست و سه ساله بر امت می خواند و آنان را با توجه به مقتضیات و شرایط پرورش می داد. این بدان معناست که نزول تدریجی قرآن با توجه به شرایط و مقتضیات زمانی و مکانی بوده است و با آن که پیامبر(ص) بر همه قرآن آگاه بود می بایست برای قرائت و خوانش هر آیه ای به انتظار وحی می ماند تا وحی مشخص می کرد که کدام زمان بهترین زمان برای خوانش و عمل به آیه است؛ از این رو به پیامبر(ص) فرمان می رسد که نمی بایست در قرائت و خوانش آیاتی که همه را پیش از آن تلقی کرده است تعجیل کند و می بایست در انتظار دستور و فرمان خاص بماند: لاتعجل بالقرآن من قبل ان یقضی علیه وحیه و لا تحرک به لسانک لتعجل به؛ به قرآن و قرائت آیات آن شتاب مکن پیش از آن که وحی آیاتش بر تو پایان یابد و زبانت را به بیانش حرکت مده تا به شتاب آن را بخوانی (طه آیه ۱۱۴).
این ویژگی خاص امت پیامبر(ص) است که می بایست با شیوه دیگری به جامعه نمونه تبدیل شوند از این رو قرآن بر پایه دیگری یعنی تدریجی و با تغییر و جابه جایی آیات نازل می شود و سپس در روند طبیعی آن به دستور پیامبر(ص) در همان جای اصلی خود قرار می گیرد.
در حقیقت آن چه می تواند الگو و برنامه ای برای دیگر مردمان باشد همین چینش نزول دفعی است و امت اسلام می تواند در آینده با همین شیوه نزول دفعی به اهداف خود یعنی جامعه نمونه قرآنی دست یابد و نیازی نیست تا از روش نزول تدریجی بهره گیرد. بنابراین در حوزه روش شناسی می بایست از روش نزولی پرهیز کرد و چینش کنونی را اصالت بخشید و بر پایه آن حرکت کرد. البته این بدان معنا نیست که تفسیر موضوعی و یا دیگر روش ها را در فهم آیات نادیده بگیریم بلکه به این معناست که نباید روش تدریجی و یا ترتیب نزولی را اصالت داد و به هر طریق ولو نامناسب برای به دست آوردن چینش ترتیب نزولی کوشید تا آن را به دست آورده و برنامه های جامعه سازی را بر پایه آن تنظیم و تدوین کرد. به سخن دیگر اگر آن شیوه و روش تدریجی و نزولی برای جوامع دیگر ولو یک جامعه مفید و سازنده بوده است خداوند و رسولش(ص) در ساختار آیات و چینش آن تغییر ایجاد نمی کردند درحالی که چنین کردند و این خود بیانگر آن است که روش کنونی کامل ترین و مفیدترین روش برای رسیدن به جامعه قرآنی است.
بااین همه ما برای رسیدن به جامعه قرآنی می بایست از روش کنونی و آیات قرآنی بهره کامل ببریم. قرآنی که با بیان مصادیق عینی و ملموس می کوشد تا راه رسیدن به هدایت و جامعه کامل و نمونه را همانند انسان کامل و شخصیت سالم قرآنی بیان دارد. دراین نوشتار کوشش ما براین است تا با توجه به انصار نشان دهیم که چگونه آیات وحیانی توانست از مردمان امی و بی قانون و کتاب و هدایت، انسان هایی کامل و جامعه نمونه ای پدید آورد که امت شاهد و الگو برای همه جوامع بشری از گذشته تا آینده باشد.

انصار، جامعه برتر

انصار یاران پیامبر(ص) در شهر مدینه هستند؛ آنان کسانی هستند که با دادن دست یاری به مهاجران مکه به آنها امکان ایجاد یک جامعه نمونه و دولتی مدنی را بخشیدند. مهاجر مکه هنگامی که از مکه به شهر یثرب کوچ کرد تنها و بی کس بود و جز خدایاری و همراهی نداشت. دراین میان اهالی یثرب که مردمانی امی، بی سواد، بی قانون و کتاب بودند و همواره در جنگ و تضاد و کشمکش با یکدیگر به سر می بردند با آموزه های وحیانی و دستورهای پیامبر(ص) توانستند به مردمان با تمدن، فرهنگ، قانون و دولت و مدرن تبدیل شوند. از این رو اسم شهر خویش را به مدینه پیامبر(ص) تغییر نام دادند تا هم بیانگر علقه خود به سازنده این تمدن مدنیت باشند و هم بیان کنند که یک دولت شهر نمونه ای بوده اند که دیگر جوامع می توانند از آن به عنوان سرمشق یاد کرده و از روش آنان استفاده کنند.

ویژگی های انصار

ایثار

قرآن برای آن که خصوصیات جامعه برتر و نمونه را به خوبی ارایه دهد به ویژگی های اهالی جامعه می پردازد و خصوصیات افراد تشکیل دهنده را بیان می کند. از جمله خصوصیات و ویژگی هایی که قرآن برای افراد این جامعه نخستین بیان می کند، یاری و کمک به مهاجرانی است که به این شهر وارد می شوند تا در کنار پیامبر(ص) یک جامعه الگو و نمونه تاریخی را برای کل بشریت بسازند. قرآن بیان می کند که مهاجران در کمک و یاری انصار از هیچ کوشش و تلاشی کوتاهی نمی کنند. از رفتار شگفت ایشان آن که با تمام نیازی که داشتند به نیاز مهاجران پاسخ می دادند و آنان را بر خود مقدم داشته و ایثار می کردند. (حشر آیه ۹) بنابراین ایثار و از خودگذشتگی به عنوان نخستین و مهم ترین خصیصه در جامعه الگو و برتر مطرح است. جامعه ای که افراد آن پیش از رسیدگی به امور خود در اندیشه کمک و یاری دیگران هستند از چنان وسعت قلب و سعه صدری برخوردار می شوند که نمی توان آنان را به چیزی از مجازات ها و تنگناهای اقتصادی مجازات کرد و دشمن این امکان را نخواهد یافت تا از طریق تحریم و محاصره اقتصادی به اهداف خود دست یابد.

محبت

محبت و عشق به همشهریان از مهم ترین جوانب عاطفی انصار است. قرآن بیان می کند که انصار نسبت به همشهریان خود محبت می ورزیدند (همان) این گونه است که همدردی و همدلی به عنوان عوامل اصلی جامعه برتر مطرح می شود، زیرا قرآن بیان می دارد که چگونه انصار در حق همشهریان عشق و محبت می ورزیدند.

دور بودن بخل، حرص و خساست

بخل و حرص و خساست از ایشان دور بود و به هیچ وجه اهل بخل و خساست نبودند. پس هم از نظر ایمانی از چنان جایگاه والایی برخوردار بوده اند و هم از نظر عاطفی و احساسی اهل محبت و عشق به همشهریان خود بوده و هم در مسایل اقتصادی دست یاری و مساعدت به سوی آنان دراز می کردند و در حق همشهریان از هیچ چیزی دریغ نمی ورزیدند.

ایمان

قرآن بیان می دارد که ریشه این الفت و عشق و گذشت و ایثار را می بایست در ایمان و پیشتازی ایشان در این حوزه جست. انسان های باایمان این گونه هستند که اهل عشق و محبت و همدلی و همدردی هستند (توبه آیه ۱۰۰) این گونه است که مناعت طبعی بلند می یابند و چون خدا را مالک هستی و قادر و توانا و همه هستی را میراث خدا می دانند و مشیت او را در فقر و ثروت می بینند نه خوفی از فقر و بی نوایی دارند و نه انگیزه ای برای جمع مال و ثروت در ایشان پدید می آید.

استقامت

در حوزه فضیلت می بایست به خودداری انصار از حسادت ورزیدن اشاره کرد (همان) و این که همواره اهل ایثار بودند. آنان در دشواری هایی همراه پیامبر(ص) و رهبر جامعه بودند و در راه ایمان استقامت می ورزیدند. (توبه آیه ۱۱۷) اطاعت از پیامبر و رهبر را چنان در خود پرورانده بودند که خداوند از آنان به نام اسوه و الگو یاد می کند. (توبه ۱۰۰) بلکه آنان در همه صفات و فضیلت های الگو بودند (همان) زیرا جز رضایت خدا و پیامبر را نمی جستند. از این رو مشمول رافت و رحمت خدا قرار گرفتند (توبه آیه ۱۱۷) ایمان آنان ایمانی حقیقی بود که در همه جا و همه چیز خود را نشان می داد. (انفال آیه ۷۴)
در ایمان انصار همین بس که آنان در آغاز مهاجرت مهاجران همه دارایی خود از خانه و خوراک را دراختیار مهاجران گذاشتند و آنان را در محصولات کشاورزی خود شریک می کردند. حتی برخی از ایشان زمین های پیرامون منازل مسکونی خود را به پیامبر(ص) بخشیدند تا هرگونه که خواست عمل کند. (انساب الاشراف ج ۱ ص ۳۱۸)
این نمونه هایی از رفتار شهروند یک شهر نمونه و امت برتر است که می بایست به عنوان الگوی عینی و ملموس امروز نیز بدان ها عمل شود و از آنان پیروی گردد. در آیاتی از قرآن به مومنان دستور داده می شود تا از روش انصار و مهاجران پیشین الگوبرداری شود و آنان به عنوان سرمشق مورد توجه قرار گیرند. به این معنا که دستور داده شده است که می بایست به عنوان یک واجب رفتار آنان سرمشق قرار گیرد. (توبه آیه ۱۰۰)
پیامبر با امتی که در مدینه با هسته اولیه انصار و همراهی و مهاجران تشکیل می دهد، امت و دولت شهری را بنیاد نهاد که سرمشق همه جوامع است. برای رسیدن به این مطلب که چگونه این امت شکل گرفته است لازم نیست تا با تغییر در روش چینش آیات و بهره گیری از روش ترتیب نزولی به روش مطلوب دست یابیم تا در برنامه ریزی ها از آن بهره بریم بلکه آن چه نیاز بدان ضروری است بهره گیری از روش های رفتار و هنجاری امتی است که این دولت شهر شاهد و نمونه را تشکیل دادند.
البته می توان به عنوان یک دانش نظری و بررسی سیر تحول و تطور جامعه یثربی به جامعه مدنی از تاریخ نزول یاری جست و با بررسی اسناد به شناخت اجمالی دست یافت ولی به دو دلیل این شناخت نمی تواند به طور دقیق به دست آید چنان که نمی توان از آن برای برنامه ریزی و در اصول روشی سود جست؛ زیرا نخست آن دلایل و شواهد تاریخی برای اثبات چینش هر یک از آیات وجود ندارد و هر احتمالی می تواند در اصل روشمند ساختن چالش جدی ایجاد کند و روش پیشنهادی را به عنوان یک روش عقلانی و نقلی در معرض اتهام قرار دهد که روشی بیرون از روش اتخاذی پیامبر(ص) بوده است. دوم این که خداوند و پیامبرش(ص) به عمد و قصد با تغییر چینش آیات وحتی سوره ها به نقلی کوشیدند تا آن روش به شکل دیگری قالب بندی و صورت بندی شود. این صورت بندی جدید است که می تواند برای امت دیگر و آینده مفید و سازنده باشد.
به هر حال بهترین راه کار آن است که با خوانش آیات و بهره گیری از خصوصیات جامعه چنان که قرآن ترسیم و تصویر می کند برنامه را مدون و تنظیم کنیم تا جامعه ای که هم دارای کتاب و قانون است و تنها از برخی از کاستی ها رنج می برد بازسازی نماییم. به این معنا که به جای آغاز کردن از صفر با شناخت از وضعیت کنونی جامعه و شناخت ضعف ها و قوت ها آن را با برنامه های اصلاحی به سوی کمال و جامعه شاهد رهنمون سازیم. آن چه جامعه کنونی ایران اسلامی و یا جهان اسلام نیازمند آن است، برنامه های اصلاحی با بهره گیری از آیات قرآن است نه ساخت جامعه جدید؛ زیرا از زمان پیامبر به یک معنا و مفهوم جاهلیت و امی بودن جوامع از میان رفته است و جوامع در وضعیت همانند وضعیت جوامع پیش از رسالت پیامبر(ص) قرار ندارند تا از صفر آغاز کنیم بلکه می بایست بر پایه شالوده به جا مانده از اسلام به بازسازی و اصلاح بپردازیم و این مهم با روش و چینش کنونی آیات نیز به دست می آید. آن چه جامعه کنونی نیازمند آن است همان چیزی است که امام حسین(ع) در هنگام آغاز نهضت اصلاحی خود بیان داشته است که: انی اخرج لاصلاح امه جدی؛ من برای اصلاح در امت جدم قیام می کنم؛ به این معنا که او نمی خواهد اسلام جدیدی با برنامه های جدیدی ارایه دهد بلکه می کوشد تا امتی که پیامبر(ص) ساخته است را به جهت برخی از کژروی ها اصلاح کند و فسادهای مربوط و مرتبط را از میان برداشته و اصلاحات انجام دهد. بنابراین جامعه کنونی برای آن که دوباره امت شاهد و نمونه گردد تا همانند عصر نبوی(ص) الگوی دیگر جوامع قرار گیرد، اصلاحات همیشگی و دایمی است.