پرسش ۲٫ در برابر کسانی که اندیشه‌ی جدایی دین از سیاست را مطرح می‌کنند، چه پاسخی می‌توان داد؟

در پاسخ به طرفداران اندیشه‌ی جدایی دین از سیاست، استدلال‌های مفصّل و ارزشمندی بیان شده است که پرداختن به تمامی آن‌ها، از حوصله‌ی این نوشتار خارج است؛ از این رو به طور فشرده به بیان چند نکهته بسنده می‌شود:

 

یک: گسترده قوانین اسلام

با توجّه به حجم عظیمی از احکامی اجتماعی و اهداف سیاسی – دینی اسلام، می‌توان هدف‌گیری اصلی این دین مقدّس را شناخت.

امام خمینی (رحمه الله علیه) در این باره می‌فرماید: «اسلام دین سیاست است، با تمام شئونی که سیاست دارد. این نکته برای هر کسی که کمترین تدبّری در احکام حکومتی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی اسلام بکند، آشکار می‌گردد. پس هر که را گمان بر او برود که دین از سیاست جدا است، نه دین را شناخته و نه سیاست را»[۱]. با مروری کوتاه بر قوانین اسلامی و آیات قرآن، روشن می‌گردد که اسلام دینی جامعه و همه سونگر است که تمام ابعاد زندگی انسان (فردی، اجتماعی، دنیایی، اخروی، مادی و معنوی) را در نظر گرفته است و همان‌گونه که مردم را به عبادت و یکتاپرستی، دعوت نموده و دارای دستورات اخلاقی و خودسازی فردی است؛ احکام و دستورات در مورد مسائل حکومتی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، قضایی، امور مربوط به اداره‌ی صحیح جامعه، روابط بین الملل و… دارا می‌باشد.

بدیهی است اجرای چنین احکام و دستوراتی، بدون قدرت اجرایی، امکان‌پذیر نیست. به عبارت دیگر آموزه‌های سیاسی و اجتماعی دین، لزوماً حکومت دینی را نیز به دنبال دارد. حکومت دینی – به معنای صحیح آن- حکومتی است که جامعه را براساس قوانین الهی اداره کند و زمینه‌های رشد استعدادها و امکان رسیدن به انسان‌ها به کمال و ایجاد جامعه‌ای برین، صالح و شایسته را برای مردم آمده سازد و با فسادهای اخلاقی، اجتماعی و… مبارزه کند.

 

دو. سیره‌ی پیشوایان دین

سیره و روش رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نشان‌دهنده‌ی این است که دین از سیاست جدا نیست. آن حضرت ضمن تشکیل حکومت، مسئولیت اجرایی و قضایی آن را نیز بر عهده داشت. امیر مؤمنان علی (علیه السّلام) نیز حکومتی براساس عدل و اجرای دستورات الهی بنا نهاد. حکومت کوتاه مدّت امام حسن (علیه السّلام)، قیام خونین امام حسین (علیه السّلام) و مشروع ندانستن حکومت‌های وقت از سوی دیگر امامان (علیهم السّلام) همه بیانگر این واقعیت است که آموزه‌های سیاسی و «تشکیل حکومت صالح» از ضروریات دین اسلام است.

 

سه. اهداف سیاسی و اجتماعی بعثت انبیاء

در نگاه قرآن، پرداختن به مسائل سیاسی و اجتماعی، اصلاح امور جامعه و برقراری مناسبات عادلانه، از اهداف نبوّت و از تعالیم اسلاسی دین است.

پاره‌ای از آیاتی که بر این مطلب گواهی می‌دهد، عبارت است از:

۱٫‌ «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدیدَ فیهِ بَأْسٌ شَدیدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ»[۲]؛ «به راستی که پیامبران را با پدیده‌های روشنگر فرستادیم و همراه آنان کتاب و میزان نازل کردیم، تا مردم به دادگری برخیزند و آهن را که در آن نیروی سخت و سودهای فراوان برای مردم است، پدید آوردیم».

«وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی‏ کُلِّ أُمَّهٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ»[۳]؛ «و به راستی در هر امّتی، پیامبری فرستادیم که خداوند را بندگی کنید و از پیروی طاغوت دوری جویند».[۴]

 

چهار. مبانی قرانی رابطه‌ی دین و سیاست

۱.‌ اختصاص حاکمیّت، ولایت و سرپرستی همه‌ی جانبه‌ی مادی، معنوی، دنیوی و اخروی برای خدا، رسول و اولیای خاصّ او: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ هُمْ راکِعُونَ‏»[۵]؛ «سرپرست و ولی شما تنها خدا و پیامبر او است و کسانی که ایمان آورده‌اند؛ همان کسانی که نماز به پا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌پردازند».

۲.‌ اثبات امامت و رهبری سیاسی-اجتماعی برای پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، امام (علیه السّلام) و منصوبان از ناحیه‌ی آنان: «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى‏ أَهْلِها وَ إِذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ»[۶]؛ «و خداوند به شما فرمان می‌دهد که امانت‌ها را به صاحبانشان بدهید و هنگامی که میان مردم داوری می‌کنید، به عدالت داوری بکنید».

توضیح این‌که امانت در قرآن، گسترده‌ی وسیعی دارد و یکی از مهمترین عرصه‌های آن، مسئله‌ی امامت و رهبری است. امام رضا (علیه السّلام) در تفسیر این آیه، می‌فرماید: «اهل امانت امامان هستند؛ هر امامی امانت رهبری را باید به امام بعد از خود بسپارد…»[۷]

۳٫‌ اثبات حکومت و خلافت در زمین برای برخی از پیامبران گذشته؛ مانند حضرت داوود (علیه السّلام) و سلیمان (علیه السّلام) «یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلیفَهً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ»[۸]؛ «ای داود! ما تو را خلیفه در زمین قرار دادیم، پس در میان مردم به حق داوری کن».

۴.‌ قرآن، داوری و فصل خصومت میان مردم را از وظایف پیامبران الهی معرّفی می‌کند: «وَ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ إِذْ یَحْکُمانِ فِی الْحَرْثِ»[۹]؛ «و داود و سلیمان هنگامی که درباره‌ی کشتزاری داوری می‌کردند…».

۵٫‌ دعوت به کار شورایی و جمعی کردن: «وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ»[۱۰]؛ «در کارها با آنان مشورت کن؛ امّا هنگامی که تصمیم گرفتی، {قاطع باش و} بر خدا توکّل کن».

۶٫‌ مبارزه با فساد و تباهی، ظلم‌زدایی و عدل‌گستری از وظایف اصلی اهل ایمان است: «وَ لا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ»[۱۱]؛ «بر ظالمان تکیه نکنید که موجب می‌شود آتش شما را فرا گیرد».

۷٫‌ احترام به حقوق انسان‌ها و کرامت بخشی به انسان از اصول سیاست ادیان الهی است: «وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی‏ آدَمَ…»[۱۲]؛ «ما آدمی زادگان را گرامی داشتیم…».

۸٫‌ امر به جهاد و مبارزه‌ی با طاغوت‌ها، مستکبران و ستمگران و لزوم تهیه‌ی امکانات دفاعی: «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ»[۱۳]؛ «ای پیامبر! با کفّار و منافقان پیکار بکن و بر آنان سخت بگیر». «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُمْ»[۱۴]؛ «هر آنچه از نیروی سلاح و اسبان آماده می‌توانید برای تهدید دشمنان خداوند و دشمنان خودتان فراهم سازید».

«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَکُمْ فَانْفِرُوا ثُباتٍ أَوِ انْفِرُوا جَمیعاً»[۱۵]، «ای اهل ایمان، سلاح جنگ برگیرید و آن‌گاه دسته دسته یا با هم برای جهاد بیرون روید». «وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ»[۱۶]؛ «چرا در راه خدا جهاد نمی‌کنید»…

۹٫‌ عزّت و آقایی را مخصوص خدا و اهل ایمان دانستن و نفی هر گونه سلطه و ذلّت پذیری: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تُطیعُوا الَّذینَ کَفَرُوا یَرُدُّوکُمْ عَلى‏ أَعْقابِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرینَ‏»[۱۷]؛ «ای کسانی ایمان آورده‌اید! اگر از کسانی که کافر شده‌اند اطاعت کنید، شما را به گذشته‌هایتان باز می‌گردانند و سرانجام زیانکار خواهید شد».

۱۰٫‌ اثبات سلطنت و حکومت برای برخی از حاکمان صالح و عادل؛ مانند طالوت و ذوالقرنین: «وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلِکاً»[۱۸]؛ «و پیامبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را برای زمامداری شما معبوث کرده است».[۱۹]

از آنچه گذشت روشن می‌شود که بخش عظیمی از معارف و آموزه‌های اسلامی شامل مسائل سیاسی-اجتماعی است. و نه تنها تعیین خطّ مشی‌های مهمّی در این باره از سوی خداوند انجام شده است؛ بلکه مأموریت رهبری و اجرای سیاسیت‌های تعیینی، از سوی خداوند بر عهده‌ی پیامبران و دیگر اولیای الهی و مؤمنان برجسته، نهاده شده است.

به تعبیر حضرت امام (رحمه الله علیه) «آن‌قدر آیه و روایت که در سیاست وارد شده است، در عبادت وارد نشده است. شما از پنجاه و چند کتاب فقه را ملاحظه کنید؛ هفت، هشت تایش کتابی است که مربوط به عبادات است. باقی‌اش مربوط به سیاسات و اجتماع و معاشرات و این‌طور چیزها است. ما همه‌ی آن‌ها را گذاشتیم کنار و یک بُعد را، بُعد ضعیفش را گرفتیم.»[۲۰]


[۱]– صحیفه‌ی نور، ج ۱، ص ۶٫

[۲]– حدید (۵۷) آیه ۲۵٫

[۳]– نحل (۱۶) آیه ۳۶٫

[۴]– برای آگاهی بیشتر ر. ک: عبدالله، انتظار بشر از دین، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه‌ی اسلامی.

[۵]– مائده (۵) آیه ۵۵ و ر.ک: یوسف (۱۲)، آیه ۴۰؛ مائده (۵)، آیه ۴۲ و ۴۳٫

[۶]– نساء (۴)، آیه ۵۸ و ر. ک: مائده (۵)، آیه ۶۷٫

[۷]– الشّیخ عبد علی بن جمعه العروسی الحویزی، تفسیر نور الثّقلین، ج ۱، ۴۹۶٫

[۸]– ص (۳۸)، آیه ۲۶ و ر.ک: همان، آیه ۲۰؛ نمل (۲۷)، آیه ۲۶ و ۲۷؛ نساء (۴)، آیه ۵۴٫

[۹]– انبیاء (۲۱) آیه ۷۸ و ر. ک: نساء (۴)، آیات ۵۸ و ۶۵؛ مائده (۵)، آیه ۴۲؛ انبیاء (۲۱)، آیه ۷۸؛ انعام (۶)، آیه ۸۹٫

[۱۰]– آل عمران (۳)، آیه ۱۵۹ و ر.ک: شوری (۴۲)، آیه ۳۸٫

[۱۱]– هود (۱۱)، آیه ۱۱۳ و ر. ک: نساء (۴)، آیه ۵۸؛ نحل (۱۶)، آیه ۹۰؛ ص (۳۸)، آیه ۲۸؛ حج (۲۲)، آیه ۴۱؛ بقره (۲)، آیه ۲۷۹٫

[۱۲]– اسراء (۱۷)، آیه ۷۰ و ر.ک: اعراف (۷)، آیه

[۱۳]– تحریم (۶۶)، آیه ۹ و ر. ک: اعراف (۷)، آیه ۵۶؛ آیه ۲۱۸٫

[۱۴]– انفال (۸)، آیه ۶۰٫

[۱۵]– نساء (۴)، آیه ۷۱٫

[۱۶]– همان، آیه ۷۵٫

[۱۷]– آل عمران (۳)، آیه ۱۴۹ و ر.ک: منافقون (۶۳)، آیه ۸؛ محمّد (۴۷)، آیه ۳۵؛ هود (۱۱)، آیه ۱۱۳؛ آل عمران (۳)ف آیه ۱۴۶٫

[۱۸]– بقره (۲)، آیه ۲۴۶ و ۲۴۷ و ر.ک: کهف، آیات ۸۳-۹۸٫

[۱۹]– برای آگاهی بیشتر ر.ک: عبّاسعلی عمید زنجانی، مبانی اندیشه‌ی سیاسی اسلام، فصل ۵، اندیشه‌ی سیاسی در متون اسلامی؛ آیه الله مکارم شیرازی، پیام قرآن (تفسیر موضوعی)، ج ۹ و ۱۰٫

[۲۰]صحیفه‌ی نور، ج ۲، ص ۱۸۰٫