الا یاران من، میعاد گاه داور است، این جا

بدن ها غرق خون، سرها جدا از پیکر است، این جا

 

ملک قرآن بخوان در خاک روح انگیز این وادی

که هفتادو دو گل از باغ عترت پرپر است، این جا

 

نیازی نیست گل ریزد، کسی در مقدم مهمان

که صحرا لاله گون از خون فرق اکبر است، این جا

 

مگر نه در نماز عشق می باید وضو از خون

وضوی من زخون حلق پاک اصغر است، این جا

 

شود جان عموئی همچو من، قربانی قاسم

که مرگ سرخ بر وی از عسل شیرین تر است، این جا

 

شود حل مشکل بی آبی اطفال معصومم

که سقا با دو چشم خونفشان، آب آور است، این جا

 

نه تنها از تن مردان جنگی، سر جدا گردد

به نوک نیزه، طفل شیرخوارم را سر است، این جا

 

مبادا کس در این صحرای خونین نام آب آرد

جواب «العطش»  شمشیر و تیر و خنجر است، این جا

 

الهی! دخت زهرا، پای در گودال نگذارد

که کعب نی جواب «یا اخا»ی خواهر است، این جا

 

 به عمر خود، مزن غیر از در این خانه را، «میثم»!

زیارت گاه دل تا صبح روز محشر است، این جا

 

شاعر: غلامرضا سازگار (میثم)