افتخار میکنم بیل دستم گرفتم
شهید مهدی باکری
آقا مهدی کسی نبود که با کت و شلوار شیک بیاید، دستش را به کمرش بزند و دستور بدهد.
با یک لباس معمولی آمد و پیش ما و گفت: «شماها را امروز فرستادهاند؟»
فکر کردیم از خودمان است.
یکی به او گفت: «آره، آن بیل را بردار بیار اینجا مشغول شو!»
او هم به روی خودش نیاورد. رفت بیل را برداشت و شروع کرد به کار.
دو – سه نفر آمدند گفتند: «آقای شهردار! شما چرا؟»
گفت: «من و آنها ندارد، کار نباید زمین بماند.»
ما هم از خجالت رفتیم بیل را از او بگیریم، نگذاشت. گفت: شماها خیلی زحمت میکشید. من افتخار میکنم بیل دستم بگیرم. این جوری حس میکنم با هم هیچ فرقی نداریم. حس میکنم کار شما کار من است، شهر شما شهر من است.
رسم خوبان ۲۰ – فروتنی و پرهیز از خودبینی، ص ۱۰۲٫ / شهرداران آسمانی، ص ۲۵٫
پاسخ دهید