این حدیث قدسی را زیاد شنیدید، ولی روی آن تأمّل بفرمایید. خدا می‌گوید: «عَبدى أطِعنى»،[۱] بنده‌ی من بیا سبک زندگی خود را این‌طور که شرع می‌گوید و من برای شما فرستادم، حلال و حرام خود را برای شما فرستادم، اخلاق و امتیازات اخلاقی را برای شما برشمردم، ارزش‌های انسان و ارزش‌های اخلاقی را برای شما فرستادم تغییر بده. این برنامه‌ای که من در فکر، در اخلاق، در عمل برای شما فرستادم، خود من برای شما فرستادم، خود من برای شما طرّاحی کردم، خود من برای شما برنامه ریزی کردم. این برنامه‌ی من را قبول کن و در زندگی خود این را عملی کن، من تو را مثل خود قرار می‌دهم.

خدا می‌گوید، خالق می‌گوید. می‌گوید من در خزائن خود قدرت دارم، علم دارد، حلم دارم، کرامت دارم، همه چیز دارم. این همه چیز خود را، دارایی خود را به تو می‌دهم. می‌خواهم تو را امین خود قرار دهم، تو امین الله می‌شوی. تمام صفات خود را به تو می‌دهم. «عَبدى أطِعنى حتّى أجعَلَکَ مِثلى‏»، بنده‌ی من اطاعت من را بکن، من تو را آیینه‌ی خود قرار می‌دهم.

در چه جهتی است؟ در این جهت «فانّى أقولُ کُن فَیَکون فَأنتَ تَقولُ کُن فَیَکون‏»، من به هر چیزی بگویم باش، می‌شود. من سبب ساز هستم، من سبب سوز هستم. «تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِکَ الْأَسْبَاب‏»،[۲] من در کارهای خود احتیاج به قشون ندارم. بخواهم یک کسی را پیروز کنم نیازی نیست یک لشکر بفرستم. نه، به یک مرغ کوچک و به یک پرنده‌ی کوچک می‌گویم از این سنگ ریزه‌ها بردار و به سر این شخص بزن. امّا به این هم احتیاج ندارم. خدای متعال بخواهد جهانی را نابود کند اراده کند همه نابود می‌شوند. اراده‌ی من کار می‌کند، اسباب احتیاج ندارم. اراده‌ی من سبب ساز است، اراده‌ی من سبب سوز است.

 


[۱]– قصص الأنبیاء، ص ۸۰۱٫

[۲]– الصّحیفه السّجّادیّه، ص ۵۴٫