بدون تردید یک پیوند تنگاتنگی میان تشکیل حکومت و «مدیریت» وجود دارد؛ زیرا ارکان اساسی حکومت توسط مدیران و برنامه‌ریزان سامان‌دهی و مدیریت می‌ شود؛ امروز مسأله «مدیریت» در کانون توجّه و اهتمام انسان معاصر است به گونه ای که برخی عصر ما را «عصر مدیریت» می‌ گویند.

کتاب ارزشمند نهج البلاغه در بردارنده گوهرهای ارزشمندی است که می‌ توان به عنوان منشور مدیریت به همه انسان‌ها با هر کیش و مذهبی و با هر گرایش و حزبی ارائه نمود.[۱] چنان‌که امروزه عهدنامه امام علی(علیه السلام) به مالک اشتر به عنوان منشور اخلاقی و مدیریتی در سازمان ملل مطرح شده است.

در ذیل به برخی از مهمترین و برجسته ترین اصول مدیریت علوی می‌ پردازیم:

۱ – دور اندیشی و تدبیر

از مهمترین شاخصه های مدیریت درست، برنامه‌ریزی و دوراندیشی و توجه به پیامدها و آثار مطلوب یا نامطلوب تصمیم‌هاست؛ امیرمؤمنان درباره اهمیت دوراندیشی می‌ فرمایند:

«الظّفر بالحَزم، والحزمُ بـأِجاله الرّأی، والرّأی بتحصین الأسرار»؛[۲] «پیروزی در گرو دوراندیشی، و دوراندیشی در گرو به کار انداختن فکر و اندیشه؛ و اندیشه در گروِ حفظ اسرار است».

مدیر موفق و دوراندیش کسی است که فکر و اندیشه خود را در اطراف و جوانب یک موضوع به جولان در آورده و دقیق همه ابعاد و زوایای آن را مورد مطالعه و بررسی قرار می‌ دهد تا بتواند تصمیمی درست و پایدار بگیرد. البته اندیشه‌ورزی و دور اندیشی پیوند تنگاتنگی با حفظ اسرار و رازهای مربوط به سازمان دارد. علی(علیه السلام) درباره آثار و پیامدهای دوراندیشی می‌ فرمایند:

«ثمره التفریط النّدامه، و ثمره الحزمِ السّلامه»؛[۳] «نتیجه کوتاهی و تقصیر در امور پشیمانی است؛ و میوه دوراندیشی سلامت و درستی است».

امام(علیه السلام) در این فراز «حزم» و دور اندیشی را در مقابل «تفریط» و کوتاهی قرار می‌ دهند؛ و این یعنی انسان دوراندیش به خط اعتدال و میانه‌روی نزدیک است و هر چه انسان از تدبیر و آینده‌نگری و دوراندیشی فاصله بگیرد از اعتدال فاصله گرفته است.

نکته مهم آن که از آثار مثبت دوراندیشی، پرهیز از شتابزدگی یا سهل‌انگاری یا لجاجت در تصمیم ها است؛ امیرمؤمنان به مالک اشتر این‌گونه می‌ فرمایند:

«إیّاک و العَجَله بالأمور قبل أوانها، أو التّسقّط فیها عند إمکانها، أو اللّجاجه فیها إذا تنکّرت، أو الوهن عنها إذا إستوضَحَتْ. فَضَعَ کلَّ أمرٍ موضعه، و أوقِع کلّ أمرٍ موقعَه»؛[۴] «بپرهیز از شتاب کردن در کار پیش از رسیدن زمانش، و سهل‌انگاری در آن وقتی که انجامش ممکن شده، و لجاجت و اصرار در آن هنگامی که ابهام‌انگیز باشد، و سستی در آن، زمانی که آشکار شده باشد. هر چیزی را در جای خویش بگذار، و هر کار را در جای مناسب خویش قرار بده».

آری شتاب‌زدگی درباره کار یا تصمیمی که وقتش نرسیده، و یا کوتاهی و سهل‌انگاری در کار یا تصمیمی که به جا و به موقع است و نیز لجاجت در تصمیم های مبهم و نادرست از مهمترین آفات مدیریت به شمار می‌ آید.

همچنین امام علی(علیه السلام) درباره ویژگی های مثبت مالک اشتر که از مدیران برجسته و موفق حضرت بوده می‌ فرمایند:

«مالک اشتر کسی نیست که بیم سستی و یا خطا و لغزش بر او رود و در جایی که شتاب باید کرد، کندی کند، و یا در جایی که درنگ باید کرد، شتاب کند.»[۵]

۲ – اصل شایسته سالاری

گزینش مدیران بایستی بر پایه صلاحیت ها و شایستگی ها باشد و در یک سخن انسان های متعهد و متخصص بایستی زمام امور را در جامعه به دست گیرند تا جامعه اسلامی به قله های سعادت و نیک بختی دست یابد. امام علی(علیه السلام) در توصیه به مالک اشتر این‌گونه می‌ فرمایند:

«در امور کارگزاران خود بنگر، آنان را با آزمایش [و تحقیق در صلاحیت] به کار بگمار، نه از روی میل خود و بی مشورت با دیگران، زیرا پیروی از هوا و هوس و خود رأیی مجموعه ای از شاخه های ستم و خیانت است. کارگزارانت را از میان گروهی برگزین که اهل تجربه اند و حیا و شرم دارند، از خاندان های صالح و آنان که در اسلام پیش قدم ترند، زیرا اخلاق اینان بزرگوارانه تر، و آبرویشان محفوظ تر، و طمعشان کمتر، و در ارزیابی سرانجام کارها ژرف اندیش ترند (دوراندیش هستند)»[۶]

دو ویژگی «با تجربه بودن» و «با حیا بودن» نشانگر دو شرط اصلی هر مدیر یعنی تخصص و خبرگی؛ و تعهّد و خویشتن‌داری است. همچنین از سخن امام(علیه السلام) استفاده می‌ شود که بدون آزمایش و سنجش نباید به کسی مسؤولیتی سپرد؛ بلکه نخست توانمندی و خبرگی او باید احراز شود سپس به او مسؤولیتی واگذار گردد.

امام(علیه السلام) در فراز دیگری مالک اشتر را این‌گونه سفارش می‌ کنند:

«در برگزیدن دبیران و مدیران به فراست و اعتماد و حسن ظنّ خود تکیه مکن، زیرا مردان با ظاهرآرایی و خوش خدمتی نظر حاکمان را به خود جلب می‌ کنند، اما در پس این ظاهر نیکو و خوش خدمتی خبری از خیرخواهی و امانت داری نیست. آنها را به مسئوولیت ها و کارهایی که برای حاکمان پیش از تو بر عهده داشته اند آزمایش کن، و از میانشان به کسی روی آور که در میان توده های مردم اثری نیکوتر نهاده و در امانت داری شناخته شده تر است.»[۷]

امام(علیه السلام) به ظاهر فریبی برخی از کارگزاران هشدار داده و معیار گزینش را پیشینه درخشان و مؤثّر بودن آنها در عامه مردم و امانت‌داری آنها می‌ دانند.

امام علی(علیه السلام) درباره این‌که انسان های ناشایست و بی کفایت زمام امور جامعه را به دست گیرند هشدار می‌ دهند و می‌ فرمایند:

«و لکنّنی آسی أن یلی أمر هذه الأمّه سفهاؤها و فُجّارها، فیتّخذوا مال الله دُولاً و عبادَهُ خَوَلاً و الصّالحین حرباً و الفاسقین حزباً»[۸]؛ «اما دریغم می‌ آید که حکومت این امت به دست بی خردان و بدکاران آنان افتد، و مال خدا را میان خود دست به دست بگردانند، و بندگان خدا را به بردگی گیرند، و با صالحان بجنگند، و فاسقان را همدست خود سازند.»

ازاین‌رو توانمندی و کاردانی یکی از ویژگی های مهم یک مدیر است که امیرمؤمنان بر آن تأکید می‌ فرمایند:

«أیها الناس، إنّ أحقّ النّاس بهذا الأمر أقواهم علیه، و أعلَمَهُم بأمر اللهِ فیه»؛[۹] «ای مردم! سزاوارترین فرد به خلافت و حکومت کسی است که از همه بر این کار تواناتر، و به احکام خدا در این باره داناتر باشد»

امام(علیه السلام) با تکیه بر اصل شایسته‌سالاری فرودستان شایسته و کاردان را بر مسند قدرت نشاندند و فرادستان بی لیاقت و زیاده خواه را به زیر کشاندند؛ ایشان در این باره می‌ فرمایند:

«سوگند به خدایی که پیامبر را به حق بر انگیخت، شما در هم آمیخته شده غربال می‌ گردید، و مانند حبوباتی که در دیگ جوشان است بالا و پایین می‌ شوید، تا آنجا که پایین دست هایتان بالا آیند، و بالا دست هایتان به زیر کشیده شوند و عقب افتاده ها که کوتاهی کردند جلو افتند، و کسانی‌که از پیش جلو افتاده بودند عقب بمانند»[۱۰]

آری امام(علیه السلام) در زمان حکومت کوتاه خود معیارهای عصر جاهلیت را کنار زدند و معیارهای انسانی و الهی را جایگزین آن نمودند.

۳ – اصل تقسیم کار

واگذاری وظایف و مسؤولیت ها بر اساس ظرفیت ها و توانمندی افراد یکی از ویژگی های مدیر موفق است؛ مدیری که همه بار مسؤولیت و تکالیف را خود به تنهایی تحمل می‌ کند و از واگذاری کارها به انسان های شایسته خودداری می‌ کند؛ نمی‌ تواند مجموعه زیر دست خود را به طور پسندیده سامان‌دهی کند؛ امیرمؤمنان علی(علیه السلام) درباره تقسیم کار و تفویض مسؤولیت، به فرزند عزیزشان امام حسن مجتبی(علیه السلام) این‌گونه سفارش می‌ کنند:

«وأجعل لکلّ انسانٍ من خَدَمک عملاً تأخذه به؛ فأنّه أَحری أن لا یتواکلوا فی خدمتک»؛[۱۱] «برای هر یک از خدمت گزاران خود وظیفه ای مشخص کن که مسؤول آن باشد، زیرا این کار سبب می‌ شود که هر کدام کار را بر عهده دیگری نیندازند».

آری مهمترین پیامد تقسیم کار آن است که کارگزاران کار را بر عهده دیگری نگذاشته و هر کدام حدّ و مرز وظایف خویش را بشناسند و به نحو احسن آن را انجام دهند.

امام(علیه السلام) در عهدنامه خویش به مالک اشتر این‌گونه می‌ فرمایند:

 «بر سرِ هر یک از کارهایت رئیسی از ایشان بگمار، کسی که بزرگی کار ناتوانش نسازد، و بسیاری کارها پریشان خاطرش نکند. اگر در دبیران تو ایرادی باشد و تو از آن غافل باشی، تو مسؤول آن خواهی بود.»[۱۲]

۴ – اصل تشویق و تنبیه

یکی از شیوه های مهم مدیریتی توجه به عملکرد مدیران و کارگزاران و ارزیابی آنهاست؛ بدین معنی که مدیری که وظیفه خود را به بهترین شکل انجام داده و تمام تلاش و فکر و نیروی خود را در دستیابی به اهداف ترسیم شده، به کار می‌ گیرد، نباید با مدیر کم کار و بی تدبیر و لغزش کار یکسان نگریسته شود؛ بلکه بایستی مدیر پرتلاش و موفق مورد تشویق و تکریم قرار گرفته و مدیر نالایق و ناشایست مورد بازخواست و تنبیه قرار گیرد؛ علی(علیه السلام) به زیبایی به مالک اشتر در این باره هشدار می‌ دهند:

«و لا یکوننّ المُحسنُ و المسیئُ عندک بمنزلهٍ سواءٍ، فأنّ فی ذلک تزهیداً لأهل الأحسان فی الأحسان، و تدریباً لأهل الأساءه علی الأساءَه! و ألزِم کلّاً منهم ما ألزَمَ نفسه»؛[۱۳] «نیکوکار و بدکار نزد تو در منزلت و جایگاه برابر نباشند، که این امر نیکوکار را به نیکوکاری بی میل و بی انگیزه سازد، و بدکاران را به بدکاری تشویق نماید. به هر یک همان کن که خود را بدان ملتزم کرده اند».

اصل قدرشناسی و تقدیر از مدیران شایسته و کارآمد و وظیفه شناس باعث تقویت و انگیزه بیشتر آنها در انجام وظایف خواهد بود.

امام(علیه السلام) درباره قدردانی و ستایش مدیران وظیفه شناس این‌گونه به مالک اشتر سفارش می‌ کنند:

 «پی در پی آنها را ثنا و ستایش کن، و رنج و تلاش کسانی را که کوشیده اند بر زبان آور، زیرا فراوان سخن گفتن از کارهای نیکشان شجاع و دلیر را به هیجان و جنبش می‌ آورد، و از کارماندگان را به تلاش تشویق می‌ کند، اگر خدا بخواهد.»[۱۴]

۵ – اصل نظارت مستمرّ

یکی از ویژگی های بنیادین در مدیریت اسلامی؛ نظارت و بازرسی دقیق عملکرد کارگزاران است؛ نظارت دقیق باعث آفت شناسی و آسیب شناسی تصمیم ها و رفتارهاست و از بسیاری از فریبکاری ها و انحرافات جلوگیری می‌ کند. امیرمؤمنان علی(علیه السلام) به مالک اشتر توصیه می‌ کنند که بر کارگزاران خود مأموران مخفی بگمار تا عملکرد آنها را برای تو گزارش دهند؛ این مأموران مخفی بایستی راستگو و وفادار باشند:

«آنگاه کارهای کارگزاران خود را بررسی کن، و جاسوسانی راستگو و وفادار بر آنان بگمار، زیرا مراقبت تو از کارهای آنان سبب امانت داری و مدارای ایشان با مردم است. معاونان خویش را با دقت زیر نظر بگیر اگر یکی از آنان دست به خیانت گشود و جاسوسان تو به اتفاق، آن را گزارش کردند، برای اثبات آن جرم کافی است و نیازی به شاهد دیگر نیست، او را تنبیه بدنی کن، و آنچه را به دست آورده از او بگیر و او را به ذلّت و خواری درآور، و نشان خیانت بر او بگذار، و طوق ننگ بر گردنش بیاویز»[۱۵]

البته این قرار دادن جاسوس و بازرس مخفی مخصوص کارگزاران است و ارتباطی با زندگی توده های مردم ندارد. به بیان دیگر مردم نبایستی در فضای جامعه احساس کنند که یک فضای سنگین امنیتی و پلیسی حاکم است؛ در عین حال کارگزاران بایستی زیر ذره بین نظارت باشند.

امام علی(علیه السلام) با شدّت و تندی خیانت کاری و تضییع حقوق مردم بیچاره را نکوهش کرده و این‌گونه می‌ فرمایند:

«آن که امانت را مهم نشمارد، و در آن خیانت کند و جان و دین خود را از لوث آن پاک نسازد، خود را در دنیا در ذلت و خواری افکنده و در آخرت ذلیل تر و خوارتر خواهد بود. همانا بزرگ ترین خیانت، خیانت به مردم، و رسواترین دغل کاری، دغل کاری با پیشوایان است»[۱۶]

امیرمؤمنان در همه مناطقی که کارگزاری را نصب فرموده بودند، همواره یک مأمور مخفی و چشم پنهانی را بر او می‌ گماردند تا عملکرد و رفتار او را مراقبت نموده و به ایشان گزارش دهد؛ به عنوان مثال در نامه ای به قُثم ابن عباس می‌ نگارند:

«فأنّ عینی بالمغرب کتب اِلیّ یعلمنی أنه…»؛[۱۷] «جاسوس من در مغرب به من نوشت و من را با خبر کرده از قضیه ای».

از این نامه به دست می‌ آید که امام(علیه السلام) حتی برای کارگزارانی که در دوردست ترین مناطق اند مأموران و بازرسان مخفی و امانت‌داری را گمارده اند.

۶ – پرهیز از خودمحوی و استبداد

امیرمؤمنان این‌گونه به مالک اشتر می‌ فرمایند:

«فریاد مزن که من امیر شما هستم، فرمان می‌ دهم و باید اطاعت شوم، که این کار دلت را تباه و دینت را سست و دگرگونی نعمت ها را نزدیک می‌ سازد. هرگاه سلطه و قدرتی که داری در تو نخوت یا تکبّری پدید آورد، به عظمت سلطنت خداوند که بالاتر از توست بنگر و قدرتش بر تو را ببین که تو آن اندازه بر خودت قدرت نداری. این توجه، آتش غرورت را فرو می‌ نشاند، و تندی تو را فروکش می‌ سازد، و عقل از دست رفته ات را به تو باز می‌ گرداند.»[۱۸]

راه کاری که امام(علیه السلام) در هنگام غرور و نخوت و مستی قدرت به کارگزاران پیشنهاد می‌ کنند، همان توجه به عظمت و سلطه خداوند بر همه آفرینش است؛ دیدن عظمت و تدبیر زیبای خداوند باعث تعدیل و توازن روحی و اخلاقی مدیر شده و سرمستی او را مهار می‌ کند. ازاین رو بر کارگزاران واجب است که پیوند ژرف و عاشقانه ای با سرچشمه زیبای هستی یعنی خداوند متعال داشته باشند، تا همواره عظمت و بزرگی او را فراموش نکنند.

در فرازی دیگر امام علی(علیه السلام) به مالک می‌ گویند:

«بپرهیز از خودپسندی و تکیه برآنچه تو را به خودپسندی کشاند، و نیز بترس از دوستی ستایش و تمجید مردم از تو. زیرا این امور در نظر شیطان از مطمئن ترین فرصت‌هاست برای آن‌که نیکی نیکوکاران را تباه سازد.»[۱۹]

یکی از شاخه های خودمحوری لجاجت و ستیزگی است؛ امام(علیه السلام) می‌ فرمایند:

«اللّجاجهُ تَسُلّ الرّأی»؛[۲۰] «لجاجت و ستیزه‌جویی تدبیر را تباه می‌ کند»

یک مدیر موفق از لجاجت و پافشاری بر راه و روش نادرست به دور است.

۷ – جلوگیری از چاپلوسی و تملّق

امام علی(علیه السلام) به مالک اشتر تأکید می‌ کنند که اطرافیان تو باید کسانی باشند که نواقص و کاستی ها و اشتباهات تو را یادآوری کنند و از انتقادات سازنده دریغ نکنند:

«باید برگزیده تو کسی باشد که از همه به گفتن سخن تلخ حق گویاتر است، و در اموری که در اثر هوای نفس از تو سر می‌ زند و خداوند بر اولیائش نمی‌ پسندد، کمتر یاریت دهد، در هر کجا که باشد»[۲۱]

سپس امام(علیه السلام) در ادامه این‌گونه می‌ فرمایند:

«وَ الْصَق بأهل الوَرع و الصِّدق، ثم رُضهُم علی أنْ لا یُطرُوکَ و لا یَبجَحوک بباطلٍ لم تفعله، فأنّ کثره الأطراءِ تُحدثُ الزّهوَ و تُدنی مِن العزّه»؛[۲۲] «به پارسیان و راستگویان بپیوند، و آنان را چنان پرورش ده که تو را فراوان نستایند و به کاری که نکرده ای بیهوده شادمانت نسازند. زیرا ستایش فراوان؛ کبر و نخوت پدید آورد و آدمی را به سرکشی کشاند.»

۸ – اصل رعایت انصاف و عدالت

امیرمؤمنان درباره ترجیح ندادن خویشان و نزدیکان در امکانات و مزایا و رعایت انصاف به مالک می‌ فرمایند:

«مالک میان خدا و مردم از یک سو، و خود و خویشان نزدیکت و هر کس از رعیت که دوستش داری از سوی دیگر، انصاف را رعایت کن، که اگر انصاف نَوَرزی ستم کرده ای، و هر که به بندگان خدا ستم کند، خدا به جای بندگانش دشمن اوست، و هر کس خداوند دشمن او باشد عذرش را باطل نماید. چنین کسی به جنگ با خدا برخاسته مگر آنکه از ستم دست بر دارد و یا توبه نماید. هیچ چیزی مانند ستمکاری نعمت خدا را دگرگون نمی‌ سازد، و کیفر او را سرعت نبخشد، زیرا خداوند دعای ستمدیدگان را می‌ شنود، و در کمین ستمکاران است.»[۲۳]

امام(علیه السلام) در فرازی دیگر می‌ فرمایند:

«حق» را برای هر کسی که لازم باشد، از نزدیک و دور، رعایت نما، و در این راه شکیبایی بورز و پاداش خویش را به حساب خدا بگذار. هر چند اجرای حق به زیان خویشان و نزدیکانت باشد. در این کار آنجا که بر تو سنگین و گران می‌ آید، جویای عاقبتش باش که رعایت حق سرانجام خوش و پسندیده ای دارد»[۲۴]

۹ – اصل مردم داری و مهرورزی

علی(علیه السلام) به مالک می‌ فرمایند:

«و أشعر قلبک الرّحمه للرّعیه و المحبّه لهم و اللّطف بهم، و لا تکوننَّ علیهم سبُعاً ضاریاً تغتنم أکلهم، فأنّهم صنفان: إمّا أخٌ لک فی الدّین أو نظیرٌ لک فی الخلق»؛[۲۵] «مهربانی و محبت ورزیدن و لطف به رعیت را در دل خود جای ده، و با آنان چونان حیوان درّنده مباش که خوردنشان را غنیمت بشماری. زیرا رعیت دو دسته اند: یا برادر ایمانی تو هستند، و یا نظیر تو در آفرینش (هم نوع تواند)»

یکی از جلوه های مردمی بودن کارگزاران دیدارهای مستقیم آنها با مردم است که در فضایی کاملاً آرام و بدون هول و هراس باید باشد؛ امیرمؤمنان(علیه السلام) در این باره به مالک می‌ فرمایند:

«بخشی از وقت خود را برای مراجعه نیازمندان قرار ده، و در آن وقت خود را از هر کار دیگری فارغ گردان، برای آنان مجلس عمومی قرار بده، و در آن مجلس برای خدایی که تو را آفریده تواضع کن، و سپاهیان و یاران خود از نگهبانان و محافظان را از این مجلس دور ساز، تا سخنگوی ایشان بدون بیم و هراس و بی لکنت زبان با تو سخن گوید که من از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در موقعیت های گوناگون شنیدم که فرمود: «امتی که در آن حق ضعیف از قدرتمند، بی هراس و لکنت زبان گرفته نشود، به پاکی و قداست نخواهد رسید». آن‌گاه درشت‌گویی یا نادرست سخن گفتن آنان را تحمّل کن، و بی حوصلگی و خودپسندی نسبت به آنان را از خود دور ساز تا خداوند درهای رحمتش را به رویت بگشاید»[۲۶]

امام علی(علیه السلام) در نامه ای به یکی از کارگزاران خود این‌گونه می‌ نگارند:

«واخفِض للرّعیه جناحک وابسُط لهم وَجهک و ألِن لهم جانبک»؛[۲۷] «و برای رعیت بالت را فرود آور و فروتن و گشاده روی باش، و پهلویت را نرم کن و با آنان با نرمی و ملاطفت رفتار کن».

۱۰ – خطر پذیری سنجیده

یکی از مباحث مهم در دانش مدیریت «خطر پذیری و ریسک» در مدیریت یا «مدیریت ریسک» می‌ باشد. مدیران پیشرو و موفق کسانی هستند که خطرپذیر بوده و راه های برون رفت از خطرات و آسیب ها را می‌ دانند. البته خطرپذیری و ریسک باید با تدبیر و مشاوره با کارشناسان و کاردانان باشد؛ و از هرگونه شتابزدگی و تصمیم نسنجیده باید پرهیز نمود. امیرمؤمنان علی(علیه السلام) درباره خطرپذیری در مدیریت می‌ فرمایند:

«إذا هبتَ أمراً فقَع فیه، فأنّ شدّه توقّیه أعظمُ ممّا تخاف منه»؛‌[۲۸] «هرگاه از کاری ترسیدی خود را در آن افکن، زیرا سختی حذر کردن و پرهیز از آن بزرگ‌تر است از آنچه از آن می‌ ترسی».

البته این خطرپذیری و اقدام به موقع بایستی بر اساس تدبیر و خرد باشد؛ ازاین رو امام علی(علیه السلام) درباره ویژگی های شخصیتی مالک اشتر می‌ فرمایند:

«فأنّه ممّن لا یخاف وهنُهُ و لا سقطتُهُ و لا بطؤُه عمّا الأسراع إلیه أحزَمُ، و لا إسراعُه إلی ما البُطءُ عنهُ أمثل»؛[۲۹] «مالک اشتر کسی نیست که بیم سستی و یا خطا و لغزش بر او رود و در جایی که شتاب باید کرد کندی کند، و یا در جایی که درنگ باید کرد شتاب نماید.»

تشخیص این‌که در هر شرایط و موقعیتی چه تصمیم مناسبی باید گرفته شود که به خیر و صلاح جامعه باشد، یکی از ویژگی های مدیران برتر و خردمند است. اگر چه خطرپذیری یکی از لوازم اقدامات و تصمیم های بزرگ است، لکن اگر مدیری با تدبیر و مشورت آسیب ها و آفت هایی را در یک تصمیم مشاهده نمود، باید از فرورفتن در آن ورطه بپرهیزد، امیرمؤمنان علی(علیه السلام) در این باره به فرزند خویش امام حسن(علیه السلام) می‌ فرمایند:

«و أمسک عن طریقِ أذا خِفتَ ضلالته، فأنّ الکفَّ عند حیرهَ الضّلال خیرٌ من رکوب الأهوال»؛[۳۰] «از حرکت در راهی که بیم گمراهی در آن هست باز ایست، که خودداری از کاری که سبب سرگردانی و ضلالت است بهتر از افتادن در ورطه ای خطرناک است.»

البته این ترس و بیم از گمراهی باید یک بیم حساب شده و سنجیده باشد؛ نه این‌که از روی ترس بی جا و سستی شخصیت باشد.

 

منبع:نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها / مؤلف:مصطفی عزیزی/پرسش وپاسخ دانشجویی


[۱] – مهمترین منشور و دستورالعمل مدیریت صحیح در نامه ۵۳ نهج‌البلاغه که معروف به عهدنامه مالک اشتر است، بیان شده است.

[۲] – کلمات قصار ۴۸٫

[۳] – کلمات قصار ۱۸۱٫

[۴] – نامه ۵۳، ص ۶۵۶٫

[۵] – نامه ۱۳، ص ۵۴۶٫

[۶] – نامه ۵۳، ص ۶۴۲٫

[۷] – همان، ص ۶۴۶٫

[۸] – نامه ۶۲، ص ۶۶۸٫

[۹] – ۱۷۳، ص ۳۴۶٫

[۱۰] – خطبه ۱۶، ص ۳۲٫

[۱۱] – نامه ۳۱، ص ۵۹۶٫

[۱۲] – نامه ۵۳، ص ۶۴۶٫

[۱۳] – همان، ص ۶۳۶٫

[۱۴] – همان، ص ۶۴۰٫

[۱۵] – نامه ۵۱، ص ۶۴۴٫

[۱۶] – نامه ۲۶، ص ۵۶۴؛ «و إنّ أعظم الخیانه خیانهُ الأمّه، و أفظع الغِشّ غِشُّ الأئمه».

[۱۷] – نامه ۳۳، ص ۵۹۸٫

[۱۸] – نامه ۵۳، ص ۶۳۲٫

[۱۹] – همان، ص ۶۵۴٫

[۲۰] – کلمات قصار ۱۷۹، ص ۷۸۲٫

[۲۱] – نامه ۵۳، ص ۶۳۶٫

[۲۲] – همان.

[۲۳] – نامه ۵۳، ص ۶۳۴٫

[۲۴] – نامه ۵۳، ص ۶۵۲؛ امام علی(علیه السلام) در نامه ۴۶ نیز کارگزار خود را به رعایت عدالت حتی در نگاه کردن توصیه می‌ کنند.

[۲۵] – همان، ص ۶۳۲٫

[۲۶] – نامه ۵۳، ص ۶۴۸٫

[۲۷] – نامه ۴۶، ص ۶۲۰٫

[۲۸] – کلمات قصار ۱۷۵، ص ۷۸۰٫

[۲۹] – نامه ۱۳، ص ۵۴۶٫

[۳۰] – نامه ۳۱، ص ۵۸۰٫