شکسته شدن پهلوی حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها امری است مسلم که در کتب مختلف تاریخی و روایی ذکر شده که به برخی از آن موارد اشاره می کنیم:
سندشماره۱
شیخ صدوق(متوفّای۳۸۱ هـ)روایت مفصّلی را از رسول خداصلّی‌الله‌علیه‌وآله نقل می‌نمایدکه در فرازی از آن،درباره حضرت زهراعلیهاالسّلام آمده است:
وَ کُسِرَت جَنـبُها
و پهلویش شکسته شده است… (دراسهٌ و تحلیلٌ حول الهجوم علی بیت فاطمهعلیهاالسّلام، ص۲۰۱، ش۵۶؛ به نقل از:امالی،ص۱۱۴، چاپ:کتابخانه اسلامی)
سندشماره۲
محمّد بن علی طرازی (متوفّای۴۵۰ هـ) ـ در ضمن ذکر صلواتی برحضرت زهرا علیهاالسّلام ـ ، ایشان راچنین وصف می‌نماید:
المَکسُور ضِلعُها
آنکه پهلویش شکسته شده است… (دراسهٌ و تحلیلٌ حول الهجوم علی بیت فاطمهعلیهاالسّلام، ص۲۸۷، ش۱۸۴؛به نقل از: إقبال الأعمال، ص۶۲۵، چاپ:دارالکتب الإسلامیّه)
سندشماره۳
شیخ احمد طبرسی(متوفّای قرن۶ هـ) ازسلمان فارسی چنین نقل میکندکه گفت:
فَأرسَلَ أبوبَکرٍ إلی قُنفُذٍ إضرِبها، فَألجَأها إلی عِضادَهِ بَـیتـِها، فَدَفَعَها فَکَسَرَ ضِلعاً مِن جَنبِها
و ابوبکر، سراغ قُنفُذ فرستادکه او را بزن!
لذا آن بانو را به سمتی از خانه‌اش پرت کرد و استخوان دندهای ازپهلویش را شکست… (الإحتجاج،ص ۸۳،چاپ:اَعلمی،بیروت)
سندشماره۴
شیخ ابوالسعادات اصفهانی(متوفّای۶۴۰ هـ)می‌نویسد:
الضِلعُ المَدقُوقُ… إشارَهٌ إلی ما فَعَلاهُ مَعَ فاطِمَهَ‌علیهاالسّلام مِن… دَقِّ ضِلعِها.
«
پهلوی در هم خُرد شده» اشاره است به آن (ظلمهایی که،) چه آن دو با فاطمه علیهاالسّلام انجام دادندکه یکی ازآن ها، در هم شکستن استخوان پهلویش بود.( رشح الولاء، ص۱۸۳، تحقیق:قیس العطّار)
سندشماره۵
عمادالدین طبری(متوفّای قرن۷ هـ)از مقداد چنین نقل می‌کندکه گفت:
دختر رسولخدا از دنیا برفت وخون از پشت و پهلوی او میرفت بسبب ضرب شمشیر و تازیانه‌ای که شما بر او زدید…( کامل بهائی،ج۱،ص۳۱۲،چاپ:المکتبهالمرتضویّه،تهران)
سندشماره۶
علّامه حلّی(متوفّای۷۲۶ هـ) پس از نقل بخشی از فضایل و مناقب حضرت زهرا علیهاالسّلام ازکتاب‌های اهل سنّت، می‌نویسد:
کَیفَ یَروِی الجُمهُورُ هذِهِ الرِوایاتِ وَ… یَکسِرُونَ ضِلعَها!
چگونه اهل سنّت این روایات را نقل میکنند و در عین حال، پهلوی آن بانو را می‌شکنند! (نهج الحق، ص۲۵۴، چاپ: دارالهجره، قم)
سند شماره ۷
جوینی که یکی از علمای بزرگ سنى شافعی در روایتی به این مطلب اشاره کرده و می نویسد: از پیامبر اکرم ( ص ) نقل شده که فرمود : « چون به دخترم فاطمه مى‏نگرم بیاد مى‏آورم آنچه را که بعد از من بر سر او خواهد آمد و حال آنکه در خانه‏اش ذلّت وارد گردیده ، از وى هتک حرمت شده ، حقش غضب ، و ارثش منع شده ، پهلویش شکسته و جنینش سقط گردیده و او فریاد برمى‏آورد « یا محمداه » …پس او اولین کسى از اهل‏بیتم مى‏باشد که به من ملحق مى‏گردد ، پس بر من وارد مى‏شود ، محزون ، مکروب ، مغموم ، مقتول . . . » . ( فرائد السمطین ، ج ۲ ، ص‏۳۴ ، ۳۵ طبع بیروت). ‏
سند شماره ۸
خصیبی در «الهدایه الکبری» و بحرانی در «العوالم» و همچنین بسیاری دیگر با ذکر سند به نقل از امام صادق ـ علیه السّلام ـ نوشتهاند:
عمر با لگد بر در خانه کوبید، تا این که در به پهلوی فاطمه ـ سلام الله علیها ـ اصابت کرد، در حالی که، او به جنینی شش ماهه به نام محسن حامله بود و آن جنین سِقط گردید.
آن گاه عمر، قنفذ و خالد بن ولید هجوم آوردند، عمر بر صورت فاطمه ـ سلام الله علیها ـ سیلی زد به طوری که گوشوارهاش در زیر مقنعه قطع گردید و صدایش به ناله برخواست و گفت: وا! ابتاه، وا رسول الله!! ابنتکِ فاطمه تکذّب و تضرب و یقتل جنین فی بطنها.
«
وای پدر! وای رسول الله!! به دخترت نسبت دروغ میدهند، او را میزنند و فرزندش را میکشند
امیرالمؤمنین در این هنگام فضّه را طلبید و گفت: بانویت فاطمه ـ سلام الله علیها ـ را کمک کن آن گونه که زنان حامله را در زایمان کمک میکنند. پس همانا از اثر لگد و ضرب در، درد زایمان او را فرا گرفت و محسنش سقط گردید.
راوی میگوید: امام صادق ـ علیه السّلام ـ آن چنان میگریست و میگفت که محاسنش از اشک تر شد.( خصیبی، الهدایه الکبری، ص ۴۰۸، بحرانی، العوالم، ج ۱۱، ص ۴۴۲٫ )

 

 

منبع:پرسمان