از هر کنار توسن بیداد تاختید
تا خاندان فاطمه، ویرانه ساختید
 
خواندید از حجاز مرا جانب عراق
وآن‌گاه پرده‌های مخالف نواختید
 
کردید گر به بیعت من، نامه‌ها روان
شمشیرها به کشتن من از چه آختید؟
 
دادید بهر آب، چرا خاک ما به باد؟
دل‌های ما ز آتش حسرت گداختید
 
کردید سرنگون، علم شرح مصطفی
وز کین لوای کفر به عالم فراختید
 
کردید ظلم و شرم نکردید از خدا
خوش حقّ اهل‌بیت پیمبر شناختید
 
پس گفت این حدیث و کسی ره به او نَبُرد
در خون تپید و با جگر تشنه، جان سپرد

 

شاعر: نیاز جوشقانی