سؤال: دختر شش سال و نیمه ای دارم که خیلی زیاد می ترسد؛ مثلاً از صدای باد ترس دارد. همچنین خیلی وسواسی است. می خواستم بدانم که با او چه طور رفتار کنم تا کمتر بترسد؟

جواب:

در بچّه ها از سنّ دو سالگی تا حدود سنّ چهارده سالگی ممکن است که انواع ترس وجود داشته باشد و تقریباً دوازده مورد از ترس در وجود بچّه ها شمرده شده است. ما همیشه به والدین می گوییم که از ترس بچه های خودتان نترسید؛ چراکه ثمره ی ترس در بچّه ها به نوعی امنیّت است و آن ها می ترسند تا امنیّت خودشان را حفظ کنند.

ماندن در کنار کودک

امّا اگر رفتار آن ها ناشی از وحشت باشد، یعنی فراتر از ترس باشد، در آن موقع نگران کننده است و ما باید به دنبال راه چاره باشیم. یکی از انواع ترس همین است که گاهی اوقات بچّه ها از همین اتّفاقات طبیعی که در اطرافشان می افتد می ترسند؛ مثل صدای باد و رعد و برق. مثلاً وقتی باران با کولر یا شیروانی خانه برخورد می کند، بچّه ها می ترسند. ما باید در اینجا چه کار کنیم؟ اگر به بچّه بگوییم نترس، فایده ای ندارد؛ چراکه او می ترسد. بنابر این در هنگام ترس فقط باید در کنار آنها باشیم.

ایجاد کننده ترس نباشید!

بعضی از والدین با رفتار خود ترس را در بچّه تشدید می کنند؛ مثلاً به او می گویند: مادرجان! ترس ندارد؛ الان من تو را در یک اتاق دیگر می گذارم و در را هم می بندم و ببین که هیچ اتّفاقی نمی افتد! این حرکت و گفتار ترس را در بچّه بیشتر می کند. وقتی بچّه ها می ترسند، مادر باید به عنوان یک عامل ایجاد آرامش در کنار فرزندش قرار بگیرد و اتّفاقاً با او ارتباط کلامی پیدا کند و به تعبیری حواس او را پرت کند.

پیشگیری از ترس

نکته بعد این است که ما باید در مواقعی از ترسیدن فرزندانمان پیشگیری کنیم. پیشگیری یعنی چه؟ مثلاً اگر در و پنجره اتاق ها به صورتی است که وقتی باد می پیچد، صدای زوزه ای را ایجاد می کند، این صداها باعث ترس بچّه ها می شود؛ لذا پدر و مادر باید این نقاط را شناسایی کنند و با درز گیر و اصلاح کردن آن زمینه ی ترسیدن بچّه ها را از بین ببرند.

استفاده از قصّه و داستان

نکته آخر هم این است که ما می توانیم با بیان قصّه هایی این ترس ها را در بچّه ها کم کنیم؛ مثلاً داستانی بگوییم و در آن خانواده ای را ترسیم کنیم و به عنوان مثال بگوییم: بچّه در خانه نشسته بود و نقّاشی می کشید که یک مرتبه باد شدیدی وزید و در اتاق را به هم زد؛ این بچّه قصّه ی ما خیلی ترسید و بعد مادرش بلند شد و در را بست؛ به این ترتیب او متوجّه شد که دیگر صدایی نمی آید.

گاهی اوقات ما با بیان این قصّه ها مدیریت مقابله با ترس را هم می توانیم در بچّه ها ایجاد کنیم. خوشبختانه ما ویژگی خوبی را در مادران یافته ایم و آن این است که آن ها خیلی خوب می توانند قصّه های پیش ساخته را بیان کنند؛ ولی همیشه می گوییم که باید به قصّه ها از جنبه مثبت نگاه کنیم؛ یعنی یک قصّه منفی با یک جهت منفی را برای فرزندانمان ترسیم نکنیم.