متعه یک نوع پیوند زناشویی مشروع است همانند ازواج دائم، با این تفاوت که متعه به صورت ازدواج موقّت است؛ از این‌رو متعه یکی از مصادیق «أزواجهم» در این آیه شریفه است:

«وَ الَّذِینَ هُم لِفُرُوجِهِم حافِظُونَ. إِلّا عَلی أَزواجِهِم أَو ما مَلَکَت أَیمانُهُم»[۱]؛

«کسانی که پاکدامنند مگر در مورد همسرانشان یا کنیزانی که به دست آورده‌اند».

متأسفانه برخی از وهابی‌ها «متعه» و ازدواج موقّت را به معنای زنا و فحشا می‌دانند و شیعه را متهم به زنا می‌کنند، در حالی‌که در کتاب‌های تفسیری و حدیثی خودشان احکام و شرایطی برای متعه بیان شده که آن را از زنا متمایز می‌کند، در ذیل به شرایط و احکام متعه اشاره می‌شود:

۱ – تعیین اجرت یا مهریه.

۲ – تعیین وقت و زمان.

۳ – صیغه عقدی که مشتمل بر ایجاب و قبول است.

۴ – جدا شدن به وسیله سپری شدن زمان عقد یا این‌که مرد، مدّت خود را بذل کند و ببخشد.

۵ – عدّه نگه داشتن زن پس از متعه (زنی که دارای عادت ماهانه است باید یک دوره عدّه نگه دارد و زنی که عادت ماهانه ندارد چهل و پنج روز باید عدّه نگه دارد).[۲]

۶ – ارث نبردن زن.

۷ – اگر فرزندی به دنیا بیاید، فرزند مشروع است و از پدر خود ارث می‌برد و نفقه فرزندان بر عهده پدر است.

۸ – از دواج با دختر باکره نیاز به اذن و اجازه ولی او دارد و بدون اذن ولی عقد باطل است.[۳]

 

مفسران بزرگ اهل سنّت مانند ابن کثیر دمشقی، امام قرطبی و سیوطی و فخر رازی در تفاسیر خود ذیل آیه ۲۴ سوره نساء، شرایط و احکام مذکور را برای متعه ذکر کرده‌اند.[۴]

اگر انسان منصفی این شروط و احکام را با زنا و فحشا مقایسه کند، خواهد فهمید که به هیچ عنوان این دو علیهم السلامل با هم قابل مقایسه نیستند، هرگز در زنا و فحشا، عدّه نگه داشتن و صیغه عقد و تعیین وقت و سایر احکام وجود ندارد، در حالی‌که رعایت این احکام در ازدواج موقّت الزامی است.

 نکته دوم آن‌که ازدواج موقّت و متعه مشروعیت خود را از قرآن کریم گرفته است؛ آیه ۲۴ سوره مبارکه نساء می‌فرماید:

 «فَمَا استَمتَعتُم بِهِ مِنهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَهً»؛

«زنانی را که متعه کرده‌اید، مهرشان را به عنوان فریضه‌ای به آنان بدهید».

 

شیعه و سنی بر این باورند که این آیه درباره ازدواج موقّت و نکاح متعه نازل گردیده است؛ هفده تفسیر مهم از تفاسیر اهل سنّت تصریح به نزول آیه در مورد متعه دارند.[۵]

جالب آن‌که برخی از مفسران مانند طبری و ابن‌کثیر و دیگران از ابن عبّاس و أبی بن کعب و سعید بن جبیر و سدی نقل می‌کنند که آن‌‌ها آیه را بدین‌گونه تلاوت می‌کردند: «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَ‏ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى»[۶]، قید «إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى» خود بهترین گواه برای آن است که آیه شریفه درباره متعه و ازدواج موقّت نازل گردیده است.

ابن کثیر دمشقی که تفسیرش در میان وهابیت جایگاه برجسته و ممتازی دارد، در ذیل آیه ۲۴ نساء می‌گوید: «به علیهم السلاموم این آیه بر نکاح متعه استدلال شده است و بدون شک، متعه در آغاز اسلام مشروع و حلال بوده سپس حکم آن نسخ شده است. البتّه ابن عبّاس و گروهی از صحابه پیامبر قایل به مباح بودن متعه در حالت ضرورت و اضطرار بوده‌اند و این روایتی است که احمد بن حنبل نقل کرده است»[۷].

آری، متعه در آغاز اسلام مشروع بوده است ولی هیچ دلیل معتبری بر نسخ شدن آن توسط پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نداریم.

سیوطی در کتاب تاریخ الخلفاء تصریح می‌کند که نخستین کسی که متعه را حرام کرد، خلیفه دوم علیهم السلامر بن الخطاب بود، «هو (علیهم السلامر) اوّل مَن حرَّم المتعه».[۸]

 

همچنین در صحیح مسلم از جابر بن عبدالله انصاری این‌گونه روایت شده است:

«عَن جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: کُنَّا نَسْتَمْتِعُ بِالْقَبْضَهِ مِنَ التَّمْرِ وَ الدَّقِیقِ الْأَیَّامَ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ (صلّی الله علیه و آله و سلّم) وَ أَبِی بَکْرٍ حَتَّى نَهَى علیهم السلامرُ عَنْهُ فِی شَأْنِ علیهم السلامرِو بْنِ حُرَیْثٍ»[۹].

«جابر بن عبدالله گفت: ما در زمان پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و زمان ابوبکر متعه انجام می‌دادیم در مقابل یک مشت خرما و آرد تا این که علیهم السلامر بن الخطاب متعه را در قضیه علیهم السلامرو بن حریث، حرام کرد».

آری علیهم السلامر بن الخطاب در آن خطبه‌ای که برای مردم خواند، چنین گفت: «مُتْعَتَانِ کَانَتَا عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ وَ أَنَا أَنْهَى عَنْهُمَا وَ أُعَاقِبُ عَلَیْهِمَا مُتْعَهُ النِّسَاءِ وَ مُتْعَهُ الْحَجِّ»[۱۰]؛ «دو متعه بود (متعه حج و متعه نساء) که در عهد رسول خدا مباح و حلال بود ولی من از آن دو نهی می‌کنم و هر کس آن را انجام دهد او را مجازات می‌کنم، یکی متعه زنان و یکی متعه حج است».

از این‌رو یحیی بن أکثم از مردی در بصره پرسیده: در جواز «متعه» به چه کسی اقتدا کرده‌ای؟ آن مرد گفت: به علیهم السلامر بن الخطاب. گفت: چگونه به وی اقتدا کردی در حالی‌که علیهم السلامر شدیدترین و سخت‌گیرترین مردم نسبت به متعه بود. آن مرد گفت: در خبر صحیح آمده که علیهم السلامر بن الخطاب بر فراز منبر رفت و گفت: خدا و رسولش دو متعه را بر شما حلال کرد (متعه نساء و متعه حج) و من این دو متعه را بر شما حرام می‌کنم و هر کس آن را انجام داد او را مجازات می‌کنم. ما شهادت علیهم السلامر بر حلال بودن آن دو متعه را قبول کردیم ولی تحریم آن دو را از وی نپذیرفتیم.[۱۱]یعنی خود خلیفه دوم در این خطبه‌اش تصریح می‌کند که متعه در زمان رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) حلال بوده و پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) آن را تحریم نکردند و من حلال خدا را حرام می‌شمارم!!

 

امام علی (علیه السّلام) درباره علیهم السلاملکرد نادرست خلیفه دوم می‌فرمایند: «لَوْ لَا أَنَّ علیهم السلامرَ رضی الله عنه نَهَى عَنِ الْمُتْعَهِ مَا زَنَى إِلَّا شَقِیٌّ»[۱۲]؛ «اگر علیهم السلامر بن خطاب از انجام متعه نهی نمی‌کرد، جز انسان شقاوتمند مرتکب زنا نمی‌شد».

نکته شایان ذکر آن‌که بسیاری از صحابه گران‌قدر پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) معتقد به جواز و حلال بودن متعه، پس از رحلت ایشان بوده‌اند.

علّامه امینی ره در کتاب گرانسنگ «الغدیر» نام بیست نفر از صحابه پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) که معتقد به جواز و حلیّت متعه بوده‌اند را ذکر می‌کند[۱۳]و این خود بهترین گواه بر عدم نسخ متعه می‌باشد.

ابن حزم آندلسی که از طرفداران تفکّر اُموی است و فرد متعصبی است، درباره صحابه‌ای که پس از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) معتقد به جواز و مباح بودن متعه بوده‌اند، می‌گوید: «هر آینه پس از رحلت رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) گروهی از سلف صالح از صحابه رضی الله عنهم بر حلال بودن و جواز متعه ثابت قدم ماندند، از صحابه افرادی همچون: اسماء دختر ابوبکر صدیق، جابر بن عبدالله انصاری، ابن مسعود، ابن عبّاس، معاویه بن ابی‌سفیان، علیهم السلامرو بن حُریث، ابوسعید خدری، سلمه بن امیّه بن خلف، معبد بن أمیه بن خلف. و از تابعین افرادی همچون: طاووس، عطاء، سعید بن جبیر و سایر فقهای مکّه معتقد به حلال بودن و جواز متعه پس از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بوده‌اند».[۱۴]

 

نکته مهم دیگر درباره متعه این است که ازدواج موقّت همراه با شرایط و زمینه‌های آن، یک راه کار منطقی و خردپذیر برای حل پاره‌ای از مشکلات و آسیب‌های اجتماعی است.

جالب آن‌که کسانی که حلال خداوند را حرام نمودند، یا امور ناپسند دیگری مثل جهاد نکاح را جایگزین آن کرده‌اند و یا ازدواج موقّت را با شکل و قالب دیگری پذیرفته‌اند. اهل سنّت ازدواجی دارند به نام «الزواج بِنیّه الطّلاق» که حقیقت آن در واقع همان ازدواج موقّت و متعه است ولی از نام بردن آن امتناع می‌ورزند.[۱۵]

امام نووی بزرگ شارح صحیح مسلم، ‌در شرح خود این‌گونه می‌آورد: «اگر مردی با زنی ازدواج کند و صیغه عقد را به طور مطلق بخواند ـعقد نکند که عقد او دایم یا موقّت است ـ و نیّت این مرد آن باشد که مدّت معینی با این زن زندگی کند و بعد از او جدا شود، غالب فقهای اهل سنّت بر این باورند که این نکاح صحیح و حلال است».

در میان بزرگان اهل سنّت، کسانی بوده‌اند که خود ازدواج موقّت انجام می‌داده‌اند؛ به عنوان نمونه، راغب اصفهانی در کتاب «محاظرات الأدباء» نقل می‌کند که «عبدالله بن زبیر» فرزند متعه بوده است، هنگامی که زبیر، اسماء دختر ابوبکر را متعه نمود، حاصل این ازدواج موقّت «عبدالله بن زبیر» بود.[۱۶]

 

منبع: پرسشها و پاسخهای دانشجویی شیعه و اهل سنت؛ دفتر نشر معارف تدوین و تألیف: علی اصغر رضوانی، مصطفی عزیزی


 

[۱]. مؤمنون ۲۳، آیات ۵ ـ ۶٫

[۲]. وسایل الشیعه، ج ۱۴، ص ۴۷۳٫

[۳]. وسایل الشیعه، ج ۱۴، ص ۴۵۸٫

[۴]. تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص ۴۸۶؛ الجامع لأحکام القرآن، قرطبی، ج ۶، ص ۲۱۴؛ الدرّ المنثور، سیوطی، ج ۲، ص ۴۸۴؛ التفسیر الکبیر، فخر رازی، ج ۵، ص ۵۲ و ۵۱٫

[۵]. از جمله این تفاسیر: صحیح بخاری کتاب التفسیر، صحیح مسلم (کتاب الحج)، مسند احمد، تفسیر طبری تفسیر فخر رازی، تفسیر قرطبی، تفسیر بغوی، تفسیر کشاف، تفسیر ابن کثیر، تفسیر خازن، تفسیر ابی السعود، تفسیر الدّر المنثور سیوطی، تفسیر ابی حیان، تفسیر بیضاوی، احکام القرآن جصّاص و … .

[۶]. تفسیر ابن کثیر، ج ۱، ص ۴۸۶٫

[۷]. همان.

[۸]. تاریخ الخلفاء، سیوطی ص ۱۴۴٫

[۹]. صحیح مسلم، ج ۲، ص ۱۰۲۳، کتاب النکاح، باب نکاح المتعه، حدیث ۱۶٫

[۱۰]. السنن الکبری، بیهقی، ج ۱۰، ص ۴۹۰، کتاب النکاح، حدیث شماره ۱۴۵۰۶٫

[۱۱]. محاضرات الأدباء، راغب اصفهانی، ج ۲، ص ۲۳۵٫

[۱۲]. تفسیر الطبری، ج ۸، ص ۱۷۸؛ الدرّ المنثور، ج ۲، ص ۴۸۶، التفسیر الکبیر، ج ۵، ص ۵۲٫

[۱۳]. الغدیر، ج ۶، ص ۳۱۳٫

[۱۴]. المحلی، ابن حزم، ج ۱۱، ص ۱۶۹، کتاب النکاح، مسئله ۱۸۵۸٫

[۱۵]. شرح صحیح مسلم، باب نکاح المتعه، ج ۵/۷۶٫

[۱۶]. مادر عبدالله بن زبیر به او گفت: «ما ولدتک الّا فی المتعه» محاضرات الأدباء، ج ۲، ص ۲۳۴٫