جعفر برادر حسن عسکری پدر امام غائب می‌گوید که برادرش فرزندی نداشته است شیعه سخن او را قبول نمی‌کند، چون – به گفته آنها – او معصوم نیست، و سپس ادعای عثمان بن سعید را که می‌گوید حسن فرزندی داشته است قبول می‌کنند با اینکه عثمان هم معصوم نیست! این تناقض چه توجیهی دارد؟!

پاسخ اجمالی

تولد امام زمان (عج) از راه‌های گوناگونی به اثبات رسیده است؛ مانند تصریح پدر ایشان که خود امام معصوم است؛ شهادت عده بسیاری از انسان های مؤمن و صالح (که عثمان بن سعید یکی از آنها است)؛ اقرار علمای اهل سنت.

 

اما  جعفر برادر امام حسن عسکری گذشته از آن که معصوم نیست، انسانی فاسد الاخلاق و مرتبط با دستگاه حکومت است. بنابراین انکار تولد امام مهدی(ع) توسط فردی که متهم به کذب و فساد است در برابر دلایل محکم و قطعی ارزشی ندارد و قابل توجه نیست.

 

پاسخ تفصیلی

برای پاسخ به این سؤال باید به دو نکته توجه شود:

 

اولاً: جعفر با دستگاه حکومت ارتباط‌ های مخفیانه‌ای داشته و از نظر اخلاقی هم فاسد بوده است و این خود کافی است که امام حسن عسکری(ع) تولد امام مهدی(ع) را از او پنهان کنند. بنابراین پنهان کردن این تولد از جعفر می‌تواند به دلیل تقیه باشد.

 

ثانیاً: برای اثبات تولد امام زمان(ع) راه‌هایی وجود دارد که اگر از یکی این راه‌ها تولد ایشان اثبات شد، دیگر انکار کسانی مانند جعفر فایده‌ای ندارد؛ به خصوص این که وی به دروغ گویی شهرت داشته و دارد تا جایی که به جعفر کذاب ملقب گشت.

 

راه‌های اثبات تولد امام زمان(ع): [۱]

 

اولتصریح امام حسن عسکری(ع) به تولد فرزندش مهدی(ع).

 

در روایت صحیحه‌ای محمد بن یحیی العطار از احمد بن اسحاق از ابو هاشم جعفری چنین نقل می‌کند: به ابو محمد (امام عسکری(ع)) عرض کردم هیبت شما مرا از سؤال کردن باز می‌دارد. آیا اجازه می‌فرمایید که از شما سؤالی کنم؟ فرمود: بپرس. عرض کردم آیا شما فرزندی دارید؟ فرمود: آری. عرض کردم: اگر برای شما حادثه‌ای رخ داد، در کجا سراغ او برویم؟ فرمود: در مدینه. [۲]

 

از این گونه روایات باز هم موجود است که می‌توان در منابع روایی به آنها مراجعه کرد. [۳]

 

دومشهادت عده ای از خانم ها که در لحظه تولد آن حضور داشتند؛ مانند: حضرت علویه حکیمه خاتون دختر امام جواد، خواهر امام هادی بود که در هنگام ولادت به جناب نرجس خاتون مادر امام مهدی(ع) رسیدگی می‌کرد. [۴][۵] البته عده‌ای از زنان در کار قابلگی به ایشان کمک کردند که از آن جمله می‌توان به ماریه و نسیمه [۶] خادمه امام عسکری و نیز کنیز ابو علی خیزرانی که او را به امام عسکری(ع) هدیه کرد – آن چنان که راوی ثقه محمد بن یحیی بدان تصریح کرده است [۷] نام برد.

 

سومیاران ائمه و دیگرانی که به دیدار امام مهدی(ع) شهادت داده‌اند.

 

از آن جمله می‌توان به دیدارهای نواب اربعه ( که عثمان بن سعید یکی از آنها است) که در کتب کسانی مانند کافی – که خود در دوره غیبت صغری می‌زیسته است- یا شیخ صدوق -که چند سال از غیبت صغری را درک کرده است- نقل شده است اشاره کرد. [۸]

 

البته افرادی هم از غیر نواب اربعه به زیارت امام زمان(ع) نایل شده‌اند که نام این افراد در منابع شیعه موجود است. [۹]

 

چهارمشهادت خدمه و کنیزان و غلامان به دیدار امام مهدی(ع).

 

افرادی مانند طریف خادم [۱۰] ، خادمه ابراهیم بن عبده نیشابوری [۱۱] که همراه آقای خود به زیارت امام مهدی(ع) نایل شده است- ، ابو الادیان خادم [۱۲] و ابو غانم خادم [۱۳] از کسانی هستند که به زیارت امام مهدی(ع) توفیق یافته‌اند.

 

نسیمه و ماریه و کسان دیگری هم بوده‌اند که پیش از این نام آنها برده شد.

 

پنجماعتراف برخی از علمای اهل سنت به ولادت امام مهدی(ع).

 

از بین علمای اهل سنت که به تولد امام مهدی(ع) اعتراف کرده‌اند می‌توان به ابن اثیر جزری عزالدین(م ۶۳۰)[۱۴] ، ابن خلکان( م ۶۸۱) [۱۵] ، شبراوی شافعی (م ۱۱۷۱) [۱۶] و خیر الدین زرکلی(م ۱۳۹۶) [۱۷] اشاره کرد.

 

از بین اینها تنها به عبارت خیر الدین زرکلی در کتاب اعلام   اکتفا می کنیم ( المهدى المنتظر) (۲۵۶ – ۲۷۵ ه = ۸۷۰ – ۸۸۸ م) محمد بن حسن عسکری (الخالص) بن علی هادی، أبو القاسم: آخرین امام دوازده گانه نزد امامیه است.

 

و او نزد آنها به مهدی، و صاحب الزمان، و منتظر، و الحجه،… معروف است و در سامراء متولد شد.

 

و پدرشان در پنج سالگی او از دنیا رفت

 

ابن خلکان می گوید: شیعیان در آخر الزمان   منتظر ظهور او هستند   . [۱۸]

 

به جز این افراد عالمان بسیار دیگری در بین اهل سنت هستند که به این واقعیت تاریخی اشاره کرده‌اند؛ هر چند آنها فرزند امام حسن عسکری(ع) را مهدی(ع) موعود نمی‌دانند.

 

بنابراین با این همه شواهد و قرائن تاریخی جایی برای پذیرش انکار جعفر نمی‌ماند.

 

 

منبع:اسلام کوئست


[۱]   برای اطلاع بیشتر، نکسؤال شماره ۵۳۴ (سایت: ۵۸۲) (دلایل عقلی و نقلی زنده بودن امام زمان عج.

[۲]   . کلینی، اصول کافی، ج ۱، ص ۳۲۸، چاپ المکتبه الاسلامیه، تهران، ۱۳۸۸هـ .

[۳]   . همان.

[۴]   . صدوق، اکمال الدین، ج ۲، ص ۴۲۴، مؤسسه نشر اسلام، ایران، ۱۴۰۵هـ .

[۵]   . کافی، ج ۱، ص ۳۳۰.

[۶]   . اکمال الدین، ج ۲، ص ۴۳۰.

[۷]   . همان، ص ۴۳۱.

[۸]   . ر. ک. به: کافی، ج ۱، ص ۳۲۹- ۳۳۱؛ اکمال الدین، ج ۲، ص ۴۴۱ و ۴۳۵ و ۵۰۲.

[۹]   . ر. ک: در انتظار ققنوس کاوشی در قلمرو موعود شناسی و مهدی باوری، سید ثامر العمیدی، مهدی علیزاده، ص ۱۵۲- ۱۵۴، مرکز انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ دوم، ۱۳۸۳هـ.

[۱۰]   . کافی، ج ۱، ص ۳۳۲؛ اکمال الدین، ج ۲، ۴۴۱.

[۱۱]   . کافی، ج ۱، ص ۳۳۱.

[۱۲]   . اکمال الدین، ج ۲، ص ۴۷۵.

[۱۳]   . همان، ص ۴۳۱.

[۱۴]   . عز الدین ابوالحسن علی بن ابی الکرم ( ابن کثیر)، الکامل فی التاریخ، ج ۷، ص ۲۷۴، دار صادر، بیروت ۱۳۹۹هـ.

[۱۵]   . شمس الدین احمد بن محمد، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، تحقیق: دکتر احسان عیاس، ج ۴، ص ۱۷۶، دار صادر، بیروت، ۱۳۹۸هـ .

[۱۶]   . عبدالله بن محمد الشبراوی الشافعی، الاتحاف بحب الاشراف، ص ۶۸، المطبعه الادبیه، مصر، ۱۳۱۶هـ .

[۱۷]   . زرکلی، خیر الدین، الاعلام، ج ۶، ص ۸۰، چاپ هفتم، دارالعلم للملایین، بیروت، ۱۹۸۶.

[۱۸] الاعلام للزرکلی،ج   ۶، ص ۸۰ .