در متن زیر کوشیده شده است تا مذهب فقه حنبلی مورد بررسی قرار گیرد و ضمن واکاوی دلایل قلّت پیروان این مکتب، ویژگی های عمومی فقه احمد و رویارویی اندیشه های او با ابوحنیفه بررسی گردد. این متن گزیده ای از کتاب سلفی گری و وهابیت، نوشته سید مهدی موسوی، جلد یکم تبارشناسی، فصل هشتم، از صفحه ۱۶۷ تا صفحه ۱۶۹ می باشد، که توسط علی فاطمی اقتباس شده است.
مذهب حنبلی یکی از مذاهب اهل سنت است و به همین دلیل از احمد بن حنبل به عنوان فقیه نیز نام برده می شود؛ اما با نگاهی به آثار و اندیشه ی احمد، وی پیش از آن که یک فقیه باشد، یک محدث است. روش او در فقه صرفاً اکتفا به حکم مأثور بود؛ یعنی به آن چه در سنت و فتوای صحابه آمده بود، عمل می نمود و از اجتهاد در حلال و حرام پرهیز می کرد.
هم چنین احمد برخلاف دیگر ائمه ی فقه، اثر مستقلی در فقه ندارد و آن چه از وی بر جای مانده است، آرای پراکنده ی فقهی او در میان مردم بود که توسط «ابوبکر خلال» گردآوری شد. هم اکنون نیز این مذهب از دیگر مذاهب اسلامی پیروان کم تری دارد و نزاع بر سر فقیه بودن احمد بن حنبل و عدم فقاهت وی نسبت به دیگر امامان مذاهب فقهی هم چنان ادامه دارد.
دلایل قلّت پیروان مکتب حنبلی:
- روش دشوار احمد بن حنبل در برخورد با احکام فقهی
- نبود اثر ویژه ای از او در این زمینه
- نهی وی از نگارش
ویژگی های عمومی فقه احمد را می توان در موارد زیر خلاصه کرد:
- فتاوای احمد بن حنبل به احادیث، اخبار و آثار سلف صالح مستند بود. او بر اساس سخن پیامبر صلی الله و علیه و آله و داوری های آن حضرت و نیز فتواهای صحابه فتوا می داد و آن چه را هم که در آن اختلاف کرده بودند، می آورد. او گفته های تابعین یا فقیهانی چون مالک، اوزاعی و دیگران را که به آگاهی داشتن از روایات و آثار، مشهور بودند، مؤید فتوای خویش می گرفت.
- او از فرض دوری می گزید و تنها درباره ی آن چه عملاً رخ داده بود، فتوا می داد؛ زیرا از نظر او، فتوا و رأی چیزی است که تنها در صورت ضرورت باید به سراغ آن رفت.
- در جایی که به نص یا اثری پذیرفته شده دست نمی یافت، بر پایه ی مصلحت فتوا می داد.
- فقه او بیش از هر مذهب دیگری، در امر تعاقد، معاملات آزادی و فراخی قائل است.
- او در مذهب خود دو اصل را مبنا گرفته و پذیرفته است:
- اصل اولی در عبادات، بطلان است؛ مگر آن که دلیلی بر صحت آمده باشد.
- اصل اولی در معاملات و عقود، صحت است؛ مگر آن که دلیلی بر تحریم و بطلان رسیده باشد.
در مجموع – هر چند فقه احمد، فقهی سخت گرانه و شدید است- با نگاهی به ویژگی های فقه او، رگه هایی از عقل گرایی و اجتهاد نیز در آن می توان دید؛ تا آن جا که برخی چون «احمد شرباصی» و «مصطفی شکعه» فقه او را فقهی اجتماعی نامیده اند. (اسلام بلامذهب، ص۵۴۸)
رویارویی اندیشه های احمد بن حنبل و ابوحنیفه
ابوحنیفه نخستین فرد از امامان فقهی اهل سنت بود که نگاهی کاملاً عقل گرانه داشت و درباره ی روایات، حساسیت و دقت ویژه ای را به کار می برد تا آنجا که از ابن خلدون نقل شده است که وی از میان همه ی احادیث، تنها به هفده روایت اطمینان کامل داشت. بعلاوه از نظر ابو حنیفه، خبر واحد فاقد حجیت بود. ابوحنیفه در فقه رویکردی اجتهادی داشت، فردی متکلم بود و در مباحث اعتقادی، عقل گرا بود.
این احوالات موجب می شد تا احمد به ابوحنیفه به تازد و او را اهل رأی بخواند. بیش ترین افرادی هم که به ابوحنیفه تاخته اند، اصحاب حدیث بودند و در نکوهش او، تا انتساب کفر و زندقه به او پیشرفته اند.
پاسخ دهید