حضرت علی علیه‌السلام در ارزیابی و نقد اعمال خلفای پیشین، مخصوصاً دو خلیفه اول در هیچ زمانی آزاد نبودند؛ حتی در دوران زمامداری و خلافت ظاهری خود آن حضرت! چراکه سپاه حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام در کوفه از کسانی تشکیل می شدند که جز عده معدودی، همگی شیخین و سنت آنها را قبول داشتند و امام نمی توانست در جمع آنان در سخن گفتن پیرامون اعمال و اقدامات شیخین آزاد باشد. چرا که حضرت در دوره زمامداری خود هواداران سیاسی انبوهی داشتند که با اعتقاد به صلاحیت دو خلیفه نخست پیرو او شده بودند!

لذا قبل از ارائه هرگونه تحلیلی از برخی بیانات امام علیه‌السلام درباره خلفا و نقد اعمال و رفتار انحرافی آنان، باید به یاد داشته باشیم که اسناد تاریخی نشان می دهند که فشار شدید افکار عمومی بر امیرالمؤمنین علیه‌السلام، آن چنان بود که آن حضرت در هنگام یاد نمودن از خلفا، چاره ای جز اتخاذ بر خوردی کاملاً محتاطانه نداشت.

چنان انتظارات مردم از امیرالمؤمنین در مورد عمل به سنت خلفا بالا بود که حضرت در مقابل آنان به صورت انکاری سؤال می کردند  که آیا سنت پیامبر به پیروی سزاوارتر است یا سنت عمر[۱]؟!

وضع جامعه اسلامی به حدی خراب بود که حضرت در جایی فرمودند که «اگر احکام واقعی را اظهار کنم، مردم از گرد من متفرق می شوند؛ چنانچه وقتی به آنها گفتم که جز برای نماز واجب در مسجد حاضر نشوید، مردم فریاد زدند که ای وای! علی سنت عمر را تغییر داد و ما را از نماز مستحبی در مسجد باز داشت»! جو به حدی با خلفا و اقدامات او همراه بود که امیرالمؤمنین علیه‌السلام ادامه دادند: «همانا من می ترسیدم که در گوشه ای از ناحیه لشکرم شورشی برپا شود»[۲].

اما با همه فشارها و تعصبات مردم نسبت به خلفا، باز هم حضرت علیه‌السلام در مواقعی به بدعت های خلفا اشاره کرده و اثرات سوء این بدعات را بیان فرموده اند. مثلاً حضرت در مورد تحریم متعه از سوی عمر می فرماید: اگر عمر از ازدواج موقت جلوگیری نمی کرد، جز افراد شقی و تیره بخت، کسی زنا نمی کرد[۳].

طبق بیان حضرت، این بدعت عمر، موجب به فساد کشیده شدن امت اسلامی می گردد که اضلال مؤمنین، بزرگترین خیانت است. پس بر امیرالمؤمنین علیه‌السلام به عنوان وصی پیامبر و امام، لازم و واجب بود که این حکم را تغییر دهند؛ ولی با وجود فشارهای فوق الذکر این عمل نیز انجام نگرفت.

.[۱]  «أفَسنّه رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله اولی بالإتباع ام سنه عمر» قاضی نعمان مغربی متوفی ۳۶۳: دعائم الإسلام ج ۱، ص ۳۸۴، ۱۳۸۳ ه ق

.[۲]  «لو امرت بمقام ابراهیم فرددته الی الموضع الذی وضعه فیه رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله و…..ولو….. ولو …… اذا لتفرقوا عنی والله لقد امرت الناس ان لا یجتمعوا فی شهر رمضان الا فی فریضه واعلمتهم أن اجتماعهم فی النوافل بدعه فتنادی بعض اهل عسکری ممن یقاتل معی: یا اهل الإسلام غیرت سنه عمر. ینهانا من الصلاه فی شهر رمضان تطوعا ولقد خفت أن یثوروا فی ناحیه جانب عسکری» (اگر حکم واقعی را اظهار می کردم و مقام ابراهیم را به جای اولش بر می گرداندم .و…واگر…واگر…. بدون شک از گرد من متفرق می شدند. قسم به خدا، به مردم گفتم که در ماه رمضان جز برای نماز واجب، حاضر نشوید، مردم فریاد زدند که ای وای سنت عمر تغییر یافت؛ علی ما را از نماز مستحب در ماه رمضان باز می دارد. همانا من ترسیدم که در گوشه ای از لشکرم شورشی بپا شود). ر.ک: شیخ کلینی متوفی ۳۲۹ : کافی، ج ۸، ص ۶۳، ۱۳۶۲ ش، دارالکتب الإسلامیه، تهران

.[۳]  « لولا أن عمر نهی عن المتعه مازنی الا شقی» ابن جریر طبری متوفی ۳۱۰: جامع القرآن، ج ۵،ص ۱۹، ۱۴۱۵ هق، دارالفکر ،بیروت