قرآن (تنزیلى) دارد و (تأویلى). حضرت باقرالعلوم(ع) فرمود: ظهره تنزیله وبطنه تأویله, منه ما قد مضى ومنه ما لم یکن یجرى کما تجرى الشمس والقمر…; ظاهر قرآن (تنزیل) آن و باطنش (تأویل) آن است. برخى از مصادیق تأویلى گذشته و برخى تحقق نیافته, قرآن چونان آفتاب و ماه در جریان است.۱ و فرمود: (ظهر) قرآن کسانى هستند که قرآن درباره آنها نازل شده است و بطن آن, کسانى هستند که به شیوه آنان رفتار مى کنند. آنچه درباره آنان نازل شده است درباره اینان نیز صدق مى کند.۲ بدین سان آیات الهى با (تنزیلش) در روزگار نزول تاریکزار آن روزگاران را روشن مى کرد. گره هاى فکرى, اعتقادى, فرهنگى و اجتماعى مردمان را مى گشود, و آنان را در مسیر زندگانى از بن بست مى رهانید و چنین است جایگاه آموزه هاى قرآن براى همگان در درازناى تاریخ و گذرگاه زمان با (تأویل) و تطبیق مفاهیم والاى قرآنى بر آنچه مى گذرد و دیدن حوادث را در آینه قرآن, و پاسخ گرفتن از آموزه هاى الهى درباره چندى و چونى موضع ها, حرکت ها, اندیشه ها و….

 


به دیگر سخن, آموزه هاى الهى و معارف قرآنى و رهنمودهاى وحیانى (فراتاریخى) است; گو این که براى فهم آن و چگونگى هایش باید بدان (تاریخى) نگریست, اما پس از فهم (نص) و (حادثه) و پیوند (نص) و (حادثه) و یا (فضاى فرهنگى و…) روزگاران با تأمل در چگونگى پیوند یاد شده و تجرید ویژگى هاى (حادثه) و مقتضیات (فرهنگ زمانه) باید به پیام فراتاریخى (نص) دست یافت. این تلاش فکرى و تعامل با (نص) گو اینکه دشوار, دقیق و باریک است, اما نکته آموز, تنبه آفرین است و کارآمد.

 


امامان(ع) در چگونگى بهره ورى از معارف قرآن و آموزه هاى وحیانى آن از جمله شیوه هاى کارآمد و ارجمندى که بدان تأکید ورزیده اند, همانا نکته یاد شده است. اکنون تنها یک مورد را بیاوریم و بحث را پى بگیریم. على(ع) در هنگامه نبرد با (قاسطین) در شناسایى و شناساندن جایگاه نیروهاى آن آوردگاه, آیات الهى را برخوانده و با تکیه به آموزه هاى وحیانى صف هاى گونه گون را باز شناسانده است. آیاتى که امام(ع) بدان استناد مى کند و در آینه آن چگونگى جریان شکل گرفتن آن روز را مى نمایاند, به ظاهر پیوندى با حادثه ندارد, اما امام(ع) از یک سوى با تکیه به این آیات, واقع صادقِ دو اردوگاه را نمایانده و از سوى دیگر شیوه اى کارآمد از بهره گیرى از آیات الهى را برنموده است.

 


آن بزرگوار نیروهاى لشکرش را براى نبرد با معاویه بسیج کرد و در ضمن خطبه اى بلند فرمود: هان مسلمانان, در جهاد با معاویه ستم پیشه و بیعت شکن و یاران ستم گسترش بکوشید و به آنچه از کتاب الهى مى خوانم, گوش فرادهید و پند گیرید. از مواعظ الهى سود جویید و از گناهان دور باشید. خداوند با گزارش چگونگى زندگانى امت هایى دیگر, شمایان را پند داده است. آن گاه قرائت فرمود: الم تَرَ الى المَلأ مِن بَنى اسرائیل مِن بعد موسى اذ قالوا لنَبى لهم أبعث لنا مَلکاً نُقاتل فى سبیل الله قال هل عسیتم ان کتب علیکم القتال الاّ تُقاتلوا قالوا و ما لَنا الاّ نُقاتل فى سبیل الله وقد اخرجنا من دیارنا و ابنائنا فلما کتب علیهم القتال تولّوا الاّ قلیلاً منهم والله علیم بالظالمین* وقال لهم نبییهم انّ الله قد بعث لکم طالوت مَلکاً قالوا اَنّى یکون له المُلک علینا ونحن احقُّ بالملک منه ولم یؤتَ سعه مِن المال قال انّ الله اصطفاه علیکم وزاده بسطه فى العلم والجسم والله یُؤتى ملکه من یشاء والله واسع علیم. (بقره, آیه ۲۴۶ـ۲۴۷)

 


(
آیا آن گروه از بنى اسرائیل را پس از موسى ندیدى که به یکى از پیامبران خود گفتند: براى ما پادشاهى نصب کن تا در راه خدا بجنگیم. گفت: نپندارید که اگر قتال بر شما مقرر شود از آن سرباز خواهید زد؟ گفتند: چرا در راه خدا نجنگیم در حالى که ما از سرزمینمان بیرون رانده شده ایم و از فرزندانمان جدا افتاده ایم؟ و چون قتال بر آنها مقرر شد, جز اندکى, از آن روى برتافتند. خدا به ستمکاران آگاه است.)
(
پیغمبرشان به آنها گفت: خدا طالوت را پادشاه شما کرد. گفتند: چگونه او را بر ما پادشاهى باشد؟ ما سزاوارتر از او به پادشاهى هستیم و او را دارایى چندانى نداده اند. گفت: خدا او را بر شما برگزیده و بر دانش و توان او بیفزوده است, و خدا پادشاهیش را به هر که خواهد دهد که خدا در برگیرنده و دانا است.)

 


هان مردم در این آیات شما را عبرت است تا بدانید که خداوند خلافت و حکومت را پس از پیامبران در خاندان آنها نهاده و طالوت را با افزودنى در توان و علمش زبده گزینى کرده و بر دیگران برترى بخشیده است. اکنون یکى بنگرید! آیا خداوند بنى امیه را بر بنى هاشم برگزیده و معاویه را در دانش و توان بر من برترى داده است؟ بندگان خدا, تقوا پیشه کنید و در راه خداوند, پیش تر از آن که به خشم خداوند گرفتار آیید, جهاد کنید.۳ على(ع) با این بیان, جایگاه امامت را نشان داده و آیات الهى را در گستره زمان تفسیر مى کند و از آنچه درباره امت هاى پیشین است, بهره مى گیرد و ویژگى هاى رهبرى را براساس آیات الهى رقم مى زند.۴ این گونه روشنگرى ها در حقیقت تطبیق دقیق مفاهیم قرآنى بر جارى هاى زمان و به دیگر سخن تأویل راستین قرآن کریم است که در کلام معجزشیَم رسول الله(ص) درباره على(ع) آمده بود که (على بر تأویل قرآن مى جنگد بدان سان که من بر تنزیل قرآن نبرد کردم.)
اکنون با این نگاه برآنیم تا آوردگاه (طف) را در آینه قرآن بنگریم و چگونگى (صیرورت) انسان را در این هنگامه شگرف در نگاه قرآن بازکاوییم. به دیگر سخن چگونگى اندیشه ها, آرمان ها, جهت گیرى هاى دوسوى آن اردوگاه را چونان نمونه اى عینى و واقعى برایِ (آیات الهى) بررسى کنیم

 


بسم الله الرحمن الرحیم والتین والزیتون وطور سنین, وهذا البلد الأمین. لقد خلقنا الأنسان فى احسن تقویم. ثم رددناه اسفل سافلین. الاّ الذین آمنوا وعملوا الصالحات فلهم اجر غیر ممنون.
(
به نام خداوند مهرگسترِ مهربان. سوگند به انجیر و زیتون. سوگند به کوه سین و قسم بدین شهر بى ترس و بیم, محققا آدمى را در نیکوترین نگاشتى (تصویر و تعدیلى) آفریدیم. باز پس او را به پست منازل بازگرداندیم مگر آنان که گرویدند و کارهاى شایسته کردند پس ایشان راست مزد بى منت.)۵ سوره با آیاتى اندک و سوگندهاى تنبه آفرین, آهنگ آن دارد که نشان دهد انسان به لحاظ ساختار ظاهرى و امکانات معنوى, خلاقیت ها, استعدادها, زمینه ها, به گونه اى است که در جهت رشد, تعالى و اوج گیرى تا بدان جا مى تواند اوج گیرد که (به جز خدا نبیند) و از سوى دیگر چون از سیر فطرت جدا شود و در حرکت پر شتاب جهت گیرى را عوض کند و در مسیر مخالف مقتضاى فطرت پیش رود چنان سقوط مى کند و به زشتى ها و پلشتى ها دچار مى گردد که در تصور نمى گنجد.۶ قرآن کریم این حقیقت والا را پس از سوگندهاى مکرر با دو آیه (لقد خلقنا الأنسان فى احسن تقویم, ثم رددناه اسفل سافلین) نشان داده است.

 


اکنون تفسیر این دو آیه را درباره انسان در نگاه مفسران بنگریم و آنگاه در پرتو معناى به دست آمده مقصود را در این مقال بکاویم.
(
انسان) در نگاه قرآن چگونه موجودى است؟ آموزه هاى قرآنى شخصیت انسان را چگونه تبیین مى کنند؟ و بالاخره (انسان) قرآنى چگونه انسانى است؟ زشت یا زیبا؟ از متفکر بى بدیل تاریخ معاصر و مفسر فقید, شهید آیهاللّه مطهرى بشنویم: قرآن, انسان را مدح ها و ستایش ها کرده و هم مذمت ها و نکوهش ها نموده است. عالى ترین مدح ها و بزرگترین مذمت هاى قرآن درباره انسان است; او را از آسمان و زمین, از فرشته برتر و در همان حال از دیو و چهارپایان پست تر شمرده است. از نظر قرآن, انسان موجودى است که توانایى دارد جهان را مسخّر خویش سازد و فرشتگان را به خدمت خویش بگمارد و هم مى تواند به (اسفل سافلین) سقوط کند. این خود انسان است که باید درباره خود تصمیم بگیرد و سرنوشت نهایى خویش را تعیین نماید.۷ کلام استادانه شهید (فضیلت) را شنیدیم. استاد نگاه قرآن را به انسان به استوارى تبیین کرده اند و با اشاره اى در پایان سخن نشان داده اند که قرآن کریم, این حقیقت والا و این آموزه بیدارگر را در جاى جاى آیات خود تبیین کرده و از جمله در سوره یاد شده و در آیه هایى که آوردیم.

 

 

 

در نگاه مفسران کهن

مفسران سده هاى آغازین, آیات یاد شده را به گونه اى ساده و غالباً نشانگر چگونگى (خَلق) انسان و خلقت ظاهرى او تفسیر کرده اند.۸
ابوبکر بن طاهر شاید اولین کسى باشد که مفهوم آیه را گسترانده و آن را شامل خرد, اندیشه و… دانسته و در تفسیر (احسن تقویم) گفته است:
یعنى آراسته شده به خرد, راه یافته به اندیشه جداساز سره از ناسره, استوار قامت و مؤید به امر الهى.۹

 


پس از وى ماوردى در میان مفسران, شاید از اولین کسانى باشد که احسن تقویم را به برترى انسان بر دیگر موجودات در خردورزى و اندیشه گر دانسته و این احتمال را در کنار احتمالات دیگر یاد کرده است.۱۰ ثعلبى نیز آنچه را از ابوبکر بن طاهر۱۱ گزارش کردیم, آورده است۱۲٫ ابن عطیه نیز این معنا را به نقل از ابوبکر بن طاهر و با استناد به گزارش ثعلبى نقل کرده است.۱۳ اما متأخران از مفسران با نگاهى ژرف تر به آیه نگریسته و با توجه به آهنگ کلى سوره و آیات پیشین و پسین, نکات ارجمندى را در تفسیر آیه آورده اند.

 


ابى السعود گفته است: خداوند, انسان را موزون, استوار و راست قامت, آفریده و ویژگى هاى دانش, حیات, قدرت, اراده, کلام, شنوایى و بینایى و دیگر ویژگى هاى والایى را که نمونه و نمادى از صفات سبحانى است در نهاد انسان قرار داده است. از این حقیقت برخى از عالمان با حدیث قدسى مشهور (خلق آدم على صورته) یاد کرده اند. وى آنگاه به تفصیل چگونگى اتصاف انسان به این صفات و تأثیر آنها را در اوج گیرى انسان به مراحل والاى معنوى و الهى تبیین کرده و در پرتو این درایت چگونگى سقوط انسان به (حضیض زشتى ها را چون از مقتضاى این ویژگى هاى روى برتابد نیز نشان داده است.۱۴

 


عبده نیز با اشاره با آوردن آنچه از ابى السعود آوردیم, تأکید کرده است که (سوگندهاى) آغاز سوره براى توجه دادن انسان به این جایگاه بلند و امکانات گسترده و زمینه هاى مساعد براى رشد و تعالى است, و تکیه بر (اسفل سافلین) نیز از آن روى است که انسانِ روى برتافته از (فطرت پاک) و روى آورده به تباهى و فساد به لحاظ بهره مندى از استعداد و امکانات ویژه و به کارگیرى آن در جهت تباهى و سیاهى, در حرکت در جهت زشتى و پلشتى نیز بسى فراتر آن چیزى است که حیوانى به مثل در درندگى و شهوت رانى و… حرکت کند.۱۵ سید قطب ابتدا به تبیین آهنگ کلى سوره مى پردازد و تصریح مى کند که حقیقت بنیادین که سوره آن را طرح کرده است, توجه دادن انسان به فطرت استوار و الهى او است, و زمینه تعالى وى با ایمان به کمال والایى که براى او رقم خورده است و آنگاه تنبه به این که چون از آن جهت و مکانت به انحراف کشیده شد, به چه جایگاهى سقوط خواهد کرد. آنگاه در تفسیر آیه مى نویسد: خداوند هر آنچه آفرید زیبا آفریده است. بدین سان تخصیص انسان به (حسن ترکیب), (تقویم) و…

 

 

در اینجا نشانگر عنایت ویژه خداوند به این آفریده است. این عنایت الهى در زیبایى جسمانى, و خرد بى مانند و روح و معنویت شگفت او تبلور یافته است, … او آمادگى آن را دارد; حرکت در مسیر فطرت الهى از جایگاه فرشتگان فراتر رود… و نیز چون وارونه گردد و در مسیر متضاد با اقتضاى فطرتش حرکت کند, به زشت ترین و هولناک ترین جایگاه سقوط کند و از (حیوانات) پست تر شود… (رسیدن به جایگاهى والاتر از جایگاه فرشتگان) و (سقوط به زشت ترین و پست ترین مراحل وجودى) فرجام نقطه نهایى در حرکت است, استوارى بر فطرت و کمال بخشى بدان ب