سوال ۱ –  آیا از این روایت که می فرماید : کان الله و لم یکن معه شی ء(۲۴) : (خداوند بود و چیزی همراه او وجود نداشت . ) استفاده نمی شود که عالم مسبوق به عدم ، و حادث است ؟

از روایات استفاده می شود که خداوند متعال همیشه خلق می نموده و دائما فیاض بوده و فیض ارزانی می داشته است.

 


سوال ۲ –  پس معنای کان الله و لم یکن معه شی ء چیست ؟


 این روایت را مرحوم شیخ صدوق رحمه الله در کتاب توحید از حضرت موسی بن جعفر علیه السّلام نقل نموده و در ذیل آن آمده است :
و هو الان کما کان (۲۵) و خداوند اینکه نیز به همان صورتی است که بوده . و معنای روایت این است که جایی که خدا فرض شود ، موجود دیگری نخواهد بود مگر قائم به او ، همه چیز به او تکیه دارند . و نیز در کتاب مزبور در روایت دیگر نقل می کند که ذعلب از حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام پرسید : هل راءیت ربک ؟
آیا پروردگارت را دیده ای ؟
حضرت در جواب فرمود : ما کنت اعبد ربا لم اره . . .
پروردگاری را که ندیده باشم نمی پرستم
سپس آن حضرت خطبه ای ایراد نمود که در نهج البلاغه نیز موجود است ، ولی در توحید صدوق در آخر خطبه می فرماید : (انشاء یقول ) : (آن حضرت چنین سرود : )
و لم یزل سیدی بالحمد معروفا
و لم یزل سیدی بالجود موصوفا(۲۶)
پیوسته سرور من به ستایش شناخته ، و هماره آقای من به بخشش ستوده بوده است . تا آخر ابیات.
با توجه به این روایت ، زمان یا حین یا وقتی نبوده که خداوند متعال قدرت بر خلق و فیض نداشته و سپس عالم را خلق نموده باشد ، بلکه خداوند دائم الفیض بوده ، و جود و بخشش و عطای او همیشگی بوده است.

 


سوال ۳ –  آیا عالم ، قبل زمانی دارد ؟

 

خیر ، عالم قبل زمانی و بعد زمانی ندارد؛ چون قبل ، از شؤ ون زمان است ، و خود زمان به قبل و بعد تقسیم می شود . و خود زمان جزو عالم و از جمله ماسوی به شمار می آید . و چنان که در جواب سؤ ال قبل ذکر شد فاصله زمانی میان ذات واجب و عالم نیست و هیچ زمانی نبوده که عالم در آن زمان معدوم بوده باشد و هر زمان و یا وقتی فرض شود او خود نیز به ضمیمه عالم و از عالم محسوب می شود.

 

سوال ۴ – معنای این عبارت چیست ؟ الفیض قدیم و المستفیض حادث و الابصار ثابت و المبصر متغیر . (۲۷) فیض خداوند بی آغاز ، و فیض گیرنده ها حادثند ، و بینایی او ثابت است و مبصرات در حال تغییر و دگرگونی اند.


یعنی فیض از شؤ ون حق و از لوازم ذات است ، ولی مستفیض و وجودات خاصه ، قائم به حق هستند (از حیث ایجاد ، نه از لوازم ذات ) پس حدوث ذاتی دارند البته دامنه مستفیض و موجودات را وسیع تر باید گرفت لذا حدوث ، حتی شامل مجردات نیز می گردد . و مقصود از (ابصار) ابصار حق است.

 


سوال ۵ – چگونه معقول است که فیض قدیم ، و مستفیض حادث باشد ؟

 

چون فیاض بودن خداوند لازمه ذات است ؛ زیرا علیت او عین ذات است ، و لازمه علیت افاضه است.

 


سوال ۶ – آیا ماورای آسمان و زمین فضای نامتناهی است ؟


در داءب قرآن کریم منظور از (سموات و الارض ) تمام عالم است ، نه تنها سماء و ارض ، دیگر فضای نامتناهی ای ماورای زمین و آسمان نداریم و اصلا این سخن اصل ندارد ، و تنها دستگاه آسمان و زمین است . خداوند متعال می فرماید : هو الذی خلق لکم ما فی الارض جمیعا ، ثم استوی الی السماء ، فسواهن سبع سموات ، و هو بکل شی ء علیم . (بقره ۲۹ ، و نیز ر ، ک : فصلت : ۱۱ و ۱۲)
اوست آن که همه آنچه را که در زمین است برای شما آفرید ، سپس به (آفرینش ) آسمان پرداخت ، و هفت آسمان را استوار کرد ، و او به هر چیزی تواناست.

 


سوال ۷ –  پس مکانی که آسمانها و زمین در آن قرار دارند کجاست ؟


مکان تابع جسم است ، و جا دایر مدار خود جسم است ، نه اینکه باید جایی باشد که جسمی در آن حلول کند.

 


سوال ۸ –  آیا در افلاک دیگر غیر از زمین ، بشر و انسان موجود است ؟


خداوند متعال می فرماید : و من آیاته خلق السموات و الارض و ما بث فیهما من دابه . . (شوری : ۲۹)
و از نشانه های (قدرت ) اوست ، آفرینش آسمانها و زمین و آنچه از (انواع ) جنبده در آن دو پراکنده است . . .
از این آیه کریمه معلوم می شود که در افلاک دیگر (دابه ) و جاندار وجود دارد.

 


سوال ۹ –  آیا در قرآن آیه ای در این رابطه داریم که پیش از این عالم انسانی ، عالم انسانی دیگر بوده است ؟


خیر ، قرآن کریم متعرض این معنی نشده که پیش از این انسان ، عالم انسانی دیگری بوده ، چنانکه راجع به جنیان دارد . (۲۸) ولی در روایتی از حضرت امام باقر علیه السّلام آمده است : (انسانهای موجود کنونی نسل هشتم از نسل انسان است که به وجود آمده و منقرض شده اند . )(۲۹) و نیز در روایات دیگر وارد شده است : (پیش از این آدم ، آدمی دیگر و قبل از او ، آدمی دیگر و هکذا بوده است ، و اگر تا قیامت بشماریم تمام نخواهد شد . )(۳۰) همچنین از ذیل خطبه ذعلب در توحید صدوق رحمه الله منقول از حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام استفاده می شود که خداوند متعال دائم الجود و الفیض بوده و همیشه فیاض و جواد است ؛ آنجا که می فرماید :
و لم یزل سیدی بالجود موصوفا
و لم یزل سیدی بالحمد معروفا(۳۱)
و پیوسته سرور من به بخشندگی ستوده بود ، و هماره آقای من به ستایش شناخته شده بوده است.

 

منبع: ۶۶۵ پرسش و پاسخ در محضر علامه طباطبایی قدس سره؛ نشر نهاوندی؛ مؤلف: محمدحسین رخ‌شاد