مرکب، خدای را به سوی کوفه، زین مکن
مدح حضرت امام حسین علیه السلام؛ شاعر: سروش اصفهانیمرکب، خدای را به سوی کوفه، زین مکن خلق مدینه را ز فراقت، حزین مکن بر عهده کوفیان نتوان داشت اعتماد دوری ز بارگاه ...
مرکب، خدای را به سوی کوفه، زین مکن خلق مدینه را ز فراقت، حزین مکن بر عهده کوفیان نتوان داشت اعتماد دوری ز بارگاه ...
ای ساربان! آهسته ران، کز دیده دریا میرود از شهر زهرا نیمهشب، فرزند زهرا میرود منزل به منزل کاروان، گردیده در صحرا روان با ...
دارم شرر به سینه چو نی از نوای تو ای جان فدای نغمهی دردآشنای تو! هر شب میان اشک جگرسوز تا سحر خواهم وصال ...
ای خون حق! که دشت بلا گشته جای تو جز خالق تو، کس نبُوَد خونبهای تو کرّوبیان ز عرش، به صد شوق آمدند شاید ...
مهر تو را به عالم امکان نمیدهم این گنج پُربهاست، من ارزان نمیدهم گر انتخاب جنّت و کویت به من دهند کوی تو را ...
ترکیب شد چون خونِ دل و اشک دیدهام آن مایه را به مخزن دل پروریدهام پنجاه ساله اشک، مرا کور مینمود گر آن نبود ...
یا للعجب! که تشنهی آب فرات بود شاهی که خاک در گهش، آب حیات بود شد تشنه لب شهید، میان دو نهر آب با ...
ای که به عشقت اسیر، خیل بنی آدمند!سوختگان غمت، با غم دل خرمندهر که غمت را خرید، عشرت عالم فروختبا خبران غمت بی خبر از ...
عالم پر از ندای حسین و نوای اوستدل در فغان به زمزمهی نینوای اوست گلشن شود ز خون شهیدان اگر جهانذوق و صفایش از چمن کربلای ...
سلام ما به شهیدی! که عشق، زنده از اوست کسی که خون خدایش دویده در رگ و پوست سلام ذات خدا و آن چه ...
زندهی جاوید کیست؟ کشتهی شمشیر دوست کآب حیات قلوب، در دم شمشیر اوست اگر بشکافی هنوز، خاک شهیدان عشق آید از آن کشتگان، زمزمهی ...
ز هر طرف، مه رخسارهات به جلوهگری است خموش باد نگاهی که ناظر دگری است! دوصد مسیحنفس مانده واله و مبهوت که در فضای ...
دل من به یاد آرد، چو شهید نینوا را به ندای سوگواری، ببرد ز نی، نوا را ره و رسم آشنایی، بخدا! حسین داند که ...
چشم اندازى کلى به میراث علمى امام (علیه السلام)حسین بن على بن ابى طالب (علیهما السلام)رهبرى الهى و یکى از اسوه هاى هدایت خداوندى به ...