گفتار دلِ کش شه و رفتار دل فریب از کوفه کَند پای دل «مسلم» و «حبیب» عاشق چو گرم شوق شود، راه عشق را ...
به دیر و بتکده و کعبه و کنشت! حسین! به تربتی که خدا بذر عشق کِشت! حسین! از این زمین نروم یک قدم که ...
سلام باد به جون! آن که روح والا داشت نشان عشق و ارادت ز پنج مولا داشت شد از نگاه ابوذر، مس وجودش زر ...
همچو ماهی که شب تار، جمالش دلجوست روی رخشان تو با رنگ سیاهت، چه نکوست! خون پاکیزهی تو، در بدن شبرنگت همچنان آب حیاتی ...
اگر بر آستان خوانی مرا، خاک درت گردم وگر از در برانی، خاک پای لشکرت گردمبه دامانت غبارآسا نشستم، برنمیخیزم وگر بفشانی ام، خیزم ولی ...
سلام باد به حر! بر یقین و ایمانش! که میزبانِ شهادت، نمود مهمانش برای آمدنش انتظار داشت، حسین که دیده بود وِرا در شمار ...
حُر شرم میکند که به مولا نظر کند یا از کنار خیمهی زینب گذر کند دیروز ره به چشمهی خورشید بسته بود امشب چگونه ...
این دو کودک که جدا گشته ز پیکر، سرشان میبَرَد دل ز همه، حُسن خدا منظرشان سرشان گشته جدا از تن و پیدایت هنوز ...
سلام ما به جوانی که مُسلمش، پدر است! به جلوه، منزلتِ آن پدر از این پسر است در آسمان بنیهاشم، او ستارهی عشق ز ...
دو گل از بوستان مصطفی خوابیدهاند، این جا دو طفل نازنین، خواب پریشان دیدهاند، این جا دو گلبرگ تَر، از گلهای حُسن یوسف زهرا ...
شبی که دیدهی خود، پُرستاره میکردم برای غربت دل، فکر چاره میکردم به دانههای چو تسبیحِ اشک در دستم برای آمدنت، استخاره میکردم ...
روی تو را به چشم دل، از سرِ دار دیدهام جانب مکه پر زند، جان به لب رسیدهام حُرمت جان شکستهام، در دل خون ...
سلام ایزد منّان، سلام جبرائیل سلام شاه شهیدان، به مسلم بن عقیل! به آن نیابت عظمای «سیدالشّهدا»! به آن جلالِ خدایی، به آن جمالِ ...