ویژگی های امام باقر علیه السلام

حضرت باقر در میان ائمه علیهم السلام ویژگی های انحصاری دارد.

یکی از ویژگی های محمد باقر علیه الصلوه و السلام  این است که هم اسمش را و هم لقبش را پیغمبر عنوان کرده است و به مردم معرفی کرده است، نشان دارش کرده است، مبلغش بوده است، مروجش بوده است. هنوز متولد نشده بود، به جابر بن عبدالله انصاری فرمود: عمر تو طولانی می‌شود، این قدر می‌مانی تا یکی از فرزندان من که هم نامش نام من است و هم قیافه اش، شمایلش، سیمایش، هیکلش، شباهتش آیینه ی من است. اسمش و رسمش با من تطبیق می‌کند. نسخه برابر اصل است. او را ببینی گویا داری من را می بینی، هیچ کم ندارد. هم از نظر زیبایی، هم از نظر کمالات، هم از نظر اسم، هم از نظر مشخصات؛ آیینه ی تمام نمای جمال خدا و جلال خداست که پیغمبر هم جمال الله است و هم جلال الله است.  امام باقر علیه الصلوه السلام  آیینه ی تمام نمای جمال و جلال الهی است. هم اسمش اسم پیغمبر، هم شمایلش و ویژگی هایش و جاذبه هایش و همۀ خصوصیاتی که از عالم دلبری می‌کند. در حضرت باقر علیه السلام آنچه در پیغمبر هست در وجود امام باقر علیه السلام موج خواهد زد. فرمود: وقتی او را دیدی سلام من را به او برسان!

حضرت رسول، خاتم انبیاء، سالار انبیاء، سید کائنات، مأمور ویژه مقرر کرده و پیش بینی فرموده که این زنده بماند که همۀ سرنوشت ما را ولی خدا در شب قدر امضا می‌کند. در زمان پیغمبر مُهر و امضاء به دست خود پیغمبر بود. عمر حضرت جابر بن عبدالله انصاری را امضا کرده تا بماند. مأمور ویژۀ تبلیغ سلام پیغمبر به امام باقر علیه الصلوه و السلام باشد.

نکتۀ مهم دیگر این است که حضرت [نبی خاتم] او را به عنوان کسی که حجاب جهالت را می‌تواند کنار بزند و گنج های علم را مثل کشاورزی که زمین را شخم می‌زند و برای رویش، گنج های حاصل خیزی را در آنجا می افشاند و قوت مردم را تأمین می‌کند؛ [معرفی کرده است.] امام باقر علیه السلام کشاورز علوم است، زمین های دل را می‌شکافد و تخم های دانش را می‌پاشد و علوم انبیا را می‌شکافد، باز می‌کند و در اختیار مردم  قرار می‌دهد.

تمام انبیا، اسرار الهی و علوم غیبی که در اختیار شان بوده است همه را امام باقر سلام الله علیه در وجودشان بود. [ایشان] مأمور بودند، زمینه می‌دیدند که عدۀ زیادی را تحت عنوان علمای حوزۀ علمیه تربیت کنند و این علوم را به نسل های بعدی انتقال بدهند. امروز ما هرچه داریم از معنویت، از عرفان و معرفت، از کشف و شهود، از جهاد و مبارزه، از شهادت و از خودگذشتگی، از انفاق، احسان، اخلاق و همۀ فضایل و خوبی هایی که در میان بشر هست؛ همه سر سفرۀ امام باقر و فرزند بزرگوارشان امام صادق سلام الله علیهما به وجود آمده است.

امام ما، امام بنیان گذار نظام ما و رهبر ما، شاگردان مکتب قال الباقر و قال الصادق هستند. این بزرگواران علوم انبیاء را؛ چه آنچه انبیا داشتند همه در خاتمشان جمع بود و آنچه خاتم داشت همه را به ارث به این‌ها داده بودند. این‌ها بودند که استعداد ها را شکوفا کردند و توانستند علوم ظاهری و باطنی را در میان بشر نهادینه کنند و بیمه شده تحویل نسل های آینده بدهند.

ما به برکت مکتب امام باقر علیه السلام عرفای بزرگی مثل «ملا حسین قلی همدانی»، مثل «آ سید علی شوشتری»، مثل «آ سید احمد کربلایی»، مثل «آ میرزا جواد آقای ملکی»، مثل «مرحوم آ میرزا علی آقای قاضی جمال السالکین»، مثل آقای «بهجت» و دیگر بزرگان مثل «آ سید مرتضی کشمیری» مثل «مرحوم ملا فتحعلی سلطان آبادی» که این‌ها صاحب سرّ بودند، گنجینه ی اسرار الهی در دل محرم اینها جا گرفته بود، هر کدامشان دنیا و آخرت بودند، جامۀ غیب و شهود بودند، این‌ها با این عظمتشان جرعه نوش دریای معرفت امام باقر و امام صادق علیهما السلام بودند.

یکی از شاگردان حضرت امام باقر جناب جابر بن یزید جعفی است که حضرت باقرالعلوم نود هزار راز مگو از خزینۀ اسرار خودش، در قلب با وسعت و دل دریایی او ریخته بود. جابر آنچنان از اسرار الهی موج می‌زد که طاقتش تمام ‌شد، آمد خدمت حضرت باقرعلیه السلام عرضه داشت که یا ابن رسول الله! تحملم دارد تمام می شود، طاقت ندارم این همه سرّ [را که] بنا نیست به کسی بگویم [تحمل نمایم]. بر حسب نقل حضرت به ایشان فرمودند: برو اسرارت را در بیابان ها بگو. استعدادی نبود که این‌ها را با مراتب اسم اعظم آشنا کند. آن اسرار، اسرار خاصی است که آن را که خبر شد، خبری باز نیامد. با خبران عالم خیلی بروز و ظهور ندارند و آنچنان ظرفیت بالایی این جابر داشت که وقتی حضرت با علم غیبشان دیدند که بناست او را به قتل برسانند؛ نامه ای نوشت برای جابر. جابر با دریافت نامۀ امام باقر علیه السلام خودش را به جنون زد و در قالب دیوانگی هم دینش را حفظ کرد و هم جانش را حفظ کرد. می‌توانستند این جور باشند. ما می‌توانیم برای حفظ دینمان بعضی جاها خودمان را به دیوانگی بزنیم و مسئولیت های حرام و پول های حرام قبول نکنیم؟ بهلول عالم بود، شاگرد موسی بن جعفر بود؛ ولی خودش را به جنون زده بود تا این که مسئولیتی از دستگاه طاغوتی قبول نکند و آغازگر این [حرکت] امام باقر سلام الله علیه باشد.

 

دستوری از امام محمد باقر علیه السلام

حضرت باقرالعلوم علیه السلام به همین جابر بن یزید جعفی دستوراتی می‌دهد که دستورات ویژه برای خودسازی و رهایی از چنگال نفس است. یکی این است که اسیر تعریف ها و مغموم از انتقاد ها نباشید. فرمود: جابر! والله تو از اولیای ما نخواهی بود مگر این که اگر تمام اهل شهر از تو تعریف کنند، خوشحال نشوی و اگر همه علیه تو قیام کنند، به تعبیر ما «مُرده باد!» بگویند، ککت نگزد. مگر گفتۀ آن افراد و جامعه در واقعیت انسان تغییر می‌دهد؟ قضاوت مردم در وضع تو نباید تأثیر بگذارد.

بعد ایشان می‌فرمایند: که اگر در دست شما یک جوز گردویی باشد، همه بگویند این خاک است مگر عوض می‌شود!؟ قضاوت مردم در وضع تو نباید اثر بگذارد، اگر مردم در مورد تو خوب می گویند یا بد می‌گویند، خودت را به کتاب الله عرضه کن. آیینه، قرآن کریم است، یک نگاهی به آیات قرآن بکن. ببین با آیات قرآن وجودت تطبیق می‌کند یا نه؛ اگر تطبیق می‌کند، تو قرآنی هستی، تو آیۀ قرآن مجسمی. در خارج دیگران هر چه می‌خواهند بگویند، بگویند. ولی اگر نیستی این‌ها هم نگویند، وضعیتت بد است.

این است که ما در مسائل معرفتی اخلاقی و در مسائل رفتاری خیلی نیاز داریم یک بازنگری در زندگی خودمان بکنیم. وقت ها می‌گذرد، با مرگ فاصلۀ‌ مان کم می‌شود و گاهی غفلت ها پرتمان می‌کند، دیگر توفیق برگشت هم پیدا نمی‌کنیم.

یکی از ویژگی های حضرت باقر العلوم این بود که کربلایی بود. حضرت باقر جزء مأمورین قیام خونین حضرت سیدالشهدا علیه السلام بود. تمام اینهایی که با امام حسین به کربلا آمدند، لیستی بود که جبرئیل از آسمان آورده بود. همین جوری نبود که [هر کس بخواهد بیاید.] حضرت زینب(سلام الله علیها)  آمد اما شوهرش نیامد. دو تا بچه اش را فرستاد. [نام] عبدالله [همسر حضرت زینب(سلام الله علیها)] را در لیست کربلا ننوشته بودند اما زینب(سلام الله علیها)  در لیست کربلایی ها اسمش آمده بود. حرّ جزء کربلایی ها بود و تا روز عاشورا هیچ کس نمی دانست این عاشورایی است، این کربلایی است، این حسینی است، این جز خوشبخت های بی نظیر عالم است؛ اما سیدالشهدا علیه السلام اول که حرکت می‌کرد از جبرئیل اسم حرّ را گرفته بود.

حضرت باقرالعلوم علیه السلام  جزء این لیست، جز قشون این لیست بود و رسالتش را هم ایفا کرد. علاوه بر این که در اسارت جزء لشکر اسیران و آزادگان بود، علاوه بر این حضرت باقر علیه السلام در مجلس یزید با این که خردسال بود، دو سالشان بود یا چهار سالشان بود بنا بر اختلاف تاریخ- اما آنجا سخن گفتند و مجلس را منقلب کردند. این است که حضرت امام باقر علیه السلام هنگام وفاتشان وصیّت فرموده بودند تا ده سال در منا برای ایشان [مجلس] عزا به پا کنند، چون یاد امام باقر علیه السلام تجدید خاطره ی کربلاست و روضه ها را خودش دیده است خودش شاهد است.


 

منبع: ثقلین / جلسه شانزدهم درس اخلاق مسجد جامع ازگل ۱۵ / ۷ / ۱۳۹۲