مشتاق حضور
شهید علیرضا موحد دانشعلی زمان کوتاهی در تهران ماند. در این مدّت با بچّههای گردانی که میخواست با خود به جنوب ببرد، تماس گرفت. این بار ناصر صیغان ...
علی زمان کوتاهی در تهران ماند. در این مدّت با بچّههای گردانی که میخواست با خود به جنوب ببرد، تماس گرفت. این بار ناصر صیغان ...
سؤال: من دختری ۱۴ ساله دارم که علاقهی زیادی به موسیقی دارد. من نمیخواهم موضعگیری تندی نشان دهم که او زده شود و میدانم که ...
خوارزمی گوید:پس از او جوانی که پدرش در میدان شهید شده بود و مادرش با او بود بیرون آمد. مادرش گفت: فرزندم! در مقابل پسر ...
طریحی گوید:روایت شده که گوسفندان حضرت اسماعیل (ع) در کنار شطّ فرات به چرا مشغول بودند. چوپان به او خبر داد که از فلان روز ...
شهید اول گفته است:وی آخر ربیع الاوّل سال سوم هجری در مدینه به دنیا آمد. نیز گفته شده روز پنجشنبه سیزدهم ماه رمضان. میگوییم: مشهور ...
دوچرخههامان را بستیم به درخت و نشستیم روی نیمکت کنار حوض بزرگ مسجد که فوارهاش باز بود. حیاط پر از درخت و لب حوض پر ...
رفتم داخل سردخانه تا برای آخرین بار ببینمش. با دوربینی که هدیهی خود او بود و عکاسی را با آن یادم داده بود، از او ...
حرف اولی که زد موضوع انتقال شهدا بود. گفت «الآن است که هواپیماهای عراقی بیایند و منطقه را بمباران کنند. اگر نجنبیم اجساد شهدا زیر ...
میگفتند عملیات لو رفته و بچهها در محور ابوقریب زمینگیر شدهاند. دشمن محورهای مواصلاتی را زیر آتش مستقیم گرفته بود و عملاً امکان انتقال تدارکات ...
رفتم بالای سرش، قول داده بودم بیتابی نکنم. صورتش را باز کردند. کلاه پشمی سبز رنگی که پدر برایش گرفته بود، سرش بود. یک آن ...
عملیات والفجر ۱، ۲۰ فروردین ۶۲ شروع شد؛ سه ماه بعد از والفجر مقدماتی. عملیات لو رفته بود و عراقیها خبر از تحرکات ما داشتند ...
بهمن ۱۳۶۱، عملیات والفجر مقدماتی شروع شد. والفجر مقدماتی اولین عملیاتی بود که در لشکر عاشورا بودیم. علمیات نتوانست به اهدافی برسد که برایش تعیین ...
سالمترین جنازه بین شهدای والفجر ۱، جنازهی علی بود؛ تبسم خیلی قشنگی روی لبش نقش بسته بود.نمیدانم خبر شهادت علی را چه کسی به آقا ...
یک روز سرِ ظهر، وسطهای عملیات محرم، شهید باکری آمد بنهی ما. وقت نهار بود و چیزی غیر نان و پنیر نداشتیم. میدانستم نهار نخورده ...