ثقلین
TasvirShakhesshahid349

عشق به جبهه

شهید حسین مالکی‌نژاد

حسین، مداح خوش نوای جبهه‌ها، زمانی که دوازده ساله بود به خاطر صدای زیبایی که داشت، همراه گروه سرود مدرسه، در مجالس شهدا برنامه اجرا ...

TasvirShakhesshahid348

باید بروم

شهید احمد چهارمحالی

شهید احمد چهارمحالی هفده سال بیشتر نداشت و حتّی قیافه‌اش هم او را کوچک‌تر از سنّش نشان می‌داد. امّا چون پسر بزرگ خانواده بود و ...

TasvirShakhesshahid348

مجروح

شهید حسین احمدی

دوران انقلاب با وجود سنّ کمی که داشت، امّا در راه مبارزه با رژیم خیلی فعّال بود. یک بار دستگیر شد و از سوی ساواک ...

TasvirShakhesshahid446

عمامه‌ی خاکی

شهید سیّد محسن روحانی

 سیّد محسن روحانی، یکی از روحانیون لشکر بود. مدام در بین رزمندگان حضور داشت و کم‌تر عقب می‌‌رفت. همیشه در خط مقدم بود. لباس رزم ...

TasvirShakhesshahid325

آرام نمی‌گرفت

شهید سیّد محسن جنگجویان

در فروردین سال ۶۲، در عملیّات والفجر مقدماتی، در منطقه‌ی عملیّاتی فکه از ناحیه‌ی شانه و فک مجروح شد. جراحتش خیلی سخت بود. او را ...

TasvirShakhesshahid312

مرخصی رویای نیمه تمام پیروزی

شهید محمّد علی میرزایی

پس از پایان عملیّات فتح المبین به ما اجازه‌ی ترخیص دادند. از محمّد علی خواستم که به اتّفاق هم به مرخصی برویم. او از این ...

TasvirShakhesshahid347

با تمام وجود

شهید حاج علی موحد دوست

در مرحله‌ی دوم عملیّات بیت المقدس به همراه علی پیشروی می‌کردیم. دیدم که علی فقط گوشی بی‌سیم را در دست دارد و اثری از دستگاه ...

TasvirShakhesshahid319

برای سر دادن

شهید علیرضا بازاری

شهید علیرضا بازاری را به علّت کمی سنّ و سال از ورود به عملیّات محروم کرده بودند. ایشان به تکاپو افتاد، به هر زحمتی بود ...

TasvirShakhesshahid329

راننده بلدوزر

شهید مظفر خضری

به راننده لودر و بلدوزر نیاز فوری داشتیم. به این خاطر، به روستای تل سیاه رفته بودیم و ضمن جمع آوردن کمک‌های نقدی، اعلام کردیم ...

TasvirShakhesshahid344

آیه‌ی روی دیوار

شهید صمد یونسی

تا رسیدیم، یک فصل کتک خوردیم و همه‌ی وسایلمان را گرفتند.اما در آن وضعیت دردناک، شهید صمد یونسی می‌گفت: «روی دیوار سلول نوشتم: بسم الله ...

TasvirShakhesshahid342

فقط یک جمله

شهید محسن جعفری

دوران انقلاب هنوز بچّه بود، امّا با وجود این، با گروه‌های مبارز همکاری داشت و اعلامیه پخش می‌کرد. در عین حال خیلی هم شوخ طبع ...

TasvirShakhesshahid341

سرهای تراشیده

شهید حسین زارع کار یزدی

تلاش‌های انقلابی‌اش به جایی رسید که مأمورین شاه معدوم، به منزل ما ریختند. ایشان و دوستانش را گرفتند و سرهایشان را تراشیدند و بچّه‌های محل ...

TasvirShakhesshahid340

روی تخته سنگ‌ها

شهید هادی شهابیان

نیمه‌های یک شب سرد و برفی، از خواب بیدارم کرد.-‌ »بیا با هم بریم جاده‌های کوه سرخ!»-‌ »این موقع شب؟! برای چی؟»-‌ «بریم شعار نویسی؛ ...

TasvirShakhesshahid336

درایت و آرامش

شهید محمد حسین کریم پوراحمدی

«یک روز دو ساک برزنتی پر از اسلحه‌ی کلت آوردند و در مسجد گذاشتند، بدون اطّلاع قبلی و بدون هیچ برنامه‌ای گفتند بین برادران توزیع ...

صفحه 29 از 114« بعدی...1020...2728293031...405060...قبلی »