ثقلین
TasvirShakhesbeheshti1

ملاقات در سجده

شهید بهشتی

شهید بهشتی لحظاتی پیش می‌گفت: «تا حالا هیچ دقّت کرده‌ای؟ وقتی بچّه‌ها شهید می‌شوند به حالت سجده به ملاقات خدا می‌روند! من هم دوست دارم ...

AmirNazariNazerManesh

در مجلس شهید

شهید امیر نظری ناظرمنش

جهت شرکت در مراسم عزاداری شهادت عمویم، همگی «عازم» تهران شدیم. هنگام صرف غذا، شخصی در جمع، به شهدا توهین کرد. آثار نگرانی را در ...

MortezaKeyvandaran

نهج البلاغه

شهید مرتضی کیوانداریان

بعد از ظهر بود که موقع تعویض گروه‌ها شد. آماده شدند که به خط مقدم بروند.ـ «حسین جان! نهج البلاغه را هم توی کوله‌پشتی‌ام بگذار.»ـ ...

GholamAliSaeedifar

شال مشکی شهید

شهید غلامعلی سعیدی‌فر

بعد از شهادت غلامعلی سعیدی‌فر، بسیجی مخلص «علی اصغر فاتحی» بالای جنازه‌اش حاضر شد و شال مشکی خودش را با شال شهید سعیدی‌فر عوض کرد. ...

TasvirShakhesShahid5rrr

هیچ درخواستی نکرد

شهید گمنام

برادر «سعید تجویدی» از کادرهای قدیمی سپاه و جنگ می‌گفت:ـ پس از عملیّات خیبر که در جزایر مجنون تردّد می‌کردیم، به دلیل فاصله‌ی زیاد آبی ...

TasvirShakhesAhmadToosi

سوختگی استخوان!

شهید گمنام

در منطقه‌ی ۱۱۲ فکه، نرسیده به میدان مین، متوجّه سفیدی روی زمین شدم. هر چیزی می‌توانست باشد. نزدیک‌تر که رفتم، از تعجّب خشکم زد. پیکر ...

TasvirShakhes-ShahidGomnam2

پیش مرگ

شهید گمنام

«این سومین نفره که این طوری شهید شده. خدا ازشان نگذرد. از حالا به بعد هیچ کس جز خود ما حق ندارد به مجروحین آب ...

TasvirShakhes-ShahidGomnam1

راز گل و لای

شهید گمنام

گردان غواص ما خط شکن بود. شب اوّل ما باید در ورودی میدان مین، خط را می‌شکستیم، با دشمن درگیر می‌شدیم و منتظر می‌ماندیم تا ...

TasvirShakhes-ShahidGomnam3

از روی من رد شوید!

شهید گمنام

هیچ وقت یادم نمی‌رود، در یک محوری تخریبچی ما شهید شده بود. سیم چین هم نداشتیم. عزیز طلبه‌ی ما که بدنش مجروح بود، با شکم ...

TasvirShakhesShahidGomnam15

پشه‌های عراقی

شهید گمنام

یک روز گفتم: «پسر لنگ ظهر است، برو بیرون و قدمی بزن.» گفت: «چشم».یک ساعتی نشد که برگشت. گفتم: «ابراهیم! یک هفته است آمدی، هنوز ...

TasvirShakhes-ShahidGomnam2

فقط جواب می‌داد الحمدلله!

شهید گمنام

در عملیات کربلای ۵، (آن) وقت‌ها در بیمارستان رازی اهواز بودم. بخش ارتوپدی آن‌جا مجروح خیلی زیاد داشت، به طوری که اجباراً برای بستری کردن ...

TasvirShakhes-ShahidGomnam1

تحمل زجر فراوان!

شهید گمنام

در پادگان الرشید، یکی از بچّه‌ها علیه صدام شعار می‌داد، به همین دلیل عراقی‌ها آنقدر او را شکنجه دادند تا بیهوش شد. پس از مدّتی ...

TasvirShakhes-ShahidGomnam3

شیشه و نمک روی زخم!

شهید گمنام

یک روز یکی از اسرا علیه صدام حرف‌هایی زد. بعثی‌ها او را به حمام بده و آب‌ جوش بر بدنش ریختند. به طوری‌ که پوست ...

TasvirShakhesakhlagh8

من می‌مانم

شهید گمنام

یکی از نیورهایی که در پیرانشهر با ایشان آشنا شده بودم، سخت مجروح شده بود. چون وزن سنگینی داشت، نتوانستم او را کول کنم و ...

صفحه 53 از 53« بعدی...102030...4950515253