ثقلین
TasvirShakhes-EmamHoseyn-pishva04

گوش کن گوش، صدای نفسی می‌آید

مدح حضرت اباالفضل العباس علیه السلام؛ شاعر: هادی منوّری

گوش کن گوش، صدای نفسی می‌آید مَشک بر دوش، از آن دور، کسی می‌آیدکیست این مرد که اینگونه به دشمن زده است؟ که ز هر ...

TasvirShakhes-EmamHoseyn-pishva02

چشمان خیس علقمه، امواج رود بود

مدح حضرت اباالفضل العباس علیه السلام؛ شاعر: سیدحمیدرضا برقعی

چشمان خیس علقمه، امواج رود بود آن روز، رود، شاهد کشف و شهود بودآن روز سرخ، علقمه محراب کوفه شد در دست ابن مجلم میدان، ...

TasvirShakhes-EmamHoseyn-pishva01

روی پیشانی او باب تشهد وا بود

مدح حضرت اباالفضل العباس علیه السلام؛ شاعر: رضا جعفری

روی پیشانی او باب تشهد وا بوداشهد اَنَّ که او هم، پسر زهرا بود آب می داد عطشناک ترین صحرا راچشم هایش که به سمت افق ...

TasvirShakhesEmamHoseyn01

عشّاق چون به درگه معشوق، رو کنند

مدح حضرت اباالفضل العباس علیه السلام؛ شاعر: سیدعباس جوهری

عشّاق چون به درگه معشوق، رو کنند از آب دیدگان، تن خود شست‌وشو کننداوّل قدم ز جان و سر خویش بگْذرند در خون دل، تهیّه‌ی ...

TasvirShakhesEmamHoseyn02

سخن، هر آن چه که در باب دست‌های تو شد

مدح حضرت اباالفضل العباس علیه السلام؛ شاعر: جواد هاشمی(تربت)

سخن، هر آن چه که در باب دست‌های تو شد نماز بود و به محراب دست‌های تو شدحدیثِ مشک و علم، ای قصیده قامتِ عشق! ...

TasvirShakhesEmamHoseyn03

سقّا به آب، لب ز ادب، آشنا نکرد

مدح حضرت اباالفضل العباس علیه السلام؛ شاعر: علی انسانی

سقّا به آب، لب ز ادب، آشنا نکرد از آب پُرس از چه ز سقّا، حیا نکردتجدید شود، وضوی نمازِ امامِ عشق بیهوده دست خویش ...

TasvirShakhesEmamHoseyn04

حریم آل علی را ز اشک، آب گرفت

مدح حضرت اباالفضل العباس علیه السلام؛شاعر: غلامرضا سازگار

حریم آل علی را ز اشک، آب گرفت عطش ز تشنه‌لبان، لحظه‌لحظه تاب گرفتپدر ز علقمه قامت خمیده برمی‌گشت سکینه آمد و با گریه، راه ...

TasvirShakhesEmamHoseyn05

واحسرتا که یافت به من روزگار، دست

مدح حضرت اباالفضل العباس علیه السلام؛ شاعر: خوشدل تهرانی

واحسرتا که یافت به من روزگار، دست  وز من گرفت دشمن کافر شعار، دست  بی‌دست و فرق منشق و در دیده تیرکین  دیدی چگونه یافت ...

TasvirShakhesEmamHoseyn06

دیگر نداشت ساقی لب تشنه مست، دست

مدح حضرت اباالفضل العباس علیه السلام؛ شاعر: محمد سعید میرزایی

دیگر نداشت ساقی لب تشنه مست، دستیعنی که شسته بود وفا را، ز دست، دست آن مشک تیر خورده به دندان چنان گرفتانگار نیست زخمی و ...

TasvirShakhesEmamHoseyn07

ز آب با جگر تشنه، شست سقّا، دست

مدح حضرت اباالفضل العباس علیه السلام؛ شاعر: غلامرضا سازگار

ز آب با جگر تشنه، شست سقّا، دست کشید پا و نداد عاقبت به دریا، دستوجود او، سپر مشک بود و بیم نداشت از این ...

TasvirShakhesEmamHoseyn08

چشمم از اشک پُر و مشک من از آب، تهی است

مدح حضرت اباالفضل العباس علیه السلام؛ شاعر: سیّد شهاب موسوی

چشمم از اشک پُر و مشک من از آب، تهی است جگرم، غرقه به خون و تنم از تاب، تهی استگفتم از اشک کنم، آتش ...

TasvirShakhesEmamHoseyn09

لب خشکیده‌ی من ساحل و این دیده چون دریاست

مدح حضرت اباالفضل العباس علیه السلام؛ شاعر: سیدمحسن حسینی

 لب خشکیده‌ی من ساحل و این دیده چون دریاست میان موج این دریا، جمال دلبرم پیداستقلم، تیر است و جوهر، خون و دفتر، وادی علقم ...

TasvirShakhes-EmamHoseyn-pishva14

چو دید، تشنه‌ی لب‌های خشک او، دریاست

مدح حضرت اباالفضل العباس علیه السلام؛ شاعر: غلامرضا سازگار

چو دید، تشنه‌ی لب‌های خشک او، دریاست به آب، خیره شد و ناله‌اش ز دل برخاستکه آب! از چه نگردیدی از خجالت، آب؟ تو موج ...

TasvirShakhes-EmamHoseyn-pishva13

در خیمه‌گه نیافت چو درمشک آب، آب

مدح حضرت اباالفضل العباس علیه السلام؛ شاعر: حلاج جعفر بابایی

در خیمه‌گه نیافت چو درمشک آب، آب آن گه سکینه کرد به سقّا، خطاب: آبسیراب‌تر ز لعل بدخشان چو داشت، لب موج شرر فکند بر ...

صفحه 140 از 151« بعدی...102030...138139140141142...150...قبلی »