ثقلین
TasvirShakhes-ShahidGomnam2

فقط جواب می‌داد الحمدلله!

شهید گمنام

در عملیات کربلای ۵، (آن) وقت‌ها در بیمارستان رازی اهواز بودم. بخش ارتوپدی آن‌جا مجروح خیلی زیاد داشت، به طوری که اجباراً برای بستری کردن ...

TasvirShakhes-ShahidGomnam1

تحمل زجر فراوان!

شهید گمنام

در پادگان الرشید، یکی از بچّه‌ها علیه صدام شعار می‌داد، به همین دلیل عراقی‌ها آنقدر او را شکنجه دادند تا بیهوش شد. پس از مدّتی ...

TasvirShakhes-ShahidGomnam3

شیشه و نمک روی زخم!

شهید گمنام

یک روز یکی از اسرا علیه صدام حرف‌هایی زد. بعثی‌ها او را به حمام بده و آب‌ جوش بر بدنش ریختند. به طوری‌ که پوست ...

TasvirShakhesShahidNaebDroo

به روی خود نمی آورد!

شهید علی‌اصغر نایب درودی

یک‌بار که برای بازدید از منطقه‌ی جنگی، از خانواده خداحافظی کرده بود، زودتر از موعد مقرّر به خانه بازگشته بود؛ یعنی یک مأموریت یکی ـ ...

TasvirShakhes-sabr

ترکش‌ها را بیرون کشید!

شهید علی میرزا ابراهیمی

اواخر سال ۱۳۶۱ به عنوان مسئول تعاون وارد جهد شدم و همان سال از طرف جهاد به بستان رفتم. همان اوایل خدمت با میرزا ابراهیمی ...

TasvirShakhes-EmamDoustSh

سلاحِ بردباری

شهید حسن امامدوست

بعد از انقلاب، شماری از ایادی رژیم ستمشاهی و ساواکی‌ها و خوانین، دستگیر و زندانی شده بودند. فرماندهان با دیدن بردباری و صبر امامدوست، مسئولیت ...

TasvirShakhessabr10

چه کسی شهید می‌شود؟

شهید محسن فراهانی

قبل از عملیّات کربلای ۸ در جمع دوستان نشسته بودیم و با هم صحبت می‌کردیم. یکی از بچّه‌ها به شوخی گفت: «خوب، توی این عملیّات ...

TasvirShakhesakhlagh8

من می‌مانم

شهید گمنام

یکی از نیورهایی که در پیرانشهر با ایشان آشنا شده بودم، سخت مجروح شده بود. چون وزن سنگینی داشت، نتوانستم او را کول کنم و ...

TasvirShakhessabr7

در حال تیمّم

شهید سیّد حسن سیّد طیب

سیّد حسن سیِد طیب در هنگام پاکسازی نخلستان‌های فاو شهادت رسید و دو شبانه‌روز در میان نیروهای خودی و نیروهای دشمن بر زمین ماند. سرانجام ...

TasvirShakhessabr5

شب چهاردهم

شهید عابدینی

سَر شهید عابدینی فرمانده‌ی گردان ۴۱۰ خیلی خراب بود. گوش تا گوش سرش شکسته بود. دکتر گفت: «سوزن باریک ندارم که بتوانم سَرت را بدوزم.»شهید ...

TasvirShakhessabr4

صبر و استقامت- شدّت سرما و گرسنگی!

شهید ناصر کاظمی

اوایل جنگ بود و منطقه‌ای که می‌بایست در آن‌جا عملیات شود، ارتفاعات بالای نوسود بود. بسیاری می‌گفتند نیروهایی که آمده‌اند تا به حل جنگ نکرده‌اند ...

TasvirShakhessabr2

صبر و استقامت- صبور

شهید سیّد محسن حسنی

اوّلین باری که در جبهه مجروح شد، حدود هجده روز بستری بود. یکی از دوستانش به «محسن» گفت: «به خانواده‌ات خبر بدهم؟»محسن گفت: «نه! نمی‌خواهم ...

TasvirShakhessabr1

ییلاق بچّه‌های جبهه

شهید سیّد محسن حسنی

از زمانی که پا به جبهه گذاشت، هیچ وقت راضی نشد برای مرخّصی به «مشهد» بیاید  و با هم به خارج شهر یا ییلاق برویم. ...

TasvirShakhesakhlagh28

کهنه‌ی پتو

شهید ناصر قاسمی

هر چی پتوی نرم و قفنگ بود، مال بچّه‌ها بود.دست آخر «ناصر» وقتی مطمئن می‌شد که همه پتو دارند، با کهنه پتویی هر جا که ...

صفحه 55 از 70« بعدی...102030...5354555657...6070...قبلی »