دگر چه باغ و درختی ؟بهار، اگر برود
مدح حضرت امام حسین علیه السلام؛ شاعر:علی محمد( مؤدب)دگر چه باغ و درختی ؟بهار، اگر برودچه بهره از دل دیوانه؟ یار، اگر برود حجاز بر قد سرو که تکیه خواهد کرد؟به سوی دشت طف، ...
دگر چه باغ و درختی ؟بهار، اگر برودچه بهره از دل دیوانه؟ یار، اگر برود حجاز بر قد سرو که تکیه خواهد کرد؟به سوی دشت طف، ...
خوشا آن کس! که امشب در کنار کعبه، جا دارد به سر، شور و به دل، نور و به لب، ذکر خدا دارد همه ...
به عزم کربلا عشّاق، بربستند محملها «که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها» قرار جان لیلا، جای در محمل گرفت اما «ز تاب ...
نسیمی میوزد غمناک از صحرا به محملها که یکسر آل طه را، فتاده غصه در دلها شتابان سوی قربانگاه عازم، عاشقان حق ز بهر ...
باشد به سوی کعبهی مقصود، روی ما کآن جا برآید، آن چه بُود آرزوی ما ما را خیال یک سر مو نیست، غیر دوست ...
مرکب، خدای را به سوی کوفه، زین مکن خلق مدینه را ز فراقت، حزین مکن بر عهده کوفیان نتوان داشت اعتماد دوری ز بارگاه ...
ای ساربان! آهسته ران، کز دیده دریا میرود از شهر زهرا نیمهشب، فرزند زهرا میرود منزل به منزل کاروان، گردیده در صحرا روان با ...
دارم شرر به سینه چو نی از نوای تو ای جان فدای نغمهی دردآشنای تو! هر شب میان اشک جگرسوز تا سحر خواهم وصال ...
ای خون حق! که دشت بلا گشته جای تو جز خالق تو، کس نبُوَد خونبهای تو کرّوبیان ز عرش، به صد شوق آمدند شاید ...
مهر تو را به عالم امکان نمیدهم این گنج پُربهاست، من ارزان نمیدهم گر انتخاب جنّت و کویت به من دهند کوی تو را ...
ترکیب شد چون خونِ دل و اشک دیدهام آن مایه را به مخزن دل پروریدهام پنجاه ساله اشک، مرا کور مینمود گر آن نبود ...
یا للعجب! که تشنهی آب فرات بود شاهی که خاک در گهش، آب حیات بود شد تشنه لب شهید، میان دو نهر آب با ...
ای که به عشقت اسیر، خیل بنی آدمند!سوختگان غمت، با غم دل خرمندهر که غمت را خرید، عشرت عالم فروختبا خبران غمت بی خبر از ...
عالم پر از ندای حسین و نوای اوستدل در فغان به زمزمهی نینوای اوست گلشن شود ز خون شهیدان اگر جهانذوق و صفایش از چمن کربلای ...