پرده بر میدارد امشب، آفتاب از نیزه ها
شهادت امام حسین علیه السلام؛ شاعر: سعید بیابانکیپرده بر میدارد امشب، آفتاب از نیزه ها میدمد یک آسمان خورشیدِ ناب از نیزه ها میشناسی این همه خورشید خونآلود را آه! ای خورشید ...
پرده بر میدارد امشب، آفتاب از نیزه ها میدمد یک آسمان خورشیدِ ناب از نیزه ها میشناسی این همه خورشید خونآلود را آه! ای خورشید ...
خم شد گذاشت روی زمین گوشواره را تا قدری التیام دهد، گوش پاره را آتش گرفته گوشه ی دامان کوچکش آبی نبود، چاره کند این ...
چون شاه دین،هوای شهادت به سر گرفتتاج سعادت از سر خود چرخ برگرفت گیتی کمیت تیز تکش را کشید تنگدست فضا عنان و رکابش، قدرگرفت از سوی ...
نمی گویم،که از سم ستورانش بدن،چون شدهمی گویم،که صحرا پاک از آن تن،غرقه در خون شد نمی گویم،به خرگاهش چه کردند از پس کشتنهمی گویم،که دود ...
الحق نماز آن به در بی نیاز کردکز خون وضو گرفت و به مقتل نماز کرد عشق از شَهِ شهید بیاموز کانچه داشت از جان و دل ...
اگرچه باغ پر از لاله ی تو پرپر شدزمین برای همیشه شهید پرور شد زمین برای همیشه به قصد یاری تو تمام پاسخ آن پرسش معطرشد زمین به ...
نامه بنوشتند تا در کوفه مهمانش کنند یا بر او بندند آب و منع از نانش کنند نامه بنوشتند بر آن کعبه کآرندش نماز یا ...
برزخم های پیکرت ار اشک مرهم استپس گریه تا به حشر بر آن زخم ها کم است زآن ناوکی که بر دلت آمد زشست کینخون دل ...
روزی چنان؛ به یاد، زمین و زمان نداشتجوری ستاره کرد، که خود در گمان نداشت دانی دراز بود چرا روز قتل شاه؟زیرا که قوّت حرکت؛ آسمان، ...
هنوز دشت بلا خاک مشک بو دارد که در کنار جوانان مشک مو داردهنوز تیره نماید به کربلا خورشید که در کنار هزار آفتاب رو ...
کلیم عشق منم، طور، کربلای من استذبیح عشق منم قتلگه منای من استعصا بدست گرفتن نه در خور جنگی استکنون که پیر شدم ،نیزه ام ...
ﺷﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﺣﺴﯿﻦ ﺑﻬﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﻪ ﺳﺮﺵ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﺭﻭﺯ ﺍﺯﻝ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﺩﺭ ﻧﻈﺮﺵ ﺑﻮﺩ ﺑﮕﺬﺍﺷﺖ ﻗﺪﻡ ﺗﺎ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺩﻝ ﺟﺎﯼ ...
بگذار زیر پای تو نقاشی ام کننددر دومین هجای تو نقاشی ام کنند مثل کبوتران شب جمعه ی حرمبگذار در هوایِ تو نقاشی ام کنند مثل کتیبه ...
ازپشت زین به خاک چو خورشید دین نشست بر خاست شورشی که فلـک بر زمین نشست از شش جـهت بـلــــنـد شـد آهـــــی که دود آن بـر ...