تا حُسن، به ذهن شعر من می آید
ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام؛ شاعر: غلامرضا شکوهیتا حُسن، به ذهن شعر من می آیدتا خاطره ام نام حسن می آیداین عطر محمدی است کز خانه یاستا کوچه ی گل های چمن ...
تا حُسن، به ذهن شعر من می آیدتا خاطره ام نام حسن می آیداین عطر محمدی است کز خانه یاستا کوچه ی گل های چمن ...
تنها نه ز شاخسار، سنبل می ریختبر مقدم او بهار هم گل می ریختافروخت چو در باغ، گل رخسارشصد حنجره فریاد ز بلبل می ریخت شاعر: ...
زین غنچه که در خانهی مولا خنددامشب همه عالم ز تماشا خندددر پردهی شرم و شادی از شوق حسنزهرا به علی علی به زهرا خندد شاعر: سید ...
حیدر که بتان کعبه بشکست به دستاو را پسری خدا جمال است به دستامشب به حریم علوی میگرددیک دسته گل محمّدی دست به دست شاعر: سید ...
یار آمد و هستی جهان پابستشمیخانهی عشق ناز چشم مستشحسن است سراپا و حسن دارد نامصد باغ گل محمدی در دستش شاعر: سید رضا مؤید ...
دل را به مدینه مست مست آوردیمبر قامت رنج و غم شکست آوردیمعید حسن و مدینه و ماه خداما لیلهی قدررا بدست آوردیم شاعر: سید رضا ...
ای لیله ی قدر آیتی از مویتباشد که فتد به دست ما گیسویتاز یمن طلوع ماه روی تو حسنشد ماه خدا دو نیمه چون ابرویت شاعر: ...
در کون و مکان سرور و عیش و طرب استچون جشن خدای علم و حلم و ادب است«آزرده» مباش، عیدی از او بطلبگر عیدی خود ...
در روزه اگر مرد و زن افطار کنندبا آب، رطب یا لبن افطار کنندامشب علی و فاطمه و پیغمبربا بوسه ز روی حسن افطار کنند شاعر: ...
مژده ای دل کز سرشب،صبح سر بر می زندپنجه خورشید امشب حلقه بر در می زندازتبار گل ،گل سرخی شکوفا می شودباز خورشیدی زخورشید دگر ...
به زهر خورده ی زهرا که شبل شیر خداستهمای سدره وطاووس گلشن خضراستزماه طلعت او بود چشم دین روشنبه سرو قامت اوگشته کار ایمان راستاز ...
آمد غروب و باز دل تنگ من گرفتهمچون دل غریب برای وطن گرفت در جستجوی جوهر آن حُسن گمشدهاز بام و در دوباره سراغ حسن ...
جگر پاره شده مرهم بی یاور هادرد و غم، زخم زده بر جگر مادر هااین چه رسمی ست که یک عده پرستوی غریببنشینند درون قفس ...
چنین که ساقی هجران کشیده خون به سبویمدگر خضاب نبندم پس از تو بر سر و رویمهنوز شبنم حسرت نشُسته دست ز رویتکجا توانمت ای ...