حسین اِستاده و گویی که از رازی خبـر دارد
شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام؛ شاعر: علی انسانیحسین اِستاده و گویی که از رازی خبـر داردکه بر چشم حسن با یک جهان حسرت نظر داردزمرّدگون شده یاقوت لـــــبهای دُر زهراکه از لـــخت ...
حسین اِستاده و گویی که از رازی خبـر داردکه بر چشم حسن با یک جهان حسرت نظر داردزمرّدگون شده یاقوت لـــــبهای دُر زهراکه از لـــخت ...
زتوای زهر ممنونم که خود را کارگر کردیتو آخر، بار من بستی و راهیِّ سفر کردیاگر آبی بر آن ریزند بنشانند آتش راچه آبی تو؟ ...
بیا خواهر که از کارم گره دست اجل وا کردبرادر عَزم دیدار بهشت روی زهرا کردسراپا درد بودم، کس به درمانم نمی کوشیدز رَه مرگ ...
تاهستم ای رفیق ندانی که کیستمروزی سراغ وقت من آیی که نیستمدرآستان مرگ که زندان زندگی استتهمت به خویشتن نتوان زد که زیستمپیداست از گلاب ...
ای دل مگو که موسم اندوه شد بسرماه محرّم ار بسر آمد مه صفرفارغ نشد هنوز دل از بار اندهی کامد به روی ماتم او ماتمی ...
ای حسن ای مظهرحُسن وحسنسبط نبی پور شه ممتحنفاطمه را ،ای که تویی نورعینصلح توهمدوش قیام حسینگرکه نبد صلح تو ای مقتدانهضت عاشور، نگشتی به ...
دل بود سوخته ی عشق فرحزای حسنجان بود شیفته ی حسن دل آرای حسندر دل لاله زعشق رخ او سودائیستدل من لاله صفت سوخت زسودای ...
ای جان اهل دل که جهان را تو سروریخورشید و مه نه ای واز این هردوبرتریجان می دهی به مرده ، مگر پور مریمی؟دل می ...
هر نگاهت شکیب می باردچشم هایت خلاصهی صبر استهمهی عمر پر تلاطم تولحظه لحظه حماسهی صبر است نقش انگشترت حکایت داشتعزّتت را کسی نمی فهمدچه غمی ...
ای آنکه جلوه ای ز جمال خدا توییفرزند فاطمه حسن مجتبی توییپور بتول و سبط نبی فخر کائناتنور و سرور چشم و دل مرتضی توییحسنت ...
مست از غم توام غم تو فرق می کندمحو توام که عالم تو فرق می کندبا یک نگاه می کشی و زنده می کنیمثل مسیح ...
زیر پایش خدا غزل می ریختغزلی را که از ازل می ریختآن امامی که تا سحر امشبروی لبهای من غزل می ریختشب شعر مرا چه ...
هنوز راه ندارد کسی به عالم تونسیم هم نرسیده به درک پرچم تونسیم پنجره ی وحی! صبح زود بهشت“اذا تنفس ِ“ باران هوای شبنم توتو ...
بر باد، رفت شاخه ی بیدی که داشتماز گریه دیدگاه جدیدی که داشتمبا اشک هم نشد بروم پشت میله ها بی اعتبار بود رسیدی که داشتمدر ...