بیابانهای پربرکت
گزیدههایی از بیانات حضرت آیت الله انصاری همدانی (ره)بیابانهای اطراف مسجد جمکران، بسیار پربرکت است و خود استفادههای شایانی از این بیابانها بردهام. منبع: کتاب پندهای آسمانی، ص ۳۵ ...
بیابانهای اطراف مسجد جمکران، بسیار پربرکت است و خود استفادههای شایانی از این بیابانها بردهام. منبع: کتاب پندهای آسمانی، ص ۳۵ ...
آیت ربانی، فقیه صمدانی، عارف مجذوب: حضرت الله حاج شیخ محمدجواد انصاری همدانی در سال 1320 هجری قمری مطابق با 1280 هـ ش در خانوادهی روحانی به دنیا آمد. پدر ایشان مرحوم حاج ملّا فتحعلی همدانی، از علما و فضلای همدان بود. آثار نبوغ و معنویت از کودکی در وی مشهود بود. در سن 8 سالگی تحصیلات حوزوی خود را در شهر همدان آغاز کرد. فقه و اصول را نزد اساتیدی از جمله آقای سیّد علی عرب نجفی تلمّذ نمود و نیز در بعضی کتب فلسفه نظیر «منظومه سبزواری» و «اسفار» از ایشان بهره برد. رشتهی طب خمسه یونانی را در همدان نزد حاج میرزا حسین کوثر همدانی آموخت و در طبابت صاحب نظر بود به گونهای که فرزندانشان نقل میکردند: در منزل همگی از معالجهی اطبّا بینیاز بودند.
آقا شیخ محمّد جواد انصاری با داشتن استعداد و توانایی ذاتی بسیار بالا و نیز پشتکار و همّتی والا در همان سنین جوانی یعنی در سن 24 سالگی موفّق به دریافت درجهی اجتهاد شد.
بعد از اینکه مرتبهی اجتهاد ایشان توسط علمای همدان تأیید میگردد، به تشویق بعضی از بزرگان به قم سفر میکند و چند سال در درس مرحوم آیت الله عبدالکریم حائری یزدی حاضر میشود.
و بزرگانی مانند آیت الله محمّد تقی خوانساری و آیت الله قمی بروجردی نیز اجتهاد ایشان را تأیید میکنند. آقای انصاری پیش از سفر به قم و آغاز تحوّلشان در همدان تدریس دروس سطح و درس خارج داشتند. همچنین حاشیهای بر «عروةُ الوثقی» داشتند که آن را ناتمام رها کردند.
ناگهان بارقهای از عالم ملکوت جلوهگر شده و نسیم جذبات خداوندی بر دل پاکش وزیدن میگیرد و او که تا آن زمان با عرفان و عرفا مخالف بوده، ناگهان به دست مقلّب القلوب متحوّل شده و راه و مسیر زندگیش عوض میشود. یکی از شاگردان ایشان میفرماید:
«جذبهی عالم قدس، تار و پود وجود او را بر باد داده، با نور الهی به دنبال گمشدهی خود برای رسیدن به حرم امن و امان، اضطراب و تشویشی بس هائل در او پدید آمد؛ خواب و خوراک او را ربود، روزها در بیابانها و کوههای اطراف قم میرفت و شبانگاه به تماشای مظاهر جمال و حیات میپرداخت و با تنهایی و خلوت، انس عجیبی گرفت. و چون سالیانی چند از رحلت عالم نحریر و عارف بیبدیل… مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی اعلی الله مقامَه الشّریف میگذشت، هر چه نزد شاگردان معروف او تردّد نموده و برای فتح و گشایش، رفت و آمد کرد، اثری نیافت تا رفته رفته آتش عشق در نهاد او رو به فزونی گذارد و هموم و غموم فراق، جان او را مشتعل ساخت! نالهی جانسور او هر بینندهای را متأثر میکرد و گریهی جانگذاز او هر نظرکنندهای را میگداخت که ناگهان پردهی غیب بالا رفت و حجابهای ظلمانی و نورانی برکنار شد؛ نسیم جانبخش رحمت، از حرم الهی بوزید و آب حیات جاودانی به بقای حق، بر دل سوختهی و -بعد از فنای او از مراحل نفس- سرازیر شد و از جزئیّت به کلّیت پیوست.
در این هنگام به موطن اصلی خود: همدان مراجعت نموده برای دستگیری عاشقان و دلباختگان حرم اُنس الهی، سکنی گزید. با نهایت آرامش و سکون، برای رسانیدن حق و تبلیغ شریعت غرّاء و ابلاغ احکام و مسائل شرعیه و معارف الهیه و تربیت نفوس ناقصه، اهتمامی عجیب نمود… در جلسات شبانه و روزانهی سیّار در منزل شیفتگان حقائق، تردّد مینمود و شاگردانی بس ارجمند و عالیقدر تربیت نمود که هر یک از آنان در همدان موجب عبرت همگان و حجّت الهی بر مردمان در اخلاق و کردار بودند…
مرحوم انصاری (رض) برای برآوردن نیازمندیهای مسلمانان اهتمامی وافر داشت و در امر به معروف و نهی از منکر، ساعی بود…
بنابراین اگر گفته شود که مرحوم انصاری (قدس) یکی از اولیای برجستهی قرن اخیر بود که قولاً و عملاً و اعتقاداً و سرّاً در ممشای ائمّهی طاهرین (ص) قدم میزد و نمونهای بود که سیره و اخلاق و معارف آن بزرگواران را به عصر خود معرّفی مینمود، سخن به گزاف نرفته است…»