«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»

«اللَّهُمَّ إِنیِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَیَجَانِ الْحِرْصِ، وَ سَوْرَهِ الْغَضَبِ، وَ غَلَبَهِ الْحَسَدِ وَ ضَعْفِ الصَّبْرِ، وَ قِلَّهِ الْقَنَاعَهِ، وَ شَکَاسَهِ الْخُلُقِ،»[۱].

مذمّت حرص

مسئله‌ی حرص که یک حالتی در بشر است، در اشتهای خود سیری ناپذیر است. تقاضای نامحدود از حطام دنیا دارد و این حرص اگر تحت کنترل نیاید و انسان در برابر زرق و برق دنیا دستپاچه باشد تسلیم بشود، هر پولی را قبول بکند، هر ثروتی را تحصیل بکند، هر ذخیره‌ای را اندوخته بکند، هر ملکی را مالک بشود، یک چنین کسی طعمه‌ی جهنّم خواهد شد. حرص از مهلکات است. لذا کنترل این غریزه، علاج این بیماری بر عهده‌ی افرادی است که به سرنوشت خود، به سعادت خود علاقه‌مند هستند. مسئله‌ی حرص جزء رذایل اخلاقی است، جز مهلکات به شمار می‌آید.

عبارتی از مرحوم نراقی خیلی زیبا به نظرم رسید، این را خدمت شما بگویم بعد یکی دو تا نکته به شما بگویم. ایشان می‌فرمایند: «لا ریبَ فی کونه ملکه مهلکه» تردیدی نیست که در این جهت این اگر به صورت یک عادت دربیاید، به صورت یک طبیعت ثانوی دربیاید مهلکه است. «و صفه مضلَّه» یک صفتی است که نمی‌گذارد انسان در خطّ درست زندگی حرکت بکند. قطعاً انسان را از مسیر صحیح زندگی منحرف می‌کند. «و من وقع فیها ضلَّ و باد» هر کسی در این وادی خطرناک قدم بگذارد «ضلَّ» هم راه را گم می‌کند و هم «باد» ریشه‌ی آن کنده می‌شود، از بین می‌رود «و من سقط فیها هلکَ وَ ما عَاد» و هر کسی در این دره، در این سیاه چال سقوط بکند، هلاک می‌شود و دیگر راه برگشت هم برای او باقی نمی‌ماند.

رزق مقدّر خدا برای همه‌ی بندگان

این مسئله‌ی حرص با کار، تلاش، مقاومت اقتصادی، ابتکار در شئون زندگی هیچ منافاتی ندارد. کار، تلاش جزء وظایف انسان است. تعبیری که وجود مبارک نبی مکرّم اسلام، محمّد مصطفی صلّی الله علیه و آله و سلّم دارد، فرمود: «أَیُّهَا النَّاسُ … أَجْمِلُوا فِی الطَّلَبِ»[۲] وقتی می‌خواهید به دنبال زندگی و تأمین معیشت بروید، زیبایی طلب را از نظر دور ندارید. مسیری را طی بکنید که شما را از آراستگی، از زیبایی، از وارستگی ساقط نکند. «أَجْمِلُوا فِی الطَّلَبِ» حالا بقیه‌ی حدیث را ادامه نمی‌دهم.

روایت بعدی که برای من مهمتر است، وجود نازنین نبی مکرّم اسلام صلوات الله علیه فرمودند: «نَفَثَ فِی رُوعِی … أَنْ لَا تَمُوتُ نَفْسٌ حَتَّى تَسْتَکْمِلَ رِزْقَهَا فَاتَّقُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَجْمِلُوا فِی الطَّلَبِ»[۳]؛ «نَفَثَ» یعنی دمید روح القدس، در جان من دمید. یعنی این باور جزء جان من است. این دم روح القدس به صورت یک حقیقت روح افزا در وجود من مستقر است. «أَنْ لَا تَمُوتُ نَفْسٌ حَتَّى تَسْتَکْمِلَ رِزْقَهَا» هیچ کسی به پایان خطّ زندگی این عالم نمی‌رسد، پایان عمرش به او اعلان نمی‌شود، مگر این‌که باید رزق خود را تکمیل بکند. خدا برای هر کسی یک رزقی را مقدّر کرده است، عین اجل می‌ماند. همان‌طور که خدا مدّتی را که برای عمر ما در این عالم مقدّر کرده است، با رفتن به جبهه کسی گرفتار کوتاهی عمر نمی‌شود. شما مطمئن باشید اگر ما به گفته‌های پروردگار متعال مؤمن هستیم،  خدا و قرآن را به عنوان وحی الهی قبول داریم.

موت به اذن خدا

خدا فرموده است: «لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ»[۴] هیچ کسی نمی‌میرد، مگر این‌که مسبوق به اذن خدا است. هر کسی می‌میرد، اجل او تمام شد، مدّت او تمام است. خدا برای هر کسی یک فرصتی، یک مدّتی، یک أمدی قرار داده است که در این أمد بار خود را برای آخرت ببندد. این‌جا محلّ زندگی ما نیست. آمدیم کار بکنیم؛ زندگی ما در جای دیگری است. برای آن جای دیگر هر کسی آن مقدار عمری که نوشته است، با آن مقدار عمر باید بتواند آن‌جا را تأمین بکند. ابزار و وسائل زندگی آخرتی خود را این‌جا فراهم بکند. لذا رفتن به جبهه عمر را کم نمی‌کند. فرار از مرگ هم عمر را زیاد نمی‌کند.

ما سردارانی داریم، بسیجیانی داریم، نیروهای عزیز مسلّحی داریم که این‌ها عاشق جبهه بودند. در تمام دوران افتخار حضور در آن‌جا داشتند. الآن هم در نهایت صحّت و سلامتی دارند زندگی می‌کنند. یکی از آن‌ها همین حاج قاسم سلیمانی حفظه الله، اعزّه الله، نصره الله است. این بزرگوار در دوران دفاع مقدّس جبهه‌ای بوده است. الآن هم یک کسی نیست که ژست فرماندهی به سبک فرماندهان روز دنیا داشته باشد. عزیزی نقل می‌کرد در عراق در یک مسیر جنگی با ماشین داشتیم می‌رفتیم، دیدیم یک کسی یک شال کردی به سر خود بسته است، کنار جاده ایستاده است دست بلند کرد. آمد وقتی او را سوار کردیم دیدم حاج قاسم سلیمانی است. بدون هیچ محافظی، بدون هیچ تشریفاتی در منطقه‌ی جنگی حضور پیدا می‌کند، خود او هم جنگ می‌کند. چیزهایی هم که گاهی نقل می‌کند معجزات جبهه چیزهای عجیبی است. ولی تاکنون خدای متعال او را حفاظت کرده است.

 تا اجل نرسیده است، تمام دنیا جمع بشوند که یک دقیقه از عمر ما را کم بکنند، خدا می‌داند قدرت این را ندارند. امام رضوان الله تعالی علیه وقتی انقلاب را شروع کردند بعضی از مجتهدین قم نصیحت می‌کردند، می‌گفتند: ایشان خود را به هلاکت می‌اندازد، او را می‌کشند. آن بزرگوارها سال‌ها قبل از امام وفات کردند، امام عمر طبیعی خود را کرد و عالم را هم دگرگون کرد. همین‌طور که اجل هر کسی در یک أمدی، در یک روزهای شمارش شده‌ای از جانب خدا تعیین شده است و این مدّت هم برای لذّت در این‌جا نیست. این مدّت هر کسی بخواهد ظرفیت خود را تکمیل بکند، یک فرصتی است که آخرت خود را آباد بکند و اگر آباد نکرد، این فرصت از دست او رفته است.

 امّا اجل«فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَهً وَ لا یَسْتَقْدِمُونَ»[۵] همین اعتقادی را که ما نسبت به اجل داریم، نسبت به روزی هم همین اعتقاد را داریم. این را برای معالجه‌ی حرص داریم عرض می‌کنیم. حرص یک امری است، منطق وحی و منطق عقل با آن سازگار نیست. لذا انسان کار را با عنوان یک وظیفه، به عنوان یک عبادت، به عنوان یک جهاد باید تلّقی بکند. اقتصادی مقاومتی، جهاد اقتصادی است. مقابله‌ی با ذلّت است، مقابله‌ی با فقر است، مقابله‌ی با افسردگی جوان‌ها است، مقابله‌ی با از هم گسستگی خانواده‌ها است.

کار نشاط است، کار علامت حیات و زنده بودن است. بیکاری رکود است. بیکاری سکون است. بیکاری مرگ است. بیکاری ذلّت است. لذا حضرت فرمودند: نه این‌که بیکار بنشینیم، در طلب رزق دنبال اقتصاد باید باشیم امّا ارزش خود را فدای مال نکنید. خود را با پول معاوضه نکنید. این حقوق‌های نجومی… یک مسئولی می‌آید یک کسی بوده است آسمان جُل (فقیر)  بوده است، دست او به جایی رسیده است، ثروت‌ها به دست آورده است. این‌ها حماقت است، این سودی نمی‌برد.

دو ویژگی درآمد از نظر پیامبر صلوات الله علیه

 وجود مبارک پیغمبر صلوات الله علیه دو چیز را فرمودند. یکی «فَاتَّقُوا اللَّهَ»[۶] حلیّت درآمد را، علاوه بر حلیّت بعضی درآمدها حلال است ولی با شأن یک انسان متعالی نمی‌سازد. «فَاتَّقُوا اللَّهَ» در مسئله‌ی معیشت و درآمد هم تقوای الهی را رعایت بکنید و هم «أَجْمِلُوا فِی الطَّلَبِ» دنبال کارهایی بروید که زیبنده‌ی شما است، مناسب شأن شما است. در حفظ شخصیت شما این کار و در یک جمله دنبال پول نروید. دنبال رفع مشکلات بروید، گره‌گشایی بکنید. اگر هدف شما خدمت باشد، در هر مسیری تولید باشد، اشتغال و کشاورزی باشد، هر چیزی باشد هدف شما تأمین نیاز جامعه باشد، هدف شما ارتقای اقتدار همه جانبه‌ی اسلام و مسلمان‌ها باشد. اگر آن باشد، مسیر تولید شما، درآمد شما زیبا خواهد بود و خدای متعال رزق طیّب را هم به بهترین وجه به شما می‌دهد؛

 طیّب یعنی گوارا یعنی دلنشین. «حُرِّمَت عَلَیکُمُ الخَبائِثَ وَ أُحِلَّت لَکُمُ الطَّیِّبات» خدا چیزهایی که با فطرت شما، با جان آسمانی شما سازگاری دارد، حلال کرده است ولی چیزی که خبیث است، یعنی اخلاق او را نمی‌پسندد، جامعه او را نمی‌پسندد، وجدان‌های پاک آن را نمی‌پسندند خبیث مقابل طیّب است. طیّب سازگاری با فطرت شناخته شده‌ی به عنوان یک ارزش است. خبیث یک چیزی است که انسان دافعه دارد، نفرت بار است. واقعاً مردم از رشوه متنفّر هستند. این رشوه‌خوارها، حطب جهنّم هستند، زالوهای جامعه هم هستند. این رانت‌خوارهای جامعه که تولید دارد تعطیل می‌شود امّا جلوی واردات را نمی‌گیرند؛ این‌ها منفور نیستند؟ منفور ملائکه نیستند؟ منفور خدا و رسول نیستند؟ به خاطر منافع شخصی و گروهی خود ملّتی را دارند گرفتار می‌کنند و مشکلات خاصّی در جهات اقتصادی درست می‌کنند تا ما شکست بخوریم. این‌ها طیّب نیست، خبیث است. مقابل آن که انسان کار بکند، اشتغال ایجاد بکند نشاط جوان‌ها را با سرگرم کردن در مسیر سازندگی و رشد فراهم بکند. این جمع بین مذمّت حرص و تأمین عزّت و معیشت مردم است.


 [۱]– الصّحیفه السّجادیّه، ص ۵۶٫

[۲]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ‏۲، ص ۷۴٫

[۳]– همان، ج ‏۵، ص ۸۳٫

[۴]– سوره‌ی آل عمران، آیه ۱۴۵٫

[۵]– سوره‌ی اعراف، آیه ۱۳۴٫

[۶]– همان، ج ‏۵، ص ۸۳٫