«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»

«اللَّهُمَّ إِنیِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَیَجَانِ الْحِرْصِ، وَ سَوْرَهِ الْغَضَبِ، وَ غَلَبَهِ الْحَسَدِ، وَ ضَعْفِ الصَّبْرِ».[۱]

بیان بخشی از مهلکات اخلاقی در صحیفه

در دعای هشتم صحیفه‌ی سجّادیّه، امام زین العابدین علیه السّلام بخشی از آسیب‌ها و مهلکات اخلاقی را به عنوان خطرهای جدّی که باید پناه به خدا برد، باید اعتصام به حبل الله کرد، باید در کشتی نجات استقرار پیدا کرد، باید در حصن و دژ توحید و ولایت پناه گرفت تا از این خطرها مصون ماند را بیان می‌فرماید و عمده‌ی خطرها هم خطر درونی است. در سوره‌ی مبارکه‌ی مائده خداوند متعال فرموده است: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ لا یَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ»[۲] مؤمنین خود را بسازید، درون خود را درست بکنید؛ اگر شما درست شدید، آن که دشمن شما است و بیرون است، به شما زیانی نمی‌زند. آدم از درون می‌پوسد، از درون خراب می‌شود. کشور هم همین‌طور است. اگر درون آن درست شد، بیرون هیچ خطری برای ما نیست. دشمن بیرونی آدم را قدرتمند می‌سازد، آدم در مقابله‌ی با دشمن اقتدار پیدا می‌کند. این واکسینه باعث می‌شود که انسان مصونیّت پیدا بکند.

اهمّیّت مسئله‌ی خودسازی در اصلاح جامعه

در مسائل خودسازی اگر ما مشکلات درونی خود را درست بکنیم، همه‌ی ما به دیگران گیر می‌دهیم و غالباً توجّه نداریم که خود ما هم مبتلا به چیزهایی هستیم که دیگران مبتلا هستند. از این جهت اگر بین خود و خدا بنای ما بر این باشد که با این سرمایه‌ی عمر، سعادت ابدی برای خود کسب بکنیم، ارزش‌های الهی را دارا بشویم و در نیل به ارزش‌های عرشی که درخور انسان است اگر ما دقّت بکنیم تخلیه مقدّم است، رفع مانع مهمتر است، بیرون کردن دشمن و دیو نفس نقش تام در سعادت بشر دارد. لذا امام سجّاد علیه السّلام این خطرها را به عنوان خطرهای مهلکی که باید به پناه خدا برد و با کمک خدا این مشکلات را حل کرد، بیان می‌کند.

حرص ممدوح و مذموم

 یکی از آن‌ها هیجان حرص است. هیجان حرص، جوشش حرص است. حرص که در آیه‌ی سوره‌ی مبارکه‌ی معارج «إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً * إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً * وَ إِذا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً»[۳] انسان به نحوی آفریده شده است، آنچه که مورد علاقه‌ی او است، میل به آن پیدا می‌کند، نسبت به او دست پاچگی (عجله) دارد. حدّی هم نمی‌شناسد. انسان بی مرز می‌خواهد، زود می‌خواهد، زیاد می‌خواهد، بی حد می‌خواهد. این عجله داشتن در کسب هواهای نفسانی، تمایلات درونی، مشتهیّات انسان آن هم از هر راهی و به هر کیفیتی که انسان نه قانون، نه شرع، نه حلال، نه حرام، نه اخلاق، نه جامعه هیچ چیزی را ملاحظه نکند، چیزی را که دوست دارد همین‌طور بی‌محابا در طلب دل به دلخواه خود باشد.

لذا حرص که ولع است، حرص که شدّت علاقه است و انسان ذوق زده می‌شود به سوی چیزی کشیده می‌شود، این دو بعد دارد. در یک بعد آن هم در قرآن جزء امور ممدوح به حساب آمده است و هم در روایات ما این را داریم. وقتی خدای متعال وجود نازنین پیغمبر را توصیف می‌کند، می‌فرماید: «حَریصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُفٌ رَحیمٌ‏»[۴] خدا از خود شما، از جنس شما، از قماش شما پیغمبری را قرار داده است که این پیغمبر صفات برجسته‌ای دارد؛ یکی از آن‌ها این است که «حَریصٌ عَلَیْکُمْ» پیغمبر خیلی نسبت به هدایت شما شوق دارد. ذوق زده است، بی‌قرار است، راحتی خود را، شب و روز خود را، زندگی خود را وقف این کرده است که شما را نجات بدهد. این علاقه‌ی به هدایت، شیدایی نجات بندگان خدا که در وجود نازنین پیغمبر بود این را قرآن کریم حرص تعبیر کرده است که در آیه‌ی دیگر هم فرمود: «فَلَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ عَلى‏ آثارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدیثِ أَسَفاً»[۵] حبیب من، پیامبر من چه خبر است؟ از این‌که این‌ها ایمان نمی‌آورند تو داری جان خود را می‌بازی. داری خود را نابود می‌کنی. یک مقدار با خود مدارا کن. اگر دلسوزی ما هم نسبت به بشر یک دلسوزی عمیق باشد، از این‌که یک جوانی دین نداشته باشد، حطب جهنّم باشد، برای ما قابل تحمّل نباشد. عزم خود را جزم بکنیم که این‌ها را با دین آشنا بکنیم. کسی که با مسجد، با نماز که وسیله‌ی ارتباطی با خدای متعال است و کمک به زندگی بشر در مشکلات است «اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاهِ»[۶] خدا نماز را به عنوان کمک و پشتوانه‌ی بشر در زندگی معرّفی کرده است. کسانی که توجّه ندارند، دل ما برای آن‌ها بسوزد و خود این امر به معرف و و نهی از منکر از شعب حرص است. انسان علاقه دارد به این‌که هیچ کسی آلوده نباشد، همه رو به راه باشند، همه صادق باشند، همه امین باشند.

سه خصلت نابود کننده‌ی بشر

 لذا حرص در علم مطلوب است «مَنْهُومَانِ لَا یَشْبَعَانِ»[۷] دو تا گرسنه هستند که سیری ندارند. یکی طالب علم است و دیگری طالب دنیا. امّا در مسائل مادی، در شهوات نفسانی این جزء رذایل اخلاقی است و جزء مهلکات به حساب آمده است. در یک حدیثی از وجود نازنین خاتم انبیاء محمّد مصطفی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: «ثَلَاثٌ مُهْلِکَاتٌ»[۸] سه مهلک، سه صفت، سه خصلت، سه رذیلت برای بشر موجب هلاکت و نابودی است. ۱-‌ «شُحٌّ مُطَاع» ۲-‌ «هَوًی مُتَّبَعٌ» ۳-‌ «إِعْجَابُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ» «شُحٌّ مُطَاع»، «شُحٌّ» همان حرص است. اگر انسان حریص نسبت به دلبخواه‌هایی که برای او وجود دارد، هر چه دل او خواست از دل خود اطاعت بکند؛ مرزی، چهارچوبی، برای رسیدن به مقصود مادی خود نشناسد، می‌خواهد پولدار بشود رشوه می‌گیرد، ربا می‌گیرد، معاملات حرام می‌کند، شراب فروشی می‌کند، از قمار دربیاورد مهم نیست، فسادخانه دایر می‌کند. این «شُحٌّ مُطَاع» است. شحّ دارد، حرص دارد، آز دارد امّا آز خود را هم کنترل نمی‌کند، از این اطاعت می‌کند. کسی که در مسیر رسیدن به مادیات قرار می‌گیرد، در یک مسیر سرازیری است و لیز هم است این تا قعر آن می‌افتد و نابود می‌شود. شحّ مطاع پیغمبر فرمود: مهلک است.

صفت مذموم خودشیفتگی در انسان

دوم «هَوًی مُتَّبَعٌ» هم طمع‌های مادی، آز، پول، ثروت مهلک است هم هوای نفسانی؛ در بعد جنسی و غیر جنسی انسان هوس مدار باشد، بولهوس باشد و برای ارضای هوس خود هم چهارچوب ایمانی، قانونی، شرعی نشناسد. قطعاً دیر یا زود این به بدبختی و نکبت گرفتار می‌شود. سوم «إِعْجَابُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ» انسان از خودراضی باشد، خودشیفته باشد، نظر خود را بر نظر دیگران ترجیح بدهد. برای دیگران شأنی قائل نباشد که آن‌ها هم فکری دارند، با این‌ها مشورت بکنیم، از این‌ها نظرخواهی بکنیم. یک آقایی رئیس می‌شود، وقتی ریاست به دست او می‌آید خود را خدا تصوّر می‌کند. لذا اعتنایی به صاحب نظرها، به صاحب تجربه‌ها به عبرت‌ها نمی‌کند. چون حالا رئیس شده است، مقام پیدا کرده است، هر کسی مخالف او باشد، این‌ها را با یک الفاظی تحقیر می‌کند، به این‌ها توهین می‌کند، به خود حق می‌دهد که هر چه او می‌گوید اطرافیان چاپلوسی داشته باشد که فقط از او تعریف بکنند، گفته‌های او را تصدیق بکنند. لذا آدم‌های منتقد اطراف او واقع نمی‌شوند. این سه

خودپسندی خودپرستی است

 جبهه‌ی خطر است. هم آزی که اطاعت بشود، طمعی که اطاعت بشود، هم هوسی که آدم را ببرد. هم خودشیفتگی و خودخواهی، خود بزرگی بینی و اعجاب است که انسان از خودش خوشش بیاید و نظر خود را، کارهای خود را خودش بپسندد. خودپسندی خود پرستی است، خود پرستی بت پرستی است و بدترین نوع بت پرستی هم است. «امُّ الأصنَام صَنمُ نَفسِک» مادر بت‌ها، بت نفس است. آدمی که خودپرست است، نوع بد بت پرستی نصیب او شده است و او را بدبخت می‌کند.

 امام سجّاد علیه السّلام در این فراز از صحیفه‌ی نوریّه از هیجان حرص به خدا پناه می‌برد ؛ از اصل حرص پناه نبرده است از هیجان حرص که انسان اگر اعتدالی داشته باشد، همین حرص موجب رشد او می‌شود. بالاخره علاقه‌ی به مقام، علاقه‌ی به شخصیت، علاقه‌ی به یک زندگی مرفّه منشأ حرکت می‌شود امّا اگر این کنترل نشده بود به صورت هیجان درآمد سیلی است که سدّی جلوی آن نیست تخریب می‌کند. امّا اگر شما برای آب‌های جاری سد درست کردید، سیل‌بند درست کردید، این مزارع شما را سیراب می‌کند و از آن بهره می‌برید، امیال درونی هم مثل همین جویبارها است. اگر سدّ ایمانی، سدّ عقلی، سدّ قانونی جلوی آن بود، این هیجان نیست، جوشش نیست، سیل نیست امّا اگر نبود، به صورت هیجانی حرکت کرد آن وقت انسان را بدبخت می‌کند.

معنای واژه‌ی فلاح در قرآن کریم

 همین رانت‌خواری‌هایی که امروز برخی از مسئولین ما در واردات این‌طور به کشور خیانت می‌کنند. تولید دارد از بین می‌رود، بیکاری دارد توسعه پیدا می‌کند منشأ این‌ها همان هیجان حرص است که اگر انسان تربیت دینی داشت، قانع بود به آنچه که در زندگی او را کفایت می‌کند، نمی‌خواست برای هفت نسل خود هم از حلال و حرام جمع بکند، دیگران بیچاره نمی‌شدند. فاصله‌ی طبقاتی پیش نمی‌آمد. لذا می‌دانید در قرآن کریم فلاح واژه‌ای است، لغتی است که سعادت نهایی بشر در کلمه‌ی فلاح گنجانده شده است و در سوره‌ی مبارکه‌ی حشر و در برخی آیات دیگر آمده است «وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ‏»[۹] در بسیاری از آیات خدای متعال برنامه‌های سازنده‌ای داده است ولی فرموده است: «لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» با کلمه‌ی لعّل فرموده است. شاید زمینه‌ی فلاح، زمینه‌ی رهایی، زمینه‌ی آزادگی، زمینه‌ی رشد تا رسیدن به مقصد اعلی برای انسان فراهم می‌شود امّا در مورد کنترل افزون طلبی در مسئله‌ی ثروت و مال که انسان فقرا را برای همیشه فقیر نگه ندارد، استعدادها را نکشد و مال را به صورت خون در رگ‌های جامعه به جریان بیندازد و موجب سکته نشود؛ عدّه‌ای از لاغری نمیرند و عدّه‌ایی از چاقی خفه نشوند. این‌جا که رسیده است خدای متعال لعّل ندارد، بلکه قول قطعی می‌دهد:‏ «وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ‏» اگر کسی بتواند طمع خود را نگه بدارد، این را هدایت بکند، مهار گسیخته به دنبال پول نرود، دنبال ثروت نرود. «فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» خدای متعال این را باز به عنوان یُفلح و این‌ها نمی‌گوید. اصلاً به صورت یک صفت مطرح می‌کند، این انسان آزاده خواهد شد. انسان ره یافته خواهد شد. این جزء مسائلی است که إن‌شاءالله باید تمرین بکنیم همه‌ی ما در درآمدهای خود هر پولی را قبول نکنیم، دنبال هر کسبی نرویم، دنبال هر درآمدی نرویم، چشم ما به بعضی ماشین‌ها، به بعضی قصرها، به بعضی لباس‌ها خیره نشود. آرام آرام حرکت بکنیم، آهسته برویم، پیوسته برویم تا این‌که همیشه در حال حرکت باشیم.


[۱]– الصّحیفه السّجادیّه، ص۵۶٫

[۲]– سوره‌ی مائده، آیه ۱۰۵٫

[۳]– سوره‌ی معارج، آیات ۱۹ تا ۲۱٫

[۴]– سوره‌ی توبه، آیه ۱۲۸٫

[۵]– سوره‌ی کهف، آیه ۶٫

[۶]– سوره‌ی بقره، آیه ۱۵۳٫

[۷]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ‏۱، ص۴۶٫

[۸]– مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ‏۱۲، ص۱۱۳٫

[۹]– سوره‌ی حشر، آیه ۹ و سوره‌ی تغابن، آیه ۱۶٫